1403/08/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقاصدالشریعه/نقش مقاصد الشریعه در تولید علوم انسانی / نقش مقاصد الشریعة در علم اخلاق
بایسته است که از نقش جستار مقاصد الشریعة در حوزه ی اخلاق اسلامی نیز گفتگو شود. اخلاق در معنای وسیع خود یکی از علوم انسانی به شمار می رود. کما اینکه فقه و حقوق نیز در معنای گسترده ی خویش از علوم انسانی هستند. اخلاق را در یک تعریف و تلقی معادل حکمت عملی می دانند. مقاصد الشریعة در اخلاق نیز بی اندازه نقش پرداز است چرا که اخلاق در کنار فقه که آموزه های باید و نبایدی را عهده دار است به آموزه های شاید و نشایدی یعنی به فضائل و رذائل اخلاقی می پردازد. انسان آموزه های ارزشی را در قالب علم اخلاق ساماندهی می کند. در قلمرو اخلاق نیز نخست محورهایی را که در مظان تاثیر و تاثر از مقاصد الشریعة هستند را استقراء و بررسی می کنیم. باید بررسی کرد که مقاصد کلانی همچون تقرب به خدا تا حد لقاء الهی و مقام خلیفه الهی برای انسان، بیرون کردن مردم از ظلمات به سوی نور، حیات طیبه، پاسداشت کرامت انسانی، بزرگداشت زندگی، عقل، دین، رهنمایی انسان، تبیین دین برای انسان و انذار و تبشیر او و پیروی از فرامین الهی و برپایی حکومت دینی و برپایی عدل و داد و پاسداشت عرض و بدن و پاسداری از نسل و بطن و فرج و پاسداری از زیست بوم و مال و مالکیت توده ی مردم و پاسداری از آزادی مردم و استقلال امت و برپایی امنیت در مولفه های رکنی اخلاق مانند متهج و غایت آن چه نقشی ایفا می کنند.
بیشتر آنچه که ما به عنوان مقاصد شریعت می شناسیم را می توان بوسیله تولید علوم انسانی اسلامی و اجرای آنها محقق ساخت. اینگونه میتوان با جریان دادن علوم انسانی اسلامی در متن جامعه و در میان توده های مردم، مقاصد شریعت را در جامعه جاری کرده و محقق ساخت. در اینجا این پرسش جای دارد که اگر مقاصد شریعت در جایگاه غایات علوم انسانی قرار گیرند چه تاثیری بر این علوم خواهند داشت؟ باید بررسی کرد که سی مقصدی که ما برای شریعت استقراء کرده ایم هر کدام در چه علمی محقق می شوند. کدام در علم اقتصاد اسلامی و کدام در علم سیاست اسلامی یا مدیریت، حقوق و یا جامعه شناسی اسلامی قابل تحقق هستند. دانستیم که علوم از حیث هویت معرفتی به علوم سکولار و اسلامی بخش می شوند و هنگامی که مقاصد علوم سکولار نیز اسلامی شوند بنابر نظریه ی تناسق، دیگر مولفه های رکنی علم نیز به تبعیت مقاصد اسلامی خواهند شد و یک علم سکولار به یک اسلامی دگرگون می شود و این فرآیند به اسلامی شدن علوم انسانی منتهی می شود. نکته ی دیگر نقش مقاصد الشریعة در سنجش اسلامی بودن یک علم است. اینکه علومی که تولید می کنیم و نام علوم اسلامی بر آنها می نهیم آیا به واقع اسلامی هستند یا خیر. علوم بسیاری با ادعای اسلامی بودن پدید آمده اند که برای سنجش و درستی آزمایی آنها به سنجه های استواری نیاز است. در برپایی نظام اسلامی ممکن است انسان در شناخت نظام اسلامی یا در پیاده سازی آن نظام به خطا برود. اینکه انسان نداند که نظام پایا و کشف کردنی است نه پویا و ساختنی و باید نظام را از متن دین که پیام الهی است دریافت و در مقام اجرا از آن الگوهای مناسبی را تولید کرد. ساخت الگو چهارده پیش نیاز گوناگون دارد که دارای مولفه های پویا هستند. گاه نیز انسان نظام را به درستی کشف کرده و الگوی مناسب هم برای آن می سازد ولی مجریان شایسته ای در بلندای اجرا و تطبیق نیستند و در مقام اجرا به خطا می روند. علوم انسانی اسلامی نیز اینگونه هستند یعنی یا در تولید علم انسان به خطا می رود چرا که تولید کننده ی آن علم توان اجتهاد و رجوع به منابع معتبر را ندارد از این رو نمی تواند علم اسلامی معتبر تولید کنند. باید در آغاز انسان بداند که علم انسانی و علم اسلامی چیست و مبانی آنها را بداند و با انسان شناسی آشنا باشد و موضوع را به خوبی بداند کما اینکه در اقتصاد انسان باید اقتصاد را به خوبی بشناسد و مولفه های رکنی یک علم انسانی و اسلامی را از حیث موضوع و مسائل و غایت و غیره به خوبی بداند. بدون این جهات ممکن است علمی که اسلامی نیست اسلامی پنداشته شود چرا که ذهن تولید کننده ی این علم از پیش انگاشته های غلط انباشته است. ذهنیت الحادی و کفرآمیز و سکولار غربی حتی اگر دارای نیت خوبی باشد به نتیجه ی مطلوب و تولید علم اسلامی دست نمی یابد. فهمی که غرب از انسان دارد غلط است و نمی تواند مبنای تولید علوم اسلامی باشد. باید با روش شناسی استنباط آشنا باشد و عامی مقلد با مبانی غلط غربی نمی تواند علم انسانی اسلامی تولید کند و روشن است که به راه خطا خواهد رفت. گاه از سوی فرد صالحی علم انسانی اسلامی تولید می شود ولی برای اجرا در دست افراد ناصالحی قرار می گیرد. برای نمونه علم اقتصاد اسلامی به درستی تولید و تدوین شده است ولی برای اجرا در دست مدیر لایقی قرار نگرفته است. گاه ساختار تولید شده کارآمد و درست است و از همهی مولفه های علم انسانی اسلامی برخوردار است ولی برخی خطاها هم در آن هست که در یک بخش یا برخی از گزاره ها رخ داده است. کما اینکه دانش هزارساله ی فقه کاستی کلان ندارد ولی خالی از خرده هم نیست. ممکن است در مولفه ها یا در منهج و روش شناسی یا در غایات به خطا رفته باشیم. پس ما نیازمند به روش شناسی استواری برای بازشناختن سره از ناسره در علوم انسانی اسلامی هستیم و مقاصد الشریعة بیشترین کمک را برای فهم خطا در این موارد به ما می کنند. هنگامی که در مقام کاربست علوم انسانی اسلامی به دشواری برمی خوریم و علم را قابل اجرا نمی بینیم باید در فهم درست خود از آن علم و قواعد و گزاره های آن تردید کنیم گرچه شاید در مقام اجرا دچار کاستی و خطا بوده ایم.
یکی از جستارهای مهم اخلاق است و بایسته است که از نقش جستار مقاصد الشریعة در حوزه ی اخلاق اسلامی نیز گفتگو شود. اخلاق در معنای وسیع خود یکی از علوم انسانی به شمار می رود. کما اینکه فقه و حقوق نیز در معنای گسترده ی خویش از علوم انسانی هستند. اخلاق را در یک تعریف و تلقی معادل حکمت عملی می دانند. مقاصد الشریعة در اخلاق نیز بی اندازه نقش پرداز است چرا که اخلاق در کنار فقه که آموزه های باید و نبایدی را عهده دار است به آموزه های شاید و نشایدی یعنی به فضائل و رذائل اخلاقی می پردازد. انسان آموزه های ارزشی را در قالب علم اخلاق ساماندهی می کند. در قلمرو اخلاق نیز نخست محورهایی را که در مظان تاثیر و تاثر از مقاصد الشریعة هستند را استقراء و بررسی می کنیم. باید بررسی کرد که مقاصد کلانی همچون تقرب به خدا تا حد لقاء الهی و مقام خلیفه الهی برای انسان، بیرون کردن مردم از ظلمات به سوی نور، حیات طیبه، پاسداشت کرامت انسانی، بزرگداشت زندگی، عقل، دین، رهنمایی انسان، تبیین دین برای انسان و انذار و تبشیر او و پیروی از فرامین الهی و برپایی حکومت دینی و برپایی عدل و داد و پاسداشت عرض و بدن و پاسداری از نسل و بطن و فرج و پاسداری از زیست بوم و مال و مالکیت توده ی مردم و پاسداری از آزادی مردم و استقلال امت و برپایی امنیت در مولفه های رکنی اخلاق مانند متهج و غایت آن چه نقشی ایفا می کنند.