موضوع: الجهة الثّالثة: في الجامع على
كلا المسلکين
عرض شد كه مبحث صحيح و اعم را در
دو مقام ميتوان طرح كرد؛ مقام اول الفاظ عبادات و مقام دوم الفاظ معاملات. در
هريك از دو مقام جهاتي مطرح است.
در مقام اول، بايد محل نزاع و
معناي صحت مشخص شود. سپس بايد اين مسئله بررسي شود كه ما در اينجا نيازمند به يك
جامع هستيم، حال چه قائل به اطلاق الفاظ بر صحيح باشيم و چه قائل به اطلاق و
استعمال الفاظ در اعم از صحيح و فاسد. به هر حال در اينجا جامعي نياز داريم. چه
بنا بر قول اختصاص به صحيح و چه بنا بر قول به اعم از صحيح و فاسد باشد، بايد مشخص
كنيم عنواني كه عبادت خاصي بر آن اطلاق ميشود چيست.
بنا بر قول به صحيح با انواع
مصاديق صحيح روبهرو هستيم؛ از صلاة تكركعتي تا دو، سه و چهار ركعتي؛ از صلاة با
اجزاء فراوان و صلاتي با اجزاء بسيار كم. پس اگر قول به صحيح را اختيار كرده
باشيم، به هر حال بايد مشخص كنيم كه يك عنوان جامع بين انواع مصاديق صلاة وجود
دارد.
بنا بر قول به اعم نيز مسئله وسيعتر
ميشود. اينجا علاوه بر اينكه صحيح انواع و اقسام دارد، فاسد هم انواع و اقسام
دارد. در اين صورت بايد عنوان جامعي را پيشنهاد بدهيم و بگوييم عبادت بر اين عنوان
وضع شده است. اگر چنين كاري انجام نشود مشكل ما حل نميشود، زيرا در واقع ميخواهيم
بگوييم وقتي قائل به صحيح باشيم و بگوييم لفظ در صحيح در لسان معصوم استعمال ميشود،
اگر با كلمهاي مثل صلاة، در متن مواجه شديم، اگر بگوييم حصر به صحيح است، مشخص
است كه اين لفظ در معناي صحيح آن به كار رفته؛ اما اگر قائل به اعم باشيم و با
لفظي مواجه شويم نميدانيم آيا اين لفظ در اينجا كاربرد در قسم صحيح داشته يا
استعمال در اعم از صحيح و فاسد شده است.
اينكه در يك وضعيت اجمال به وجود
ميآيد و در وضعيتي ديگر اجمال نيست، محتاج اين است كه ما يك جامعي را داشته باشيم
تا مشخص كنيم درصورتيكه گفته شود صلاة مراد چيست. اگر نتوانيم عنوان جامعي فرض
كنيم، اين بحث بيفايده خواهد بود. ضمن اينكه اگر نتوانيم عنوان جامعي فرض كنيم،
آنگاه چون انواع صلواة داريم، ولو قائل به اين باشيم كه صلاة منحصر در معناي صحيح
است و تنها در معناي صحيح اطلاق و استعمال ميشود، اما همان صحيح نيز انواع دارد؛
درنتيجه اگر نتوانيم عنوان جامع فرض كنيم، لفظ صلاة مشترك لفظي ميشود. آنگاه كه
به صلاة يك ركعتي اطلاق ميشود يك معنايي از صلاة است ولي از آن با لفظ صلاة ياد ميكنيم؛
آنگاه كه به نماز دو ركعتي اطلاق ميكنيم معنايي ديگر از صلاة است؛ درنتيجه اگر
لفظ صلاة را براي دو ركعتي استفاده كنيم، گويي به معناي ديگري اطلاق ميكنيم، سه
ركعتي و چهارركعتي و اضطرار هم به همين صورت است. به اين ترتيب اگر عنوان معناي
جامعي را لحاظ كنيم، در اينجا عملاً بايد بگوييم كه صلاة، بين اين معاني مشترك
لفظي است؛ زيرا معناي جامعي نيست كه بگوييم لفظ بر آن معناي جامع اطلاق ميشود كه
آن معناي جامع مصاديق دارد.
در اينجا بايد گفت كه حتي اگر
نزاع صحيحي و اعمي اتفاق نميافتاد باز هم نياز به جامع داشتيم؛ يعني بايد مشخص ميكرديم
آن چيزي كه حقيقت و ماهيت صلاة است چيست كه هم بر يك ركعت اطلاق ميشود و هم بر
چهار ركعت؟ حقيقت صلاة چيست كه هم به تماميتالاجزاء و الاركان اطلاق ميشود و هم
جايي كه نماز خوف ميخوانيد بسيار محدود است؟ به هر حال اگر بحث صحيح و اعم هم نميداشتيم
اين سؤال جا داشت كه شارع صلاة را به چه چيزي اطلاق ميكند. صلاة چيست كه در انواع
مصاديق و مراتب وجود دارد؟ نظير ماهيت و مفهوم زيبايي كه جا دارد سؤال كنيم كه
زيبايي چيست كه هم در گل وجود دارد كه جسم خاصي با شكل و رنگ خاص است و هم در آواز
خوش وجود دارد كه نه جسم است و نه رنگ در آن دخيل است و نيز در خط زيبا هست و...
زيبايي چيست كه در تمام اينها وجود دارد؟ در اينجا نيز پرسش اين است كه صلاة چيست
كه در نماز غرقاء هم هست، كه ممكن است چند لحظهاي بيشتر نباشد، تا نماز چهار
ركعتي بعضي اهل معرفت كه ممكن است يك ساعت هم به طول بيانجامد؟
بعضي در اينجا حسب موضعي كه داشتهاند
گفتهاند فرض جامع در صحيح آسانتر از اعم است و برخي نيز گفتهاند فرض جامع بنا
بر قول به اعم اسهل از قول به صحيح است. به همين جهت آراء و نظرات مختلف و
تقريرهاي گوناگوني براي ارائهي جامع بين آحاد و انواع و افراد و اقسام، چه مبني
بر صحيحي و چه مبني بر اعمي ارائه شده است كه يكيك آنها را بايد بررسي كنيم.
اقوال مختلف در صحيحبنا بر قول صحيح، حدود هفت تصوير
ارائه شده است.
الاوّل: القول بالجامع العنوانی، وهو
للمحقّق الخراساني(قدّه)اولين از آنها تصويري است كه
مرحوم آخوند در كفايه مطرح فرمودهاند. ايشان گفتهاند كه ما عبادت و براي مثال
صلاة را به يك معناي بسيطي اطلاق ميكنيم كه اجزاء در آن دخيل نباشند و كم يا
زيادشدن اجزاء عنوان آن را تغيير نميدهد. صلاة يك معناي بسيط است كه آن را از
اثري كه دارد كشف ميكنيم. شما اگر از من بپرسيد آن معناي بسيط چيست؟ در جواب ميگويم
همان است كه آثاري كه راجع به صلاة وعده داده شده است بر آن مترتب است، براي مثال
گفتهاند تنهي عن الفحشاء و المنكر و يا عمود الدين. آثار و كاركردهايي كه براي
صلاة در روايات و آيات آمده است بر آن معناي بسيط مترتب است. آن معنايي كه همهي
اين آثار بر آن مترتب ميشود. هرگاه اين آثار بر صلاة مترتب بود معلوم ميشود كه
صلاتيت هنوز وجود دارد و آنگاه كه اين آثار بر آن مترتب نباشد مشخص ميشود كه
صلاتيت ازبين رفته است.
بنابراين صلاة عبارت است از ماهيت
و معناي بسيطي كه آثار معينهاي بر آن مترتب است و مبناي آن نيز يك قاعدهي فلسفي
است كه ميگويد: «لا يصدر الواحد الا عن الواحد». اينكه آثاري بر چيزي مترتب است
معلوم ميشود كه يك حقيقت واحدهاي است كه وجود دارد والا اثر واحد بر آن مترتب
نميبود، و يا آثار متعدد بر يك اثر مترتب نبود. پس هنگامي كه شما ملاحظه ميكنيد
آثاري بر چيزي مترتب است، آن چيز واحد است و اين اشتراك در اثر كاشف از اشتراك در
مؤثر است؛ پس صلاة معناي جامعي است كه بر آن اثر مترتب است؛ درواقع ما در صلاة ميتوانيم
بپرسيم صلاة چيست؟ و در جواب ميتوان گفت: «ما يترتب عليه النهي عن الفحشاء».
نقد تعبير اولبر اين تقرير از صحيح ميتوان
اشكالاتي را وارد كرد. آخوند ميفرمايند: «
إنّه لابد ـ
على كلاّ القولين ـ من قدر جامع في البين، كان هو المسمى بلفظ كذا، ولا إشكال في
وجوده بين الأفراد الصحيحة، وإمكان الإِشارة إليه بخواصه وآثاره، فإن الاشتراك في
الأثر كاشف عن الاشتراك في جامع واحد، يؤثر الكلّ فيه بذاك الجامع، فيصحّ تصوير
المسمى بلفظ الصلاة مثلاً: بالناهية عن الفحشاء، وما هو معراج المؤمن، ونحوهما».
[1]ملاحظه ميكنيد كه در اينجا چند
ادعا مطرح شده است؛ اول: بنا بر هر دو قول (چه صحيح و چه اعم) ما نيازمند به قدر
جامع هستيم كه بتوان بنا بر هريك از دو قول گفت كه مسمي اين ماهيت است و صلاة به
چنين ماهيتي اطلاق ميشود. دوم: در قول به صحيح، بين افراد صحيحه جامع وجود دارد،
چون بر آن صلاتي كه صحيح واقع شده باشد خواص و آثاري مترتب است. سوم: همينكه
انواع و اقسام صلاة را بجا ميآوريم و يك اثر بر آن مترتب است، نماز يك ركعتي و دو
ركعتي و سه ركعتي و... تنهي عن الفحشاء است؛ بنابراين اشتراك در اثر كاشف از
اشتراك در مؤثر است. درواقع وقتي ميبينيم هر نوع از اين صلاة را وقتي ادا ميكنيم
اثر نهي از فحشاء و منكر را دارد ميفهميم كه اينها همگي به يك جامع مشترك برميگردند.
از مجموعهي اين نكات بعضي موارد
قابل تأمل است؛ اولاً ايشان فرمودند كه موضوعٌله و مسمي آن چيزي است كه منشأ اثر
است. يك چيزي است كه حقيقت صلاة است و آن چيز منشأ اثر نهي از فحشاست. بنابراين
موضوعٌله آن عامل تأثيرگذار است. ايشان در صدر عبارت خود ميفرمايند بنا بر صحيح
ما ميتوانيم بگوييم چون آثار متعددهاي بر صلاة با همهي تنوع آن وجود دارد،
معلوم ميشود كه حقيقت واحده و قدر جامعي وجود دارد كه آن قدر جامع صلاة است؛ پس
مسمي آن قدر جامعي است كه در واقع هست و مؤثر نيز هست.
سپس مثال زدند كه در صلاة ميتوانيم
بگوييم «ما ينهي عن الفحشاء و المنكر». درواقع در صدر ميفرمايند آنچه مؤثر است،
در ذيل ميفرمايند آثار؛ و صدر و ذيلِ ظاهر عبارت ايشان همخواني ندارد؛ آيا صلاة
آن چيزي است كه منشأ اين آثار است، يا اين آثار به صورت يك معنون تعبير ميشود و
ميگوييم صلاة اين آثار است؟ يا بايد بفرماييد مؤثر صلاة است و يا اثر صلاة است.
ظاهراً در صدر و ذيل عبارت ايشان تفاوتي مشاهده ميشود.
نكتهي ديگر اينكه سؤال ميكنيم
ما از وضع چه چيزي را مطالبه ميكنيم؟ دنبال چه چيزي هستيم كه لفظي را براي معنايي
وضع ميكنيم؟ در اينجا ميخواهيم مثلاً ميخواهيم لفظ صلاة را براي معنايي وضع
كنيم؛ به چه دليل ميخواهيم اين كار را بكنيم؟ براي اينكه بتوانيم فهم كنيم، تفهم
و تفهيم كنيم و از آن ياد كنيم. به اين صورت كه مرحوم آخوند فرمودند چنين اتفاقي
نميافتد. من اينجا سؤال ميكنم با تقرير مرحوم آخوند صلاة چيست؟ ايشان فرمودند كه
صلاة قدر جامعي است كه اين آثار بر آن مترتب است؛ من اينجا مجدداً سؤال ميكنم كه
آن قدر جامع چيست؟ در جواب بايد چيزي بگوييد، مثلاً بگوييد اين بخش از مناسك و يا
اين مقدار از اذكار و افعال. يك چيزي بايد به زبان بياوريد؛ اما اينكه بفرماييد آن
چيزي است كه از طريق آثارش قابل اشاره است و ميتوان به آن اشاره كرد، معناي كاملي
نيست. ما براي تفهيم و تفهم نيازمند وضع هستيم كه لفظ و معنايي را مقابل هم قرار
ميدهيم و بعد ميگوييم از اين لفظ، اين معنا اراده ميشود؛ اما به اين شكل كه شما
معنا را تصوير فرموديد، مثل همان فرمايش ميرزاي نائيني است كه ميفرمودند اين مطلب
بسيار روشن است و اصلاً معناي مساوي و قهراً اوضح و اعرف ندارد و همان معنايي است
كه عرف ميگويد و بعد هم گفتند در فارسي هم ميگوييم درست و نادرست، صحيح، درست
است و فاسد نادرست و با اين استدلال ميرزاي نائيني تصور فرمودند كه مسئله حل شده
است؛ ما در جواب ايشان گفتيم اين استدلال شما چه ثمري داشت؛ اينكه بفرماييد صحيح
همان چيزي است كه عرف به آن صحيح ميگويد و فاسد هم آن چيزي است كه عرف به آن فاسد
ميگويد. عرف به چه چيزي صحيح ميگويد؟ به چه چيزي فاسد ميگويد؟ بحث در اينجاست و
با استدلال شما چيزي روشن نشد. بحث ما بر سر اين بود كه صحيح و يا فاسد را بايد به
چه چيزي اطلاق كنيم؟ ميرزا ميفرمايند آن چيزي كه عرف به آن صحيح و يا فاسد ميگويد
و سپس از لفظ فارسي درست و نادرست استفاده كردند؛ باز ما اينجا سؤال ميكنيم كه
درست و نادرست چيست. در اينجا ابهامي برطرف نشده است.
در خصوص فرمايش مرحوم آخوند نيز
همينگونه است. ايشان ميفرمايند عبادت آن چيزي است كه آثاري بر آن مترتب است.
صلاة آن است كه آثار تنهي عن الفحشاء و المنكر بر آن مترتب است. باز هم پاسخ مشخص
نميشود. ما به دنبال اين هستيم كه دقيقاً مشخص كنيم صلاة عبارت است از اين معنا و
ماهيت مشخص والا خاصيت تفهمي نخواهد داشت. فلسفهي وضع چيست؟ فلسفهي جعل تفهيم و
تفهم و مفاهمه است و مفاهمه زماني اتفاق ميافتد كه شفاف صحبت كنيم و دقيقاً
بگوييم معنا چيست؛ اما اگر اينگونه بگوييم كه معنا آن چيزي است كه آثار بر آن
مترتب است، چيزي را حل نكردهايم. مگر تنهي عن الفحشاء و المنكر تنها خاصيت صلاة
است؟ همهي عبادات ممكن است همين خاصيت را داشته باشند.
مرحوم آخوند نميخواهند بگويند كه
خود صلاة مركب نيست، بلكه اعمالي كه انجام ميشود درواقع نمايندهي يك حقيقت بسيطهاي
است كه آن حقيقت بسيطه صلاة است. از كجا ميفهميم كه حقيقت بسيطهاي داريم و آن
حقيقت بسيطه، جامعِ بين همهي انواع و اقسام و اطوار صلاة است؟ ايشان پاسخ ميدهند
از آنجا ميفهميم كه بر همهي اينها يك اثر مترتب است كه آن هم تنهي عن الفحشاء و
المنكر است. ايشان ميخواهد بگويد تمام اطوار صلاة به يك حقيقت واحد برميگردند و
جامع آنها يك حقيقت بسيطهي معنوي است. درخصوص وضو سؤال ميكنيم كه آيا وضو صورتشستن
است؟ دستشستن است؟ غسل است؟ مسح است؟ كداميك از اينهاست؟ در جواب ميگويند وضو آن
حقيقت و ماهيت معنوي است كه در پس اينها قرار دارد.
ما از كجا ميفهميم كه قدر جامع و
حقيقت واحدهاي وجود دارد؟ از آثار آن؛ يعني مشاهده ميكنيم كه بر انواع اينها
اثري مترتب است. بر صلاة يك ركعتي همان اثري مترتب است كه بر صلاة چهار ركعتي. پس
معلوم ميشود كه صلاة حقيقت ديگري است كه بسيط است و در تمام اين حالات وجود دارد.
آنگاه ما در اينجا سؤال ميكنيم كه آن حقيقت بسيطه چيست؟ شما بايد آن معنا را
مشخص كنيد.
يكبار ديگر اشكال اولي را كه بر
مرحوم آخوند وارد كرديم بررسي ميكنيم. ايشان در صدر عبارت خود فرمودند كه موضوعٌله
صلاة آن مؤثر است؛ آنگاه در ذيل روي اثر تمركز كردهاند و گفتهاند ما ميتوانيم
صلاة را به اين اثر تعبير كنيم. به همين دليل ما اشكال كرديم كه صدر و ذيل با هم
تناقض دارد. آيا مؤثر صلاة است يا اثر صلاة است؟ اينها دو مطلب است و در اينها
تهافت برقرار است.
اشكال دوم ما اين بود كه وقتي شما
ميگوييد صلاة آن ماهيتي است كه اثر بر آن مترتب است، بفرماييد آن ماهيت چيست؟ شما
هنوز در مورد آن ماهيت توضيح ندادهايد؛ بالاخره در اينجا مشخص نشد كه موضوعٌله
چيست. ما بايد موضوعٌله را مشخص كنيم تا بتوانيم در مقام تفهيم و تفهم از آن
استفاده كنيم.
اشكال سومي كه ميتوان وارد كرد
اين است كه ايشان فرمودند: اينكه ميبينيم اثر مترتب است، به استناد قاعدة فلسفي
«الواحد لا يصدر عنه الا الواحد والواحد يصدر عن الواحد» پي ميبريم كه يك واحدي
منشأ صدور است. مرحوم آخوند در اينجا خواستهاند به نحوي استفاده كنند كه منشأ اثر
بايد واحد باشد و دو علت يك معلول پديد نميآورد؛ پس معلوم ميشود قدر جامع داريم
و يك عنصر جامعي وجود دارد.
بر اين فرمايش آخوند نيز ميتوان
اشكال كرد. اولاً قاعدهي الواحد يك قاعدهي فلسفي است و مربوط به حقايق ميشود و
نه حوزهي اعتباريات. حال بر فرض كه به عبادت يك نگاه فلسفي و عرفاني داشته باشيم،
و بگوييم عبادت هم يك حقيقت نفسالامري دارد؛ لكن قاعدهي الواحد متعلق به واحد
بسيط حقيقي است، و حقيقتاً بايد واحد باشد؛ اما در صلاة ملاحظه ميكنيم كه مركب
است. همچنين بر قاعدهي الواحد بايد اثر واحد مترتب باشد، ولي در صلاة ميبينيم كه
آثار متعددهاي مترتب است. اگر قرار باشد در اينجا به قاعدهي الواحد تمسك كنيد،
پس هر اثري يك منشأ اثري دارد و آنگاه صلاة چند تا ميشود و مشكل نيز بيشتر ميشود.
اگر استدلال كنيد كه هر اثري بر اساس قاعدهي الواحد يك مؤثر واحد دارد؛ آنگاه
هريك از آثار صلاة بايد يك علت واحدهاي داشته باشد و انواع صلواة درست ميشود و
با تلاشي كه شما ميكرديد تا بتوانيد يك جامع بسازيد جور در نميآيد.
اشكال چهارم نيز همين نكتهي اخير
ميشود كه اگر بگوييم اثر مترتب، حاكي از آن است كه مؤثر واحد وجود دارد پس جامع
هست؛ در صورتي كه آثار متكثر باشد، بايد از مؤثرهاي متكثر كاشف باشد؛ بنابراين
صلاتي كه تنهي عن الفحشاء و المنكر است يك نوع صلاة است، صلاتي كه قربان كل تقي
است يك صلاة است، صلاتي كه معراج مؤمن است يك صلاة است؛ زيرا اينها آثار متعددهاي
هستند، معراج مؤمن غير از نهي از فحشاء است. بعضي از آثار نيز مربوط به عالم ديگري
است؛ آيا اينها مؤثرهاي مختلفي را اثبات ميكنند؟ بنابراين تمسك به قاعدهي الواحد
نيز اين مشكل را ايجاد ميكند.
در مجموع اين تقرير از محقق
خراساني كه صلاة عبارت از يك ماهيت بسيطهاي است و ما از آثار به آن پي ميبريم و
تا زماني كه اين آثار بر آن مترتب است همچنان صلاتيت آن محفوظ است و اينكه مشخص ميكند
كه آن چيز واحد است، زيرا اگر واحد نميبود، اثر واحد نيز مترتب نبود. علل متعدده نميتوانند
در معلول مؤثر باشند و معلول واحد علت واحد ميخواهد.
تقرير بعدي تقرير مرحوم محقق
اصفهاني است كه ان شاء الله در جلسهي آينده بررسي ميكنيم. والسلام.