1403/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقاصدالشریعه
کشف مقاصد شریعت و اسلوب های کشف آنها و قواعدی که این اسالیب را تشکیل می دهند و ضوابطی که بر این قواعد حاکم اند همچنین اسالیب و قواعد کاربست مقاصد شریعت و برقراری تعادل و تراجیح میان مقاصد شریعت با هم و با ادله ی دیگر همگی نیاز به قاعده مند شدن دارند و اگر جز این باشد بحث از مقاصد یک بحث نظری محض خواهد شد. ما پس از فحص و بررسی، فهرستی از این اسالیب را پیش نهاده ایم که چون پای در استقراء دارد می شود که در آینده و با فحص بیشتر بر آن افزود گرچه نام بردن از این اسالیب به معنای تام و عام بودن آنها نیست و گاه برخی از آنها به یک یا چند مقصد از مقاصد شریعت مرز بسته و محدود اند که در آنها چند و چون این اسالیب بیان خواهد شد. اسالیب کشف مقاصد الشریعة را می توان اینگونه برشمرد
اسلوب نخست: کاوش در کتاب و سنت است چرا که برخی از مقاصد خرد و کلان شریعت صریحا در کتاب و سنت نام برده شده اند و کسی نمی تواند ادعا کند که این مقاصد قابل کشف نیستند چرا که بر آنها تصریح شده است و شناخت آنها حتی نیازی به اجتهاد نیز ندارد.
اسلوب دوم: منهج و شیوه ی اجتهادی است کما اینکه اضلاع دیگر هندسه ی معرفت دین مانند عقاید و اخلاق و معنویت و علم دینی را نیز با روش اجتهادی می توان استنباط کرد
اسلوب سوم: کشف مقاصد شریعت از راه عقل است چنان که نوع معارف الهی از عقاید و علم تا اخلاق و احکام و معنویات را می توان به مدد عقل کشف کرد گرچه همه ی مقاصد اینگونه نیستند که تنها با عقل قابل اکتشاف باشند.
اسلوب چهارم: تمسک به فطرت برای کشف مقاصد شریعت است چرا که به هر روی فطرت دریافت هایی دارد و بی گمان برخی از مقاصد شریعت را ما با فطرت و وجدان خویش در می یابیم. فطری بودن دین به همین معنی است و کلان ترین یافته ی فطرت انسان همین است که بی گمان شریعت نمی تواند بی مقصد و بی هدف و بی غایت باشد و این حیث کلامی نیز دارد و بسته به سلامت فطرت انسانی می توان بخش هایی از معارف دین را با فطرت دریافت و معصومین علیهم السلام از آنجا که عقل و فطرتی بی همتا داشتند همه ی معارف خرد و کلان دین را گذشته از کتاب به مدد عقل و فطرت ناب خویش درک و تصدیق می کردند.
اسلوب پنجم: برای کشف مقاصد شریعت تمسک به اجماع است چرا که چه بسا بتوان در اثبات اصل وجود مقاصد شریعت و در اثبات برخی از آنها ادعای اجماع نمود.
اسلوب ششم: دست یازیدن به برخی از قواعد فقهی است که مشتمل بر غایات شرعی هستند و در این موارد ما مقاصد شریعت را مبنای استنباط شرایع قرار داده ایم پس پاره ای از مقاصد با قواعد پیشافقهی و مبنایی که پیش انگاره های فقهی هستند قابل کشف اند
اسلوب هفتم: تمسک به اسباب نزول و صدور است. گاه آیه یا روایتی حکمی را بیان می کند ولی امری سبب نزول آن آیه یا صدور آن حدیث که حاوی حکم است شده است و آن امر و سبب گاه از جنس مقاصد شریعت است
اسلوب هشتم: تراکم ظنون و تراکب قرائن است. بزرگانی چون شیخ انصاری و صاحب جواهر برای تراکم ظنون و تراکب قرائن حجیت قائل هستند و بر این باورند که ظنون گرچه تک تک آنها به تنهایی معتبر نباشند ولی از انباشت و انبوهه ی آنها نمی توان چشم پوشید و گذر کرد.
اسلوب نهم: تجمیع مناطات است. گاه با بررسی مناطات تک تک احکام در می یابیم که مجموعه ی این مناطات مقصدی کلان را دنبال می کنند
اسلوب دهم: تنقیح المناط برای کشف مقاصد شریعت است. از تنقیح مناط گذشته از استنباط و تکثیر فروع می توان مقصد بودن آن مناط را نیز اثبات کرد
اسلوب یازدهم: القاء خصوصیت و تعمیم حکم است
اسلوب دوازدهم: آشنایی با مذاق شارع مقدس و کشف مقاصد شریعت از این راه است.
اسلوب سیزدهم: کاربست دستاوردهای فلسفه ی دین در کشف غایات عامه ی دین است. به هر روی در فلسفه ی دین استوانش و اثبات شده است که دین نمی تواند بدون مقصد و غایت باشد و انکار آن انکار بدیهیات است. روشن است که این مقاصد تنها از راه عقاید، اخلاق احکام یا معنویت فرآچنگ نمی آیند بلکه همه ی این اضلاع از جمله احکام در تحقق مقاصد شریعت نقش پرداز هستند.
اسلوب چهاردهم: تمسک به ارتکازات متشرعه است کما اینکه در فروع نیز به ارتکازات متشرعه تمسک می شود. مشهور پذیرفته اند که می توان به ارتکازات متشرعه در فرآچنگ آوردن و کشف برخی از احکام دست یازید و متشرعین برخی از امور را از مقاصد و غایات احکام می دانند. مثلا همه معترف اند که شارع بی گمان در پی برپایی عدل و داد است و این در ادبیات فهم دین به صورت یک فرهنگ از دیرباز وجود داشته است.
اسلوب پانزدهم: دست یازیدن به فطرت و طبیعت بشری است. در جای خود اثبات شده است که طبیعت و شریعت و تکوین و تشریع در هماهنگی و همسازی با هم هستند و پرودگار تشریعی نفرموده است که ضد تکوین الهی باشد و شریعتی نیاورده است که برخلاف فطرت باشد پس شریعت در پی برآوردن نیازها و مقتضیات فطرت و طبیعت انسان است و شریعت مقاصدی دارد که به نفع تکوین انسان بلکه تکوین عالم است مانند پاسداری از زیست بوم و محیط زیست که حتی در جنگها هم آسیب زدن به درختها و حیوانات دشمن را روا نداشته است. اساساً تشریع برای پاسداری و پیشرفت تکوین است.
اسلوب شانزدهم: بهره گرفتن از اسباب و فرآیند تبدل احکام برای کشف مقاصد شریعت است. چرا که هر حکمی در ظرف خود ثابت است ولی گاه حکمی جایگزین حکمی دیگر می شود چرا که ظرف آن دگرگون می شود.
اسلوب هفدهم: مراجعه به اهداف عام شرایع و انبیاء است چرا که عام بودن یک مقصد در همه ی شرایع نشان از آن دارد که آن مقصد غایت و مقصد مشترک همهدی شرایع الهی است.
اسلوب هجدهم: بهره گرفتن از دستاوردها و مقتضیات نظریه ی ابتناء است. نظریه ی ابتناء به ما می آموزد که در فهم همه ی بخش های دین چه در حوزه ی عقاید، اخلاق، احکام و علم دینی یک دستگاه روشگانی یکپارچه هست که می توان با آن به حقایق دین پی برد و یکی از آن حقایق مقاصد الشریعة است.