درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - کتاب الصلاة

92/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 حدیث روز :
 عن مولانا امیرالمومنین علیه السلام :
 «... فکانّما قطعوا الدنیا الی الاخره و هم فیها فشاهدوا ماوراء ذلک فکانّما اطّلعوا غیوبَ اهل البرزخ فی طول الاقامة فیه و حَقَّقَت القیامة علیهم عدالتها فکشفوا غطاءَ ذلک لاهل الدنیا حتی کانّهم یرون مالا یری الناس و یسمعون مالا یسمعون» [1]
 ((...گویی دنیا را سپری کرده و به آخرت رسیده اند و در عالم آخرت زندگی می کنند و آنچه از پس دنیاست دیده اند و بر نهان برزخیان آگاهند که چه مدتی است در آن به سر می برند و قیامت و عده هایش را برای آنان محقق داشته است و آنان برای مردم دنیا پرده از آن برداشته اند گویی می بینند آن را که مردم نمی بینند و می شنوند آن را که مردم نمی شنوند .))
 چهار فراز از این خطبه نورانی را در جلسات گذشته اجمالاً توضیح دادیم که چند نکته از آن استفاده شد که عبارتند از :
  1. یاد خدا سبب زنده شدن حواس باطنی انسان می شود .
  2. در همه دورانها خداوند متعال بندگانی دارد که در اثر یاد خدا چشم و گوش دل آنها باز شده است .
  3. کسانی که به این مرحله از کمالات معنوی رسیده اند راهنمایان حقیقی جامعه هستند .
  4. مشخصات اهل ذکر بیان شد از جمله اینکه داد و ستد آنها را از یاد خدا باز نمی دارد و اهل ذکر عملی هستند .
 در این فراز پنجم حضرت علیه السلام اشاره می کند به این نکته بسیار مهم که کسانیکه به این مرحله از تکامل رسیده اند عالم برزخ را می بینند قبل از آنکه وارد آن عالم شوند و از احوال پنهانی برزخیان باخبرند تا جاییکه گویا چیزهایی می بینند که مردم نمی بینند و چیزهایی می شنوند که مردم نمی شنوند .
 خلاصه کلام اینکه اگر کسی به این مقامات دست پیدا کند به جایی می رسد که اسرار عالم برزخ بر او مکشوف می شود و در همین جهان عذاب ها و نعمت ها ی برزخ برای آن ها نمایان می شود . آیت الله بهجت رضوان الله علیه می فرمودند : عاقبت ذکر ، عجایب است این عجایب همان است که گفته شد یعنی چیزهایی می بیند و می شنود که دیگران نمی بینند و نمی شنوند .
 **********
 موضوع : (( ادامه بحث درباره فرع دوم از مسئله چهاردهم ))
 مسئله 14 الاحوط بل الاوجه وجوب الاصغاء الی الخطبه بل الاحوط الانصات و ترک الکلام بینها و ان کان الاقوی کراهته نعم لوکان التکلم موجبا لترک الاستماع و فوات فائدة الخطبه لزم ترکه ... [2]
 بحث ما در مسئله چهاردهم تحریر الوسیله بود که عرض کردیم این مسئله هم چندین فرع دارد.
 فرع اول : وجوب استماع خطبه بنابر احتیاط واجب
 فرع دوم : سخن گفتن در خطبه ها باید ترک شود .
 در رابطه با فرع دوم گفتیم که سه نظر وجود دارد که دلایل قایلین به حرمت را در جلسه گذشته مطرح کردیم که مجموعاً سه دلیل بود . اما اشکالاتی هم به این ادله وارد است که عبارتند از :
  1. اشکال به دلیل اول : هیچ تلازمی بین وجوب استماع و حرمت کلام وجود ندارد چه بسا انسان بتواند هم گوش بدهد و هم حرف بزند .
  2. اشکال به دلیل دوم : این که در کتاب قاموس آمده که اصغاء یعنی گوش دادن همراه با سکوت ، این فقط نظر یک لغوی است که در کتاب لغوی دیگری مانند صحاح این قید نیامده است .
 ایشان می فرماید : اَصغَیتُ الی فلان اذا مِلتَ بسَمعِک نحوه یعنی گوشَت را سمت کسی بگیری تا خوب گوش دهی و دیگر ترک الکلام را ایشان مطرح نمی کنند .
 لذا مرحوم صاحب جواهر می فرماید : نه در انصات و نه در اصغاء معنای ترک الکلام وجود ندارد البته معنای اصغاء درجه بالاتری از انصات دارد یعنی خوب گوش دادن.
 اشکال به دلیل سوم : عمده دلیل این نظریه روایات است که همه آنها ضعف سندی دارند غیر از دو مورد که بررسی می کنیم .
 یکی از روایات که صحیحه است روایت محمد بن مسلم است .روایت این است :
 « لاباس ان یتکلم الرجل اذا فرغ الامام من الخطبه یوم الجمعه ما بینه و بین ان تقام الصلاة و ان سمع القراءة اولم یسمَع اجزَأة » [3]
 که به این روایت از جهت مفهوم مخالف استدلال شده که مفهوم مخالفش این است که در حین خطبه نمی تواند سخن بگوید .
 پاسخ ما به این روایت این است که این روایت را با روایت دیگری که از محمدبن مسلم نقل شده که ظهور در کراهت دارد تفسیر می کنیم . زیرا در آن روایت دارد « اذا اخطب الامام یوم الجمعه فلا ینبغی لا حدٍ ان یتکلّم » که در اینجا « فلا ینبغی » ظهور در کراهت دارد . یعنی سخن گفتن در حین خطبه کراهت دارد . بنابراین با منطوق این روایت مفهوم روایت قبلی را توضیح می دهیم .
 بنابراین مقصود از « بأس» که در روایت اول آمده ، بأس کراهتی است و نمی توان از این روایت حرمت سخن گفتن را استفاده کرد .
 روایت دیگری که از نظر سندی صحیحه است روایت دیگری از محمدبن مسلم است روایت این است :
 « سألته عن الجمعه فقال اذان و اقامة یخرج الامام بعد الاذان فیصعد المنبر فیخطب و لا یصلّی الناس مادام الامام علی المنبر » [4]
 پاسخ ما به این روایت این است که باید بین نماز خواندن در حین خطبه و سخن گفتن فرق بگذاریم زیرا نماز خواندن مأمومین صورت نماز جمعه و خطبه را به هم می زند اما سخن گفتن اینگونه نیست .
 اشکال دیگری که به این روایت وارد است این است که در ادامه روایت برخی از مستحبات هم ذکر شده است مانند خواندن سوره منافقون و جمعه در نماز جمعه به همین جهت نمی توانیم با قاطعیت بگوییم منظور از لایصلّی ، نهی تحریمی باشد .
 مرحوم صاحب جواهر در پایان در جمع بندی بین روایات می فرماید :
 « و کیف کان فالاقوی دوران الحرمة فیه علی تفویت ما یجب سماعه من الخطبه ... » [5]
 می فرماید : اقوی این است که اگر سخن گفتن سبب از بین رفتن گوش دادن به واجبات خطبه شود . این حرام است .
 این همان ، نظر امام رضوان الله علیه است . البته حضرت امام بین واجبات خطبه و دیگر بخش های خطبه فرقی نمی گذارد .
 نظر ماهم نظر حضرت امام است چرا که دلیل محکمی بر حرمت سخن گفتن به طور مطلق وجود ندارد . محکم ترین دلیل بر حرمت اجماع منقولی است که شیخ فرموده و شهرتی است که در کشف الالتباس و ذکری نقل شده است که همه اینها را ما حمل بر آن صورتی می کنیم که سخن گفتن سبب از بین رفتن استماع خطبه شود .
 فرع سوم : « الاحوط الاولی استقبال المستمعین حال الخطبه » [6]
 حضرت امام در ادامه مسئله چهاردهم می فرماید : احتیاط مستحب این است که شنونده ها در حال خطبه خواندن خطیب ،رو به امام بنشینند .
 دلیل این فرع روایات است
 روایت اول :موثقه سکونی عن ابی عبدالله علیه السلام
 « قال رسول الله صلی الله علیه و آله : کل واعظٍ قبلَةٌ یعنی اذ اخطب الامام الناس یوم الجمعه ینبغی للناس ان یَستَقبِلُوهُ » [7]
 روایت دوم : صحیحه عبدالله بن جعفر
 « سألته عن القعود فی العیدین و الجمعه و الامام یخطب کیف یَصنَعُ یستقبل الامام او یستقبل القبله قال یَستَقبِلُ الامامَ » [8]
 روایت سوم : مرسله صدوق
 « قال النبی صلی علی الله علیه و آله کل واعظٍ قبله و کلّ موعوظٍ قبلةٌ للواعظ ... » [9]
 فرع چهارم : « و عدم الالتفات زائداً علی مقدار الجواز فی الصلاة »
 احتیاط این است که بیشتر ازان مقداری که در نماز جایز است به این طرف و آن طرف توجه نکنند »
 دلیل این فرع چیست؟
 مرحوم سید مرتضی در مصباح می فرماید :
 « انه حرّم من الافعال فیها مالا یجوز مثله فی الصلاة »
 همه افعالی که در نماز حرام است در خطبه هم حرام است .
 ظاهراً ایشان به مرسله مرحوم مصدق استدلال کرده اند زیرا در آن روایت آمده است :
 « لا کلام و الامام یخطبُ و لا التفاتَ الاّ کما یحلّ فی الصلاة ... »
 البته این روایت ضعیف است .
 اما اصحاب این فرمایش سید مرتضی را قبول نکرده اند مرحوم صاحب جواهر می فرماید :
 « لکن ظاهر الاصحاب خلافه بل کادیکون صریح اقتصارهم علی ترک الکلام و نحوه »
 بنابراین التفات در حین خطبه واجب نیست لکن عدم التفات همانند سخن گفتن کراهت دارد .
 
 والسلام علیکم و رحمة الله
 
 


[1] نهج البلاغه، خطبه222
[2] تحریرالوسیله، ج1، ص215
[3] وسایل، ج7، ص331، ح3
[4] وسایل، ج7، ص 343، ح3
[5] جواهر، ج1، ص 296
[6] تحریرالوسیله، ج1،ص 215
[7] وسایل، ج7، ص407، ح1
[8] وسایل، ج7، ص408، ح2
[9] وسایل، ج7، ص408، ح3