درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - صلاة الجمعه

92/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 حدیث روز :
 (( عن مولانا الصّادق علیه السّلام : ما أنعم الله عزّ و جلّ علی عبدٍ اجلّ من أن لا یکونَ في قلبه مع الله تعالی غیرُه )) [1]
 خداوند عزّ و جلّ به هیچ بنده ای نعمتی بزرگتر از این ارزانی نداشته که در دلش همراه خداوند متعال ، چیز دیگری نباشد.
 چند نکته در این روایت نورانی قابل توجّه است :
 امیرُالمؤمنین علیه السّلام در این زمینه تعبیر جالبی دارد ، می فرماید : (( لم تخلُ من لُطفه مَطرِفَ عَینٍ في نعمةٍ یُحدثهاَ لکَ أو سَیِّئَةٍ یَستُرُهاَ علیکَ أو بلیّةٍ یَصرِفُها عنکَ )) [2]
 یعنی در نعمتی که به تو ارزانی داشت یا گناهی که از تو پوشاند یا بلایی که از تو برگرداند ، لحظه ای از لطف و فضل او دور نبوده ای ، در هر لحظه ای لطف خدا شامل حال تو بوده است.
  1. نعمت های بیکران الهی دو نوع است ؛ برخی از آنها نعمت های ظاهری هستند و برخی از آنها نعمت باطنی هستند (( ألم تروا أنّ الله سخّر لکم ما في السّماوات و ما في الأرض و أسبَغَ علیکم نِعَمَهُ ظاهرةً و باطنةً )) ؛ نعمت های ظاهری محسوس است امّا نعمت های باطنی با دیده عقل قابل تشخیص است.
  2. برخی نعمت ها مهم تر و ارزشمندتر از برخی دیگر هستند ، اینطور نیست که همه در یک ردیف باشند.
 
 موضوع : وقت نماز جمعه (طولانی کردن خطبه ها جایز نیست)
 مسأله 2 (( لا یجوز إطالة الخطبة بمقدار یفوت وقت الجمعة إذا کان الوجوب تعیینیّاً ، فلو فعل إثمٌ و وجبت صلوة الظّهر کما تجب الظّهر فی الفرض علی التّخییر أیضاً و لیسَ الجمعة قضاءٌ بفوات وقتها )) [3]
 ((درصورتیکه وجوب نماز جمعه تعیینی باشد ، طول دادن خطبه نماز جمعه به اندازه ای که وقت نماز جمعه فوت شود جایز نیست ؛ پس اگر چنین کند گناه کرده است و نماز ظهر واجب است کما اینکه در همین فرض ، اگر وجوب تخییری هم باشد نماز ظهر واجب می شود و نماز جمعه با گذشتن وقتش قضا ندارد.))
 در این مسأله سه فرع وجود دارد :
 فرع اوّل : در صورتیکه وجوب نماز جمعه تعیینی باشد ، طولانی کردن خطبه جایز نیست و در صورت طولانی شدن ، گناه کرده و باید نماز ظهر بخواند.
 دلیل این فرع چیست ؟
  دلیل این است که چون وقت نماز جمعه یک وقت معیّنی است ، جایز نیست آن را در خارج از وقت بخواند ، مانند اینکه بخواهد نماز صبح را هنگام ظهر بخوانند و این تأخیر جایز نیست ، امّا اینکه باید نماز ظهر را بخواند بخاطر این است که نماز جمعه بدل از نماز ظهر است ؛ اگر بدل را انجام نداد باید مبدّل منه(نماز ظهر) را انجام دهد.
 فرع دوم : اگر وجوب نماز جمعه ، تخییری باشد در صورت طولانی شدن خطبه باید نماز ظهر را بخواند ، امّا گناه نکرده است.
 دلیل اینکه گناه نکرده است این است که در واجب تخییری مکلّف مخیّر است هرکدام را انتخاب کند و همچنین روشن است اگر وقت نماز جمعه به پایان رسید باید نماز ظهر را بخواند.
 فرع سوم : نماز جمعه قضا ندارد.
 یعنی اگر وقت آن به پایان رسید دیگر قضای آن مشروع نیست ، برخلاف دیگر فرائض مانند نماز صبح و ظهر و عصر و ... ؛ چرا که روایت داریم (( مَن فاتته فریضةً فلیقضها کما فاتته )) یعنی اگر فریضه ای از کسی قضا شد همان جوری که قضا شده قضایش را انجام دهد. حتّی نوافل هم قضا دارند امّا نماز جمعه قضا ندارد.
 امّا دلیل این فرع چیست ؟
 دو دلیل برای این فرع ذکر شده :
  1. اجماع
  2. روایت
 مرحوم محقّق اوّل در این زمینه می فرماید :
 (( وتفوت الجمعة بفوات الوقت ثمّ لا تقضي جمعة و إنّما تقضي ظهراً )) [4]
 می فرماید : اگر وقت نماز جمعه به پایان رسید ، نماز جمعه فوت می شود و قضا هم ندارد بلکه باید نماز ظهر بخواند.
 مرحوم صاحب جواهر در ذیل این عبارت محقّق می فرماید : (( إجماعاً بقسمیه و به یخصّ عموم "من فاتته" بل فی المدارک إنّه إجماع أهل العلم )) [5]
 می فرماید : در این مسأله اجماع به دو قسمش(محصّل و منقول) وجود دارد و با این اجماع ، عموم روایت (( من فاتته فریضةً فلیقضها کما فاتته )) تخصیص زده می شود ، بلکه صاحب مدارک فرموده است که در این مسأله نه تنها اجماع امامیه وجود دارد بلکه اجماع اهل علم(فریقین) نیز وجود دارد.
 بنابراین دلیل اوّل در این مسأله اجماع مسلمین است.
 امّا دلیل دوم ، روایات است.
 مرحوم صاحب مدارک به دو روایت استدلال کرده است. [6]
 روایت اوّل : صحیحه حلبی
 (( قال : سألت أبا عبدالله علیه السّلام عمّن لم یدرک الخطبة یوم الجمعة قال یُصلّی رکعتین فإن فاتَته الصّلوة فلم یُدرکُها فلیُصَلّ أربعاً و قال إذا أدرکت الإمام قبل أن یرکع الرّکعة الأخیرة فقد أدرَکَت الصّلوة بعدَ ما رکع فهی الظّهر أربع )) [7]
 از امام می پرسد : اگر کسی خطبه روز جمعه را درک نکرد چه کند ؟ امام می فرماید : اشکالی ندارد ، همان دو رکعت نماز جمعه را بخواند . بعد می فرماید : اگر به نماز جمعه نرسید ، باید نماز ظهر بخواند. بعد می فرماید : اگر قبل از اینکه امام به رکوع رکعت دوم برود ، آن شخص برسد ، نماز جمعه اش صحیح است و باید بعد از آن خودش یک رکعت اضافه کند ؛ امّا اگر بعد از رکوع رکعت دوم رسید ، دیگر نماز جمعه را درک نکرده و باید نماز ظهر بخواند.
 کیفیت استدلال :
 آن قسمت روایت که می فرماید : اگر به رکوع دوم امام نرسید باید نماز ظهر بخواند ، امام نفرمود نماز جمعه را قضا کند بلکه فرمود نماز ظهر بخواند.
 روایت دوم : صحیحه عبدالرّحمن العَزرمی
 (( عن أبی عبدالله علیه السّلام قال : إذا أدرکتَ الإمام یوم الجمعة و قد سَبَقَکَ بِرَکعَةٍ فأضِف إلیها رکعةً أخری واجهر فیها فإن أرکتَه و هو یتَشَهَدُ فَصَلِّ أربعاً )) [8]
 می فرماید : اگر امام رکعت اوّل نماز جمعه را خوانده بود آن وقت تو رسیدی ، همانجا اقتدا کن و بعد یک رکعت اضافه کن و حمد و سوره را بلند بخوان. امّا اگر در تشهّد رکعت دوم رسیدی در اینجا نماز ظهرت را بخوان.
 استدلال به این روایت نیز مانند استدلال به روایت قبلی است.
 لیکن با تأمّل روشن می شود که اصولاً این روایات در صدد بیان اینکه نماز جمعه اگر فوت شد قضا دارد یا نه ، نیستند بلکه می خواهند بگویند که تکلیف کسی که دیر به نماز جمعه رسیده چیست.
 بنابراین تنها دلیل قضا نداشتن نماز جمعه ، اجماع است.
 مسأله 3 (( لو دخلوا فی الجمعة فخرج وقتها فإن أدرکوا منها رکعة فی الوقت صحّت و إلّا بطلت علی الأشبه و الأحوط الإتمام جمعة ثمّ الإتیان بالظّهر ... )) [9]
 اگر داخل نماز جمعه شوند و وقت نماز خارج شود ، چنانچه یک رکعت آن را در وقت خوانده باشند نماز جمعه صحیح است وگرنه بنابر اشبه باطل است و احتیاط آن است که به عنوان نماز جمعه تمام کنند ، سپس نماز ظهر را بخوانند.
 مسأله این است : اگر عدّه ای وارد نماز جمعه شدند امّا وقت نماز جمعه به پایان رسید ، در اینجا باید چه کنیم ؟
 نکته : این فرض خیلی کم اتّفاق می افتد و شاید اصلاً اتّفاق نیافتد ؛ مثلاً طبق مبنای مرحوم ابن ادریس و شهید اوّل که وقت آن را تا غروب می دانند این مسأله اصلاً معنا ندارد. بله طبق مبنای آیت الله زنجانی و آیت الله اراکی ممکن است اتّفاق بیافتد.
 در این مسأله چند فرع مطرح است که إن شاءالله در جلسه آینده به آن می پردازیم.


[1] بحارالأنوار، علّامه مجلسی، ج70، ص211.
[2] نهج البلاغه، خطبه 223.
[3] تحریرالوسیله، امام خمینی، ج1، ص216.
[4] شرائع الإسلام، محقّق حلّی، ج1، ص84.
[5] جواهرالکلام، شیخ حسن نجفی، ج11، ص142.
[6] مدارک الأحکام، عاملی، ج4، ص14.
[7] وسائل الشّیعه، شیخ حرّعاملی، ج7، ص345، ح3.
[8] وسائل الشّیعه، شیخ حرّعاملی، ج7، ص346، ح5.
[9] تحریرالوسیله، امام خمینی، ج1، ص216.