درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - غسل جمعه

92/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث روز:
قال الصادق (علیه السّلام): «... اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ‏ صَدْرَهُ‏ لِلْإِسْلامِ‏ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ‏ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَيْهِ فَعَمِلَ بِهِ فَإِذَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ تَمَّ لَهُ إِسْلَامُهُ وَ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ إِنْ مَاتَ عَلَى ذَلِكَ الْحَالِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ حَقّاً وَ إِذَا لَمْ يُرِدِ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً وَكَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ كَانَ صَدْرُهُ‏ ضَيِّقاً حَرَجاً ...»[1]
در جلسات گذشته سخن از تعابیر قرآن کریم درباره ی قلبی بود که از پذیرفتن حق امتناع دارد. تعبیر اول «ضیق صدر» بود که در آیه 125 سوره ی انعام آمده بود.[2] و روایت فوق به تفسیر بخشی از آن اشاره داشت.
تعبیر دوم «قساوت قلب» است که در این آیه نورانی بیان شده است:
﴿أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ[3]
در فراز اول این آیه کریمه شرح صدر اسلامی مطرح شده است. می­فرماید:
«آیا کسی که خداوند سینه او را برای [پذیرش] اسلام گشاده کرده است، پس [در مسیر زندگی] بر اساس نوری از پروردگارش حرکت می‌کند؟»
ادامه این پرسش و طرف مقابل آن را به فهم خودِ مخاطب واگذار کرده است که به قرینه جمله بعد روشن می­شود. یعنی آیا چنین شخصی مثل کسی است که چنین شرح صدری ندارد؟ سپس به نتیجه طرف مقابل که عدم شرح صدر است اشاره کرده و می­فرماید:
«پس واى به حال كسانى كه دل‏هايشان در اثر غفلت از ياد خدا سخت گرديده، آنها در گمراهى آشكارى هستند».
بنا بر این، در مقابل شرح صدر اسلامی علاوه بر ضیق صدر، قَسوت قلب است. کسی که شرح صدر ندارد دچار بیماری قساوت قلب است. این بیماری روانی سبب می‌شود شخص بیمار در برابر حق تسلیم نباشد و در برابر گفتار حق موضع‌گیری کند و نسبت به پذیرش آن سرسختی نشان دهد.
«قَسوة» و «قساوة» به معنای صلابت و سختی است،[4] سنگ قسیّ؛ یعنی سنگ با صلابت، سنگ سخت. قرآن خطاب به بنی‌اسرائیل بعد از آن همه آیاتی که مشاهده کردند، می­فرماید:
﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون[5]
دل‏هاى شما سخت گرديد و مانند سنگ‏پاره‏ها يا سخت‏تر شد. دل که قسیّ شود سختی و قساوتش از سنگ هم بیشتر می­شود. برخی از سنگ‌ها وقتی شکاف و ترَک می‌خورند نهر از آنها جاری می‌شود، از دل کوه آب جاری می‌شود؛ بعضی از کوه‌ها از خشیت خدا، از بالا به پایین سرازیر می‌شوند و می‌افتند. کوه در برابر امر تکوینی خدا صلابت خود را از دست می‌دهد؛ ولی دل انسان گاه به گونه­ای دچار بیماری قساوت می­شود که یاد خدا هم در آن اثر نمی‌گذارد.
چنانچه در جای دیگر می­فرماید:
﴿أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون[6]
آيا براى كسانى كه ايمان آورده‏اند وقت آن نرسيده كه دل‏هايشان براى ياد خدا و براى آنچه از حق نازل شده فروتن و خاشع شود و مانند كسانى نباشند كه پيش از آنها كتاب [آسمانى] به آنها داده شده بود، پس مدت [عمر و خوشى زندگى] بر آنها طولانى شد و دل‏هايشان سخت گرديد، و بسيارى از آنها نافرمان بودند؟!
آن قلبی که یاد خدا در او اثر نمی‌کند و در برابر یاد خدا خشوع پیدا نمی‌کند، صاحب چنین قلبی روشن است که در گمراهی آشکار به سر می­برد. همان طور که در فراز پایانی آیه مورد بحث فرمود: ﴿أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ﴾.[7]
خداوند ما را از این بیماری حفظ بفرماید.
بحث فقهی:
موضوع: ادامه روایات مربوط به غسل روز جمعه
در جلسه قبل روایاتی خوانده شد که به حسب ظاهر بر وجوب غسل روز جمعه دلالت داشت. شش روایت از این باب خوانده شد. اکنون بقیه روایات را می­خوانیم.
روایت هفتم:
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع كَيْفَ صَارَ غُسْلُ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَاجِباً فَقَالَ «إِنَّ اللَّهَ أَتَمَّ صَلَاةَ الْفَرِيضَةِ بِصَلَاةِ النَّافِلَةِ وَ أَتَمَّ صِيَامَ الْفَرِيضَةِ بِصِيَامِ النَّافِلَةِ وَ أَتَمَّ وُضُوءَ النَّافِلَةِ بِغُسْلِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- مَا كَانَ فِي ذَلِكَ مِنْ سَهْوٍ أَوْ تَقْصِيرٍ أَوْ نِسْيَانٍ أَوْ نُقْصَانٍ‏»[8]
«عدة من اصحابنا» که مشخص است که چه کسانی هستند. «احمد بن محمد» هم «احمد بن محمد بن عیسی الاشعری» است که «ثقة جلیل» است. «علی بن سیف» ثقه است. پدرش «سیف بن عمیرة» نیز هم ثقه و هم جلیل است. راوی دیگر «حسین به خالد الصیرفی» است که مورد اختلاف است. به نظر محققین رجالی «ثقةٌ علی التحقیق» است، هر چند آیت الله خویی (رحمة الله علیه) می­گوید ضعیف است. وی می­گوید: از امام کاظم (علیه السلام) پرسیدم چرا غسل جمعه واجب شده است؟ حضرت جواب دادند: «خدا نماز فریضه را با نماز نافله تکمیل کرد و روزه ی واجب را با روزه ی نافله تکمیل کرد؛ و وضوی نافله را با غسل روز جمعه تکمیل کرد.»
طبق این متن که فرموده «وُضُوءَ النَّافِلَةِ» (وضوی مستحبی)، روشن است که غسل جمعه نیز مستحب است. طبق متنی هم که در المحاسن به صورت «وُضُوءَ الْفَرِيضَةِ» (وضوی واجب) آمده است و با سیاق نماز و روزه ی فریضه که قبل از آن بیان شده است نیز سازگار است، باز مراد غسل مستحبی است. می­فرماید:
رَوَاهُ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِي سُمَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ «وَ أَتَمَّ وُضُوءَ الْفَرِيضَةِ»[9]
بنا بر این طبق هر دو نقل مراد از «وجوب» در سؤال راوی، وجوب اصطلاحی نیست، بلکه وجوب لغوی و به معنای ثبوت است.
این روایت توسط شیخ طوسی (رحمة الله علیه) هم به سه سند نقل شده است.
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ رَوَاهُ أَيْضاً بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ وَ كَذَا كُلُّ مَا قَبْلَهُ
سند اول: «عن محمد بن علي بن محبوب عن أحمد بن محمد عن علي بن سيف عن أبيه سيف بن عميرة عن الحسين بن خالد»
سند دوم: « عن أحمد بن محمد عن علي بن سيف عن أبيه سيف بن عميرة عن الحسين بن خالد»
سند سوم: «عن محمد بن يعقوب عن عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد عن علي بن سيف عن أبيه سيف بن عميرة عن الحسين بن خالد»
شیخ صدوق نیز آن را در علل الشرائع با این سند نقل کرده است.
وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ
‏در ادامه صاحب وسائل می­گوید:
أَقُولُ فِي هَذَا قَرِينَةٌ وَاضِحَةٌ عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ بِالْوُجُوبِ الِاسْتِحْبَابُ الْمُؤَكَّدُ لِأَنَّ إِتْمَامَ وُضُوءِ النَّافِلَةِ لَيْسَ بِوَاجِبٍ وَ لَا لَازِمٍ كَيْفَ وَ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ الْوَاجِبَيْنِ هُنَا لَيْسَ بِوَاجِبٍ لِلْقَطْعِ بِعَدَمِ وُجُوبِ صَوْمِ النَّافِلَةِ وَ صَلَاةِ النَّافِلَةِ[10]
 یعنی در این روایات قرینه روشنی است بر این که مراد از وجوب همان مستحب مؤکد است. چون اتمام وضوی مستحبی نه واجب است و نه ضروری. چه طور واجب باشد در حالی که نماز و روزه ی واجب هم اتمامشان با نماز و روزه ی مستحبی واجب نیست. چون که یقین داریم نماز و روزه ی نافله هیچ گاه واجب نیست.
روایت هشتم:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ النِّسَاءِ أَ عَلَيْهِنَّ غُسْلُ الْجُمُعَةِ قَالَ نَعَمْ‏»
هر سه راوی این روایت یا ثقه هستند یا «ثقة جلیل»؛ لذا سند صحیح است. در متن نیز سؤال از وجوب غسل روز جمعه بر زنان است که حضرت در جواب می­فرماید: بله. و این ظهور در وجوب دارد.
روایت نهم:
وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْغُسْلِ فِي الْجُمُعَةِ- وَ الْأَضْحَى وَ الْفِطْرِ قَالَ «سُنَّةٌ وَ لَيْسَ بِفَرِيضَةٍ»[11]
در سند این روایت «علی بن یقطین» و دو پسرش «حسن و حسین» هستند که هر سه خوب­اند. در متن نیز در جواب سؤال از غسل جمعه و عید قربان و فطر فرموده: سنت است و واجب نیست. این روایت و روایت هفتم توضیحاتی دارند که در آینده خواهد آمد.
روایت دهم:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ «سُنَّةٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ إِلَّا أَنْ يَخَافَ الْمُسَافِرُ عَلَى نَفْسِهِ الْقُرَّ»[12]
چون روایات صحیحه زیادی گذشت دیگر وارد بحث سندی این روایات نمی­شویم. در متن روایت نیز در جواب سؤال از غسل جمعه می­فرماید: «در سفر و حضر سنت است مگر آن که مسافر از سرما بترسد.» یعنی غسل ـ چه سنت به معنای واجب باشد چه مستحب ـ ، از مسافری که می­ترسد سرما بخورد ساقط است. اینکه در صورت ثبوت استحباب غسل، می­تواند به جای آن تیمم کند یا خیر؟ بحث دیگری است که اشاره می­شود.
روایت یازدهم:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ «اغْتَسِلْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- إِلَّا أَنْ تَكُونَ مَرِيضاً أَوْ تَخَافَ عَلَى نَفْسِكَ»[13]
در این روایت یکی از دو امام باقر (علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام) امر می­کند که روز جمعه غسل کن مگر این که مریض باشی یا این که بترسی مشکلی غیر از مرض برایت به وجود بیاید.
روایت دوازدهم:
وَ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْعِيدَيْنِ- أَ وَاجِبٌ هُوَ فَقَالَ «هُوَ سُنَّةٌ قُلْتُ فَالْجُمُعَةُ قَالَ هُوَ سُنَّةٌ»[14]
در سند این روایت بحثی است که فعلاً تنها اشاره­ای به آن می­کنیم و آن این که «علی» همان «علی بن حمزه بطائنی» است که پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) واقفی مذهب شد. لذا بنا بر نظر محقق رجالی معاصر آیت الله شبیری زنجانی روایات وی مورد قبول است مگر آن که یک واقفی از وی نقل کند. که معلوم می­شود بعد از واقفی شدنش روایت را نقل کرده است و مورد پذیرش نیست. در روایت مورد بحث هم «قاسم بن محمد الجوهری» واقفی است، پس روایت مشکل دارد. در این روایت امام صادق (علیه السلام) در پاسخ سؤال از غسل عیدین و جمعه می­فرماید: «سنت است» و ظاهرش بر استحباب دلالت دارد.
روایت سیزدهم:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثِ الْجُمُعَةِ قَالَ «وَ الْغُسْلُ فِيهَا وَاجِبٌ»[15]
«محمد بن علی بن الحسین» همان شیخ صدوق است. این روایت و چند روایت بعدی از کتاب من لایحضره الفقیه نقل می­شود که در غیر از روایت فوق، شیخ مستقیم از معصوم نقل می­کند. به این روایات مرسله­های فقیه می­گویند که برخی همین نسبت به معصوم را کافی می­دانند و قائل به صحت این روایات می­شوند. گروهی هم که ما نیز از آنها هستیم، این روایات را مرسل و در نتیجه ضعیف می­دانند.
«زرارة» می­گوید: امام صادق (علیه السلام) در حدیث روز جمعه فرمود: «غسل در روز جمعه واجب است.»
روایت چهاردهم:
قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع «غُسْلُ يَوْمِ الْجُمُعَةِ طَهُورٌ وَ كَفَّارَةٌ لِمَا بَيْنَهُمَا مِنَ الذُّنُوبِ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ»[16]
یعنی غسل روز جمعه هم باعث پاکیزگی است و هم باعث کفاره ی گناهانی است که شخص از جمعه تا جمعه انجام داده است.
روایت پانزدهم:
قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع فِي عِلَّةِ غُسْلِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- «إِنَّ الْأَنْصَارَ كَانَتْ تَعْمَلُ فِي نَوَاضِحِهَا وَ أَمْوَالِهَا فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ حَضَرُوا الْمَسْجِدَ فَتَأَذَّى النَّاسُ بِأَرْوَاحِ آبَاطِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ فَأَمَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص بِالْغُسْلِ فَجَرَتْ بِذَلِكَ السُّنَّةُ»[17]
امام صادق (علیه السلام) در بیان علت این که چرا غسل جمعه واجب شد، می­فرماید: انصار با شترهای آبکش کار می­کردند و دنبال اموال و مزارعشان بودند. وقتی روز جمعه فرا می­رسید با همان حالتی که داشتند و عرق کرده بودند و بدنشان بود می­داد، می­آمدند مسجد. مردم هم از بوی زیر بغل‌ها و بدن‌هایشان اذیت می­شدند. لذا پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد که غسل کنند و پس از آن این سنت برای همه جاری شد.
در ادامه سندهای دیگر این روایت را از علل الشرائع و تهذیب شیخ طوسی بیان می­کند:
وَ رَوَاهُ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع نَحْوَهُ

روایت شانزدهم:
قَالَ وَ رُوِيَ «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَتَمَّ صَلَاةَ الْفَرِيضَةِ بِصَلَاةِ النَّافِلَةِ وَ أَتَمَّ صِيَامَ الْفَرِيضَةِ بِصِيَامِ النَّافِلَةِ وَ أَتَمَّ الْوُضُوءَ بِغُسْلِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ»[18]
این روایت مجهول است چرا که شیخ صدوق فرموده «رُوی». این روایت در کل با سه تعبیر وارد شده است. دو تعبیر آن که «أَتَمَّ الْوُضُوءَ النَّافِلَةِ» و «أَتَمَّ وُضُوءَ الْفَرِيضَةِ» بود در روایت هفتم گذشت. در این روایت با تعبیر «أَتَمَّ وُضُوءَ» تنها وضو بیان شده و نافله و فریضه بودن آن ذکر نشده است.
روایت هفدهم:
وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى رَفَعَهُ قَالَ «غُسْلُ الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاءِ»[19]
این روایت که قبلاً هم به آن اشاره­ای شده بود، در علل الشرایع نقل شده است که چون مرفوعه است ضعیف است. می­فرماید: «غسل جمعه بر هر مرد و زنی چه در سفر و چه در حضر واجب است. فقط در سفر به زنان اجازه داده شده است که به دلیل کمبود آب غسل نکنند.»
صاحب وسائل الشیعة می­گوید:
أَقُولُ هَذَا يَدُلُّ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ أَيْضاً وَ إِلَّا لَمَا رُخِّصَ فِيهِ إِلَّا عِنْدَ عَدَمِ‏ الْمَاءِ لَا قِلَّتِهِ وَ احْتِمَالُ إِرَادَةِ عَدَمِ وُجُودِ مَا يَزِيدُ عَنْ قَدْرِ الضَّرُورَةِ لِلشُّرْبِ يَدْفَعُهُ أَنَّهُ لَا يَبْقَى فَرْقٌ بَيْنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ لَا بَيْنَ السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ مَعَ التَّصْرِيحَاتِ بِنَفْيِ الْوُجُوبِ كَمَا مَضَى وَ يَأْتِي‏
این روایت نیز بر استحباب غسل دلالت دارد به دلیل این که اگر واجب بود باید هنگام نبود آب رخصت داده می­شد نه هنگام کمبود آن. ممکن است این احتمال داده شود که منظور زمانی است که فقط به اندازه شُرب، آب موجود باشد که در واقع همان نبود آب است. اما این احتمال دفع می­شود که در این صورت دیگر فرقی میان مرد و زن و سفر و حضر نیست. به علاوه آن که چنانچه گذشت و چنانچه می­آید، تصریحاتی بر نفی وجوب داریم.
روایت هجدهم:
وَ فِي الْعِلَلِ وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ فِي جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ غُسْلِ الْعِيدِ- وَ الْجُمُعَةِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ «لِمَا فِيهِ مِنْ تَعْظِيمِ الْعَبْدِ رَبَّهُ وَ اسْتِقْبَالِهِ الْكَرِيمَ الْجَلِيلَ وَ طَلَبِ الْمَغْفِرَةِ لِذُنُوبِهِ وَ لِيَكُونَ لَهُمْ يَوْمَ عِيدٍ مَعْرُوفٍ يَجْتَمِعُونَ فِيهِ عَلَى ذِكْرِ اللَّهِ فَجُعِلَ فِيهِ الْغُسْلُ تَعْظِيماً لِذَلِكَ الْيَوْمِ وَ تَفْضِيلًا لَهُ عَلَى سَائِرِ الْأَيَّامِ وَ زِيَادَةً فِي النَّوَافِلِ وَ الْعِبَادَةِ وَ لِيَكُونَ طَهَارَةً لَهُ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ»[20]
این روایت صحیحه از علل و عیون الأخبار نقل شده است. در سند این روایت حیلوله صورت گرفته است. تحویل در سند یعنی کل سند که در جای دیگر گفته شده، حذف شود.
«محمد بن سنان» و «فضل بن شاذان» علل الأحکام دارند. که به علل محمد بن سنان، مسائل محمد بن سنان نیز گفته می­شود. در این کتاب آمده است که امام رضا (علیه السلام) در بیان علت [حکمت] غسل عید و جمعه و سایر روزها برای او نوشتند: برای آن است که در این غسل­ها بزرگداشت پروردگار از طرف بنده­اش است و بنده با این غسل­ها رو به خدای کریم و جلیل می­کند واز او برای گناهانش طلب مغفرت می­کند. و چون در روز عید و جمعه مردم برای ذکر خدا جمع می­شوند، پس غسل در این روزها برای بزرگداشت این ایام و برتری دادن آنها و افزایش نوافل و عبادات در آنها بر دیگر ایام است. همچنان که غسل در این ایام برای پاکی فرد از جمعه تا جمعه ی دیگر است. خلاصه این علت­ها و حکمت­ها ارشادی و در بیان استحباب غسل است.
روایت نوزدهم:
مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ «غُسْلُ الْجُمُعَةِ وَ الْفِطْرِ سُنَّةٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ»[21]
این روایت مرفوعه و روایت بعدی را شیخ مفید در المقنعة نقل کرده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «غسل روز جمعه و عید فطر در سفر و حضر سنت است». روایت فوق نیز ظاهر در استحباب است.
روایت بیستم:
وَ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع أَنَّهُ قَالَ «يَجِبُ غُسْلُ الْجُمُعَةِ عَلَى كُلِّ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى مِنْ حُرٍّ أَوْ عَبْدٍ»[22]
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «غسل جمعه بر هر مرد و زنی از آزاده و بنده، واجب است.» در این روایت تعبیر وجوب دارد که باید توضیح داده شود.
روایت بیست و یکم:
الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ فِي الْمَجَالِسِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ (أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ) عَنْ (عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ) عَنِ‏ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ هَارُونَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص «مَنْ جَاءَ إِلَى الْجُمُعَةِ فَلْيَغْتَسِلْ»[23]
«حسن بن محمد بن الحسن الطوسی» در کتاب المجالس از پدرش از... «عبدالله بن عمر» نقل می­کند، پس روایت ضعیف است. این روایت که می­فرماید: «هر کسی به نماز جمعه می­رود باید غسل کند»، در عبارت التذکرة هم از اهل سنت نقل شده بود. در ادامه سند دیگری هم برای آن نقل می­کند:
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُوسَى بْنِ سَهْلٍ الْوَشَّاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عُلَيَّةَ عَنْ أَيُّوبَ عَنْ نَافِعٍ مِثْلَهُ‏
روایت بیست و دوم:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ «كَانَ أَبِي يَغْتَسِلُ (لِلْجُمُعَةِ) عِنْدَ الرَّوَاحِ‏»[24]
این روایت صحیحه است چرا که هم «عبدالله بن جعفر»، هم «احمد بن محمد بن عیسی» و هم «ابن ابی نصر» «امامیٌ ثقةٌ جلیل» هستند. طبق این روایت امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید: «پدرم؛ حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام)؛ عند الرواح غسل جمعه می­کرد.»
این که «رواح» به معنای عصر باشد چنانچه در آیه ی ﴿وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ﴾[25] آمده است، یا به معنای رفتن باشد یعنی هنگامی که می­خواست به نماز برود، اختلافی است که بعداً صحبت می­شود.
روایت بیست و سوم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع «لَا تَدَعِ الْغُسْلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَإِنَّهُ سُنَّةٌ إِلَى أَنْ قَالَ وَ الْغُسْلُ وَاجِبٌ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»[26]
این روایت و سه روایت بعد از باب هفتم نقل می­شود. در این روایت که دارای سندی صحیح است؛ هم نهی از ترک غسل وارد شده است و هم انجام آن را واجب کرده است. لذا در صورت قول به استحباب مؤکد، ترک آن کراهت شدیده دارد.
روایت بیست و چهارم:
وَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذَا أَرَادَ أَنْ يُوَبِّخَ الرَّجُلَ يَقُولُ وَ اللَّهِ لَأَنْتَ أَعْجَزُ مِنَ التَّارِكِ الْغُسْلِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَإِنَّهُ لَا يَزَالُ فِي طُهْرٍ إِلَى الْجُمُعَةِ الْأُخْرَى»[27]
در باره ی «ابراهیم بن اسحاق» نقل شده که «رمی بالضعف» ولی علی التحقیق ثقه است. «عبدالله بن حماد» و «صباح» و «حارث» هم ثقه هستند. حارث از اصبغ روایت کرده است که امیر مؤمنان (علیه السلام) هر کسی را می­خواست سرزنش کند، می­فرمود: «تو ناتوان­تر از کسی هستی که غسل جمعه را ترک می­کند. کسی که غسل جمعه انجام دهد تا جمعه دیگر در پاکی معنوی و ظاهری است.»
این روایت را علاوه بر شیخ کلینی، شیخ مفید و شیخ صدوق هم نقل کرده است. فقط عبارت پایانی نقل شیخ صدوق این گونه است: «فَإِنَّهُ لَا يَزَالُ فِي هَمٍّ إِلَى الْجُمُعَةِ الْأُخْرَى». «کسی که غسل جمعه نکرده یک نوعی غصه تا جمعه دیگر دارد.» در روایت دارد پوشیدن لباس تمییز باعث رفع حزن می‌شود، پس لباس و بدن کثیف هم موجب افسردگی و غم است.
روایت بیست و پنجم:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَدَعُ غُسْلَ الْجُمُعَةِ نَاسِياً أَوْ غَيْرَ ذَلِكَ قَالَ «إِنْ كَانَ نَاسِياً فَقَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ وَ إِنْ كَانَ مُتَعَمِّداً فَالْغُسْلُ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ إِنْ هُوَ فَعَلَ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ لَا يَعُودُ»[28]
شیخ طوسی به اسنادش از سهل بن الیسع الأشعری روایت می­کند که از امام رضا (علیه السلام) در مورد [نماز] شخصی که یا از روی فراموشی یا عمدی غسل جمعه را انجام نداده است، سؤال کردم. حضرت فرمودند: «اگر فراموش کرده، نمازش تمام است. و اگر عمداً ترک کرده، این که غسل کند به نظر من بهتر است. و اگر چنین کاری کرد استغفار کند و برنگردد.»
این روایت و دو روایت قبلی حاکی از استحباب غسل جمعه و کراهت ترک آن است. اما جمع­بندی این 25 روایت در جلسه بعد بیان می­شود. إن شاء الله.




[1] الكافي، ج‏8 ، ص13 و 14..
[2] ﴿فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشرْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ وَ مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يجَعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ كَذَالِكَ يجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُون﴾.
[3] زمر/سوره39، آیه22.
[4] كتاب العين. ، ج‏5 ، ص189.
[5] بقره/سوره2، آیه74.
[6] حدید/سوره57، آیه16.
[7] زمر/سوره39، آیه22.
[8] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص313.
[9] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص313.
[10] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص313.
[11] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 314.
[12] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 314.
[13] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 314.
[14] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 314.
[15] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 315.
[16] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 315.
[17] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 315.
[18] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 315.
[19] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 315.
[20] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص316.
[21] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 316.
[22] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 316.
[23] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص316.
[24] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 317.
[25]سبا/سوره34، آیه12.
[26] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص317.
[27] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 318.
[28] وسائل الشيعة،. ج‏3، ص 318.