درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - صلاة الجمعه

92/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

حديث روز :
(( عن مولانا الهادي­عليه ­السّلام : اذکـُر حَسَرات التّفريـط تأخُذ بتقديم الحزم ))[1] به ياد آور افسوس هاي کوتاهي کردن در کار خير را تا احتياط و دورانديشي به کار گيري.
چند نکته از اين روايت نوراني استفاده مي شود :
1.  اين روايت در واقع اشاره به آياتي دارد که مردم را از حسرت و افسوس روز قيامت بر حذر مي دارد ؛ مانند (( أن تقولَ نفسٌ ياحَسرَتي علَي مَا فرَّطتُ في جنب الله ))[2]  يعني دريغا در آنچه در کار خداوند فروگذاردم و کوتاهي کردم.
يکي از نام هاي روز قيامت ، " يَومُ الحسرة " است. ((و أنذِرهُم يوم الحَسرَةِ إذ قُضِيَ الأمرُ و هُم في غَفلَةٍ  و هُم لا يؤمِنونَ ))[3] 2.  اگر کسي قبل از مرگ ، آماده سفر آخرت نباشد قطعاً  پس از مرگ افسوس مي خورد ، لذا در اين روايت نوراني
مي فرمايد : به ياد آن حسرت ها و افسوس ها باش تا دورانديشي کني و اجازه گرفتار شدن به آن حسرت ها را ندهي.

3.  علاوه بر تلاش کردن براي رهايي از افسوس روز قيامت ، دعا کردن هم لازم است ؛ اينکه انسان از خدا بخواهد کمکش کند و دست او را بگيرد. هرچند دعا کردن هم يک نوع تلاش است.
مرحوم سيّد بن طاووس رضوانُ الله عليه  از زيد بن علي بن الحسين عليهم السّلام نقل مي کند که گفت : پدرم علي بن الحسين عليهما السّلام در شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان تا سحر اين دعا را تکرار مي کرد :
(( اللهمّ ارزقني التّجافي عن دار الغرور إلي دارالخُلود و الإستعداد للمَوتِ قبل حلول الفَوت ))[4] پروردگارا ! فاصله گرفتن از سراي غرور و فريب را نصيبم کن و روي آوردن به سراي جاودانگي و آمادگي براي مرگ را پيش از آن که فرصت از دست برود ، روزي ام کن .
موضوع : وقت نماز جمعه (اگر يقين دارد که وقت به اندازه کافي وجود ندارد)
اين مسأله هم چند فرع دارد :
فرع اوّل : يقين دراد که وقت براي انجام اقلّ واجب از خطبه و نماز وجود دارد. حضرت امام در اينجا مي فرمايد : (( تخيّرَ بينَ الجمعة و الظّهر )) با توجّه به اينکه امام ، نماز جمعه را واجب تخييري مي دانست ، دليل اين حکم روشن است.
امّا اگر کسي نماز جمعه را واجب تعييني بداند ، مکلّف مخيّر نيست ، بلکه واجب تعييني است که نماز جمعه خوانده شود.
فرع دوم : يقين دارد که وقت براي انجام اقّل واجب از خطبه و نماز وجود ندارد.
حضرت امام در اينجا مي فرمايد : (( تعيّن الظّهر ))
دليل اين فرع هم روشن است ، زيرا زمان به اندازه کافي براي خواندن نماز جمعه وجود ندارد که در اين صورت بايد ((مبدل منه)) يعني نماز ظهر خوانده شود.
فرع سوم : نمي داند که آيا وقت کافي هست يا خير ؟
حضرت امام در اين فرع مي فرمايد : نماز جمعه را بخواند ؛ البته در صورتيکه خلاف آن ثابت نشود امّا اگر خلاف آن ثابت شد يعني معلوم شد که حتّي به اندازه يک رکعت هم وقت نبوده ، بايد نماز ظهر را بخواند.
مسأله چهارم از تحريرالوسيله :
(( لو تيقّن أنّ الوقت يَتَّسِعُ لأقلّ الواجب من الخطبتين و رکعتين خفيفتين تخيّر بين الجمعة و الظّهر و لو تيقّن بعدم الإتّساع لذلک تعيّن الظّهر و لو شکّ في بقاء الوقت صحّت و لو انکشف بعد عدم الإتّساع حتي لرکعةٍ يأتي بالظّهر و لو علم مقدار الوقت و شکّ في اتّساعه لها يجوزُ الدّخول فيها فإن اتّسع صحّت و إلّا يأتي بالظّهر و الأحوط اختيار الظّهر بل لا يترک في الفرع السّابق مع الإتّساع لرکعةٍ ))[5] اگر يقين کند که براي حدّ اقلّ واجب از دو خطبه و دو رکعت سبک و مختصر نماز جمعه ، وقت هست ، بين نماز جمعه و نماز ظهر مخيّر است و اگر يقين کند که وقت براي اين مقدار وسعت ندارد نماز ظهر متعيّن مي شود و اگر در بقاي وقت ، شک داشته باشد ، نماز جمعه صحيح است ؛ ولي اگر بعداً معلوم شود که حتّي براي رکعت هم وقت نبوده است بايد نماز ظهر را بخواند و اگر مقدار وقت را بداند و شک داشته باشد که آيا براي خواندن نماز جمعه وسعت دارد ، جايز است در نماز جمعه وارد شود و آن را شروع کند. پس اگر وقت براي آن وسعت داشت نماز جمعه صحيح است وگرنه بايد نماز ظهر را بخواند و احتياط آن است که در فرض اين شک ، نماز ظهر را اختيار کند ، بلکه در فرع گذشته با اينکه وقت براي يک رکعت نماز جمعه وسعت داشته ، احتياط ترک نشود. 
صاحب مدارک مي فرمايد : ((دليل اين حکم ، استصحاب است ؛ زيرا يقين به بقاء وقت دارم ، شک مي کنم آيا وقت تمام شد؟  استصحاب مي گويد : وقت باقي است.)) و در ادامه مي فرمايد :
(( و يشکل بأنّ الواجب الموقّت يعتبر وقوعه في الوقت فمع الشّک فيه لا يحصُل يقين البرائة بالفعل و الإستصحاب هنا إنّما يفيد ظنّ البقاء و هو غيرُ کافٍ في ذلک ))[6] ايشان مي فر مايند نماز جمعه واجب موقّت است که بايد در وقت خودش انجام شود. اگر شک داشته باشيم که آيا در وقت خودش انجام شده يا نه ، يقين به برائت ذمّه حاصل نمي شود و اجراي استصحاب به بقاء وقت فقط ظنّ به بقاء وقت را ثابت مي کند و ظن کفايت نمي کند ، بلکه بايد يقين حاصل شود.
پاسخ به فرمايش صاحب مدارک :
ظنّ حاصله از استصحاب ، حجيت دارد ؛ يعني شارع اين بناگذاري بر وقت را امضاء کرده است.
بله اگر ثابت شد که به اندازه يک رکعت در وقت نبوده ، اينجا نماز جمعه باطل است و دليل آن هم روشن است.
امّا اگر يک رکعت آن در وقت بود ، امام فرمودند اين هم صحيح است بخاطر وجود همان دو روايتي که قبلاً بحث آن گذشت . البته ما به روايات اوّل ايراد سندي داشتيم و روايت دومي هم اشکال دلالي داشت.
بنابراين در اين مسأله نظر ما اين است که بايد نماز ظهر را بخواند و نماز جمعه کفايت نمي کند.
فرع چهارم : وقت را مي داند امّا شک در اتّساع دارد ، يعني آيا مي توانم در اين وقت ، نماز جمعه را بخوانم يا خير ؟
حضرت امام مي فرمايد : جايز است وارد نماز جمعه شود اگر وقت ، وسعت داشت صحيح است. امّا اگر وسعت نداشت بايد نماز ظهر را بخواند هرچند احتياط مستحب ، انتخاب نماز ظهر است.
امّا دليل اين حکم :
اطلاقات روايت دليل اين حکم است. مرحوم صاحب جواهر در اين زمينه مي فرمايد :
(( لإطلاق الأدلّة و استصحاب بقاء الخطاب الّذي لا يقطعه إلّا العلم بالقصور و السّعة لو سلم إنّها شرط فهي شرط للصّحّة واقعاً لا العلم بها سابقاً علي العمل فيدخل حينئذٍ في العمل فإن طابق إمتثل و إن قصر انتقل إلي الظّهر مثلاً و إن شکّ فالأقوي عدم الإمتثال ))[7] يعني ادلّه اي که مي گويد نماز جمعه واجب است اطلاق دارد و همچنين شک مي کنيم که (( فاسعَوا إلي ذِکرالله ))اينجا استمرار دارد يا نه ؟ استصحاب مي کنيم و مي گوييم استمرار دارد بلکه اگر يقين داشتم که وقت ندارم ، اينجا ديگر استصحاب معنا ندارد.
بعد ايشان مي فرمايند : اگر هم وسعت وقت شرط باشد در نماز جمعه ، شرط واقعي صحّت است ، شرط جواز دخول در نماز جمعه نيست. به گونه اي که قبل از عمل بايد علم به وسعت وجود داشته باشد. پس وقتي علم به وسعت نداري وارد نماز جمعه مي شوي اگر وقت وسعت داشت ، امتثال شده است. امّا اگر وقت کم آمد ، منتقل به نماز ظهر مي شود.
مسأله پنجم تحرير :
مسأله 5 _ (( لو صلّي الإمام بالعدد المعتبر في إتّساع الوقت و لم يحضر المأموم من غير العدد الخطبة و اوّل الصّلوة و لکنّه أدرک مع الإمام رکعةً صلّي جمعة مع الإمام و أضاف رکعة أخري منفرداً و صحّت صلاته و آخر إدراک الرّکعة إدراک الإمام في الرّکوع فلو رکع و الإمام لم ينهض إلي القيام صحّت صلاته و الأفضل لمن يدرک تکبيرة الرّکوع الإتيان بالظّهر أربع رکعاتٍ و لو کبّر و رکع ثمّ شکّ في أنّ الإمام کان راکعاً و أدرک رکوعه لم تقع صلاته جمعة و هل تبطل أو تصحّ و يجب الإتمام ظهراً؟ فيه إشکالٌ والأحوط إتمامها ظهراً ثمّ إعادتها ))[8] اگر امام در وسعت وقت با عدد معتبر نماز جمعه بخواند و مأمومي که جزء عدد نصاب نيست در وقت خطبه و اوّل نماز نباشد لکن به يک رکعت نماز جمعه با امام برسد ، نماز جمعه را با امام بخواند و يک رکعت ديگر را هم به طور فرادي بجا آورد و نمازش صحيح است و آخرين حدّ رسيدن به امام در رکوع است ، پس اگر رکوع کند و امام براي قيام بلند نشده باشد ، نمازش صحيح است و افضل براي کسي که " الله اکبر" رکوع را درک نکرده باشد اين است که نماز ظهر را چهار رکعت بخواند و اگر " الله اکبر" بگويد و به رکوع برود سپس در اينکه امام در رکوع بوده و به رکوع او رسده يا نه شک کند نمازش جمعه نمي باشد و آيا باطل است يا صحيح و بايد به عنوان ظهر تمامش کند مورد اشکال است و احتياط آن است که آن را به عنوان ظهر تمام کند سپس آن را اعاده کند.
در اين مسأله چند فرع وجود دارد :
فرع اوّل : نماز جمعه با عدد معتبر(5 يا 7 نفر) منعقد شده و مأمومي که جزء عدد معتبر نيست به رکعت دوم نماز جمعه مي رسد.
امام مي فرمايد : نماز جمعه را با امام بخواند و يک رکعت ديگر هم بطور فرادي بجا آورد.
فرع دوم : آخرين حدّ رسيدن به رکعت امام کجاست ؟ آيا به رکوع رکعت دوم برسد کافي است يا بايد به تکبير قبل از رکوع امام برسد ؟
امام مي فرمايد : به رکوع برسد کافي است.
فرع سوم : اگر تکبير بگويد و به رکوع برود سپس در اينکه به رکوع امام رسيده يا نه شک کند ، تکليف چيست ؟
امام مي فرمايد : نمازش جمعه نمي باشد ، حالا اينکه نمازش باطل است يا صحيح ، بحث وجود دارد که إن شاءالله در جلسه بعدي به آن مي پردازيم.


[1] أعلام الدّين، ص111.
[2]زمر/سوره39، آیه56.
[3]مریم/سوره19، آیه39.
[4] إقبال الأعمال، سيد بن طاووس، ج1، ص403.
[5]تحريرالوسيله، امام خميني، ج1، ص217.
[6]مدارک الأحکام، عاملي، ج4، ص16.
[7]جواهرالکلام، شيخ حسن نجفي، ج11، ص144.
[8]تحريرالوسيله، امام خميني، ج1، ص217.