موضوع: الرّأي
المختار في الإنشاء والإخبار.
قال رسول الله(ص): «
يا أخي إياك أن تجمع من الدنيا ما لا تؤدي شكره»
[1]:
آن بزرگوار فرمودهاند كه مباد از مال و منال دنيا فراهم آوري كه شكر آن را نكني و
يا آن مقدار فراچنگ بياوري كه قادر به شكر آن نباشي. هر مقدار كه ميتواني شكر كني
همان مقدار از مال دنيا فراهم و انباشته كن.
على الجملة: إنّ للإنشاء إطلاقات
شتّی يختلف کلّ منها عن الآخر لأنّه: تارةً يطلق علی نوع من الکلام في
قبال الإخبار، وهو کلّ کلام لايکون له واقع يحکي عنه، من الأمر والنّهي والترجّي
والتمنّي والإستفهام؛ وأخری يطلق علی الفعل الجوارحي أو الجوانحي
الموجِد لأمر اعتباریّ في وعاء الإعتبار، کما في العقود والإيقاعات، وهذا هو
أقرب من معناه اللغویّ؛ وثالثةً يطلق علی إلقاء الکلام الإنشائيّ
الموجِد أو المبرِز لهذا الأمر الإعتباري. ومحلّ النزاع هو الإطلاق الأوّل، وإن
تشتّت کلامهم وحار في خلال البحوث أحياناً.
بحث در إنشاء و اخبار و معناي
إنشاء و إخبار، به خصوص إنشاء و سپس بيان فرق بين اين دو نوع جمله بود. جمعبندي
بحث ما در اين خصوص اين است كه إنشاء اطلاقات مختلف دارد و گاه به نوعي از كلام
اطلاق ميشود و گاه به فعل جوارحي يا جوانحي ايجادكنندهي امر اعتباري در وعاء
اعتبار اطلاق ميشود و گاه به آن كلام إنشائي كه موجد يا مبرز اين امر اعتباري است
اطلاق ميشود. گفتيم آنچه كه موجد و يا مبرز امر اعتباري عقد و ايقاء است ميتواند
جملهي إنشائيه بالمعني الكلمه قلمداد شود. ساير انواع إنشائات مثل ترجي و تمني و
استفهام، ايجاد امر اعتباري در وعاء اعتبار نميكنند و سعي سلف براي اينكه نشان
بدهند كه آنها نيز موجب يك امر اعتباري هستند نيز موفق نبوده است. احياناً اگر
عبارتي مثل «بعتُ» سبب ايجاد عقد و يا مبرز وقوع عقد و ايجاد امر اعتباري به نام
«بيع» است ميتواند جملهي إنشائيه قلمداد شود و ما ناچار نيستيم همهي آنچرا كه
در ادبيات، إنشائي قلمداد ميشود، يعني هر آن چيزي كه إخباري نيست، إنشاء بدانيم.
آنچه كه در باب جملات إنشائيه و
إخباريهي علم اصول محل نزاع است همان اطلاق اول است، يعني اينكه ما كلمات و
تراكيب و جملاتي داريم كه غيرإخبارياند، معناي اينها چيست؟ فرق اينها با إخباري
چيست؟ و امثال اينها؛ يعني معناي اول از سه معنايي كه مطرح كرديم محل نزاع است.
البته در مقام بحث، گاه تشتت و تشويشي در كلام اصحاب مشاهده ميشود كه گاهي تصور
ميشود از فعل إنشاء بحث ميكنند و نه از كلام إنشائي ولي واقع آن است كه سخن از
وضع كلمه و تركيب و جمله است و پرسش از اين است كه معناي جملهي إنشائيه چيست و
براي چه وضع شده است؟ هيأت إنشائيه براي چه وضع شده است؟ چه چيزي به إنشاء دلالت
ميكند؟ تفاوت جملهي إنشائيه با جملهي خبريه چيست؟ پس سخن از مطلب و تلقي اول
است كه كلامي كه غيرإخباري است إنشاء ميناميم. ما نيز به همين جهت گفتهايم كه
همين نقطهاي كه در اينجا مطرح ميكنيد يكجور نيست و گفتيم انواع دارد و هيچ
دليلي ندارد كه همهي اينها را بگوييم إنشاء است و همهي اينها به حكم واحد محكوم
شوند.
ما هو تمايز کلّ منهما من الإخبار
والإنشاء عن الآخَر؟ و هل توجد بينهما فرق أو الفروق جوهرياً أم لا؟
اما پرسش دوم بحث از فرق بود. آيا
فرق يا فرقهاي جوهري بين جملهي إخباريه و إنشائيه وجود دارد يا خير؟ در پاسخ به
اين پرسش كسي نيست كه بگويد هيچ فرقي وجود ندارد، اما گاهي ميگويند فرق جوهري است
و گاهي نيز ميگويند جوهري نيست. همچنين گاه ميگويند فرق به معناي جملهي إنشائيه
و جملهي خبريه برميگردد و گاه نيز ميگويند فرق هست ولي فرق در معنا نيست و براي
مثال در داعي و انگيزهي استعمال است، آنچنان كه مرحوم محقق خراساني ميگويد. اما جمهور
تا عهد مرحوم آخوند خراساني همگي ميگفتند كه فرق جوهري در معناست و معناي جملهي
خبريه با معناي جملهي إنشائيه ذاتاً و جوهراً با هم فرق ميكنند. جمهور ميگفتند
كه مدلولات جملات إنشائيه و جملات إخباريه با هم متفاوتاند و از حيث ثبوت و اثبات
با هم تقابل دارند. مدلول هيأت جملهي خبريه ثبوت نسبت است، حال يا در خارج كه
حكايت از تحقق نسبتي در خارج ميكند، براي مثال «زيدٌ قائمٌ» يعني قيام و زيد
نسبتي برقرار شده است و قائل محمول است و ذيل موضوع است و قيام بر زيد عارض شده
است و يا در ذهن، يعني اينكه كسي در ذهن خود چيزي دارد و بين دو چيز در ذهن خود
نسبت برقرار كرده كه از آنچه كه در ذهنش واقع شده است إخبار ميكند.
در جملهي إخباريه (در خارج، يا
در ذهن و يا در وعاء اعتبار)، اينكه ميگويد بعتُ درواقع از نسبتي سخن ميگويد كه
بين شيء فروختهشده با مالك جديد برقرار ميشود. ميگويد من اين شيء را تمليك
كردم، فروختم، منتقل شد و خريدار با شيء كه من فروختم نسبتي با عنوان نسبت ملكيت
برقرار كرد.
اما مدلول جملهي إنشائيه ايجاد
نسبت است. با گفتن بعتُ انشائي نسبتي پديد ميآيد. خريدار هيچ نسبتي با كالايي كه
من به آن ميفروشم نداشت، اما با گفتن بعتُ اين نسبت ايجاد ميشود. من با جملهي
بعتُ از وجود يا وقوع نسبت إخبار نميكنم، بلكه آن نسبت را ايجاد ميكنم. بسيار
روشن است كه بين اين دو فرق است، زيرا در إخبار از نسبت موجود خبر ميدهيم ولي در
إنشاء نسبت را ايجاد ميكنيم. پس اين دو جوهراً دو معناي مختلف دارند. اين نظر
مشهور است. محقق خراساني با نظر مشهور مخالفت كرد و گفت جملهي إخباريه و جملهي
إنشائيه، جوهراً و معناً هيچ تفاوتي با هم ندارند؛ فرق جملهي إنشائيه و إخباريه
در آن است كه درواقع در مقام استعمال ميگويند كه عبارت «بعتُ» را دو جور ميتوان
گفت، يكبار از اين عبارت براي حكايت از وقوع بيعي استفاده ميكنيد، فرد با گفتن
بعت قصد دارد كه از وقوع بيع إخبار كند؛ بار ديگر به مشتري ميگوييد «بعتُ» كه
داعي شما در اينجا با قبلي متفاوت ميشود، اينجا نميخواهيد خبر دهيد كه عمل بيع
را انجام دادهايد، بلكه با گفتن بعتُ قصد ايجاد بيع داريد و ميخواهيد اين عقد را
اعتبار كنيد. بنابراين محقق خراساني استدلال ميكنند كه معناي بعتُ إخباري و
إنشائي تفاوتي نميكند، جز اينكه داعي شما از استعمال فرق ميكند، يكبار انگيزهي
شما خبردادن از وقوع بيع است و بار ديگر ايجاد نسبت است. پس داعي در اينجا فرق ميكند
و خود موضوعٌله و مستعملٌفيه در بعتُ به هر يك از دو معناي إخباري و إنشائي به
كار رود تفاوت نميكند.
بعد از محقق خراساني، محقق
اصفهاني براساس ذائقهي فلسفي كه داشته فرموده است كه اصولاً لفظ يكي از وجودات
موجودات است، ما با همين لفظي كه ادا ميكنيم وجود را ابراز ميكنيم. هر چيزي چهار
وجود دارد، وجود خارجي، ذهني، لفظي و كتبي؛ لفظ نيز وجود لفظي است؛ منتها هنگامي
كه جملهي إنشائيه به كار ميبريد قصد داريد كه آن نسبت تامّه را با لفظ اثبات
كنيد؛ مثلاً نسبت ملكيت كه در زمان وقوع عقد پديد ميآيد، آن ملكيت را با همين لفظ
ايجاد ميكنيد، اما وقتي جملهي خبريه به كار ميبرد نهتنها آن نسبت را ايجاد ميكنيد،
بلكه از آن نسبت خبر ميدهيد. درواقع تقابل بين خبر و إنشاء در اصل وجود معنا، چون
وجود لفظي نوعي از وجود است، تفاوت نميكنند، بلكه از اين جهت تفاوت وجود دارد كه
كلام إنشائي را براي اثبات نسبتي در وعاء اعتبار به كار ميبريد، اما در خبريه به
عنوان حكايت از آن نسبتي كه وجود دارد. بنابراين در اصل معناي دو جمله تفاوت نيست،
زيرا هر دو يك كاركرد و يا يك هويت دارند و آن نيز عبارت است از اينكه وجود لفظ،
وجود معناست و در اين همهي الفاظ، ازجمله خبريه و إنشائيه مشترك هستند؛ اما به هر
حال وقتي شما إنشائيه را به كار ميبريد، براي اثبات اين نسبت به كار ميبريد و با
همين لفظ آن نسبت پديد ميآيد و انگار اين لفظ همان نسبت است، اما در إخباريه از
آن نسبت خبر ميدهيد و به اين ترتيب در خبر يك چيز اضافهاي وجود دارد. درحقيقت
محقق اصفهاني ميخواهد بگويد كه معنا يك وجود جعليِ مجازي دارد، و چه إنشاء، چه
إخبار هر دو آن وجود لفظيه را ايجاد ميكنند و اصلاً اين الفاظ همان وجوداند، پس
از اين جهت با هم فرقي ندارند. نظر محقق اصفهاني از اين حيث كه معناي دو جمله
جوهراً تفاوت ندارند، با محقق خراساني همنظر است، حال محقق خراساني ميگويد
جوهراً تفاوتي وجود ندارد بلكه تفاوت در داعي است، محقق اصفهاني هم ميگويد جوهراً
تفاوتي نيست و هر دو وجود مجازي معنا هستند؛ منتها در مقام استعمال، آنگاه كه
ملاحظه ميكنيد كه قصد إخباري هست و آن موجود مجازي درواقع سابقه و ماورايي دارد و
اينجا از آن قصد حكايت ميكنيد، إخبار ميشود و اگر قصد حكايت نكنيد إنشاء ميشود.
بنابراين انگار همانطور كه آخوند
ميگفت «بعتُ» دو شأن دارد، يكي إخباري و ديگري إنشائي و شأن إخبار و إنشاء، شأنيت
است و نه معنا و نقش لفظ در معنا همان نقش وجودي است كه لفظ، وجود لفظي معناست.
محقق خويي هم اين تفاوت را به
صورت ديگري تعبير كردهاند و گفتهاند كه بين دو جملهي خبري و إنشائي از نظر
دلالت وضعي و كاركردي كه لفظ به صورت ابراز خارجي دارد، تفاوتي وجود ندارد. ايشان
معتقد بودند كه وضع عبارت است تعهد واضع مبني بر آنكه كه هرگاه خواست معناي خاصي
را اراده كند، لفظ خاصي كه در مقابل او وضع كرده است را به كار ببرد. ايشان در وضع
قائل به تعهد بود. محقق خويي ميگويد كار لفظ ابراز است، هنگامي كه شما جملهي
إنشائيه را به كار ميبريد، اين جملهي إنشائيه، اعتباري كه در وعاء اعتبار واقع
ميشود را ابراز ميكند، مثلاً اعتبار ملكيت، زوجيت و... ابراز ميكنيد كه ملكيت
بين اين فرد و ملك واقع شده است، بيعي صورت گرفته و ملك مورد نظر در تيول اين فرد
قرار گرفته است و اين اعتبار را ابراز ميكنم. خبر نيز شبيه همين است، در خبر نيز
ابراز قصد حكايت است؛ من ميخواهم از اين حكايت كنم كه بيعي واقع شده است و به اين
ترتيب در آنجا نيز ابراز است. بنابراين كاركرد هر دو اين است كه ابراز ميكنند،
اما يكي از آنها اعتباري از اعتبارات را ابراز ميكند و ديگري قصد حكايت و اطلاعرساني
از واقع را ابراز ميكند. بنابراين كاركرد هر دو جمله درواقع ابراز است و متعلق
آنها تفاوت ميكند.
تفاوتهاي ديگري هم بين إخبار و
إنشاء گفته شده، براي مثال شهيد اول در «قواعد» چهار تفاوت را ذكر كردهاند. ايشان
فرمودهاند كه إنشاء سببيتي براي وقوع و يا عدم وقوع مدلول دارد. وقتي كه ميگوييد:
«بعتُ»، اين عبارت سبب وقوع بيع است و مادهي بيع را ايجاد ميكند و يا با وقوع آن
مقابله ميكند، اما در إخبار سببيتي نيست و إخبار تنها حكايت ميكند و مثلاً از
وقوع نسبت حاكي است. هنگامي كه بعتُ را به صورت إنشائي ميگوييد سبب ميشود كه بين
ملك و كالا و فرد خريدار نسبتي به نام ملكيت برقرار شود، پس بعت سببيت و مائي
دارد؛ اما هنگامي كه بعت را به قصد إخبار به كار ميبريد سببيت مطرح نيست، بلكه
حكايت مطرح است. درواقع حكايت ميكند كه نسبت ملكيت برقرار شده است و يا برعكس ميگويد
ملكيتي برقرار نشده و خبر منفي است و نسبت را سلب ميكند.
تفاوت ديگري كه مطرح كردهاند اين
است كه مدلول در إنشائيه تابع جملهي إنشاء است، و هنگامي كه جمله إنشاء صادر ميشود،
مُنشأ پديد ميآيد و مُنشأ متأخر است. هنگامي كه عبارت «بعتُ» را به قصد إنشاء ميگوييد
قبل از مادهي بيعي نيست و عقدي واقع نشده و معاملهاي صورت نبسته است، و با گفتن
بعت بيع واقع ميشود. پس مُنشأ يعني همان بيع متأخر و تابع إنشاء است؛ اما در
إخبار برعكس است، در إخبار متعلق خبر و نسبتي كه قبلاً واقع شده، مقدم است و إخبار
تابع است، و إخبار از چيزي كه قبلاً بوده اطلاع ميدهد. با بعتُ إخباري ميخواهيد
بگوييد كه قبلاً بيعي واقع شده است و اين نسبت وجود داشته است و من از آن خبر ميدهم،
پس إخبار متأخر و تابع مصب و مدلول خودش است. درواقع مخبرٌعنه قبلاً بوده و از آن
خبر ميدهيم و إخبار متأخر از مخبرٌعنه است.
تفاوت ديگري كه ايشان آوردهاند
اين است كه در جملهي خبريه احتمال صدق و كذب است، اما جملهي إنشائيه اصلاً مصب
صدق و كذب نيست، زيرا ما حكايت از چيزي نميكنيم تا اينكه بگوييم تا با آن چيز
مطابق هست يا نه و اينكه بگوييم اگر مطابق نيست صادق نيست و اگر مطابق است، صادق
است.
تفاوت ديگري كه اشاره كردهاند
اين است كه در جملات إنشائيه گاه به سياق خبري هم إنشاء صورت ميپذيرد، و جملات
إنشائيه گاه با ظاهر خبري واقع ميشوند. مثلاً همين كلمهي بعتُ، اين كلمه فعل
ماضي است و از گذشته و مامضي خبر ميدهد، اما شما آنرا براي إنشاء به كار ميبريد،
در إنشائيه چنين چيزي ممكن است اما در خبريه نميتوان جملهي إنشائيه را براي خبر
آورد. والسلام.