1403/02/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مبحث مقاصد الشریعه
نمایه ای از درس
گذشته از اینکه غایات و مقاصد همه ی دستورات الهی در کتاب و سنت نیامده است، درک آنچه که آمده است نیز محتاج تفکر ماست ولی به هر روی تفکر ما در کشف مقاصد شریعت بی نیاز از تبیین پیامبر اسلام و ائمه اطهار نیست. البته تفکر در مقاصد شریعت نباید به گونه افراطی و با ترک ظاهر آیات و روایات انجام شود. مگر آنکه در جایی میان حکم ضروری عقل و ظاهر یک دلیل شرعی تعارض رخ دهد که در این حالت ضروری عقل رجحان داده می شود چرا که نشان از دریافت غلط ما از ظاهر آیه و روایت دارد.
خرده ی هشتم آن است که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾
سوره نحل آیه ۴۴
یعنی ای پیامبر ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو آن را برای مردم بیان کنی و آنها بیاندیشند. در آیه ی دیگری خداوند متعال می فرماید:
﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾
سوره جمعه آیه ۲
این دو آیه دلالت می کنند که خداوند متعال پیامبر اسلام (ص) را برای تبیین شریعت ارسال فرموده است و پس از ایشان ائمه اطهار علیهم السلام نیز همین رسالت را دارند. برخی از ناباوران به مقاصد الشریعة خرده می گیرند که اگر عقل به تنهایی توان آن را دارد که به غایات و مقاصد دستورات الهی پی ببرد دیگر چه حاجت است به تبیین پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام؟ خداوند متعال در آیه نخست می فرماید
﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾
یعنی باید هر آنچه که بر تو نازل شده است را برای مردم تبیین کنی یعنی پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) افزون بر باید ها و نباید ها و شاید ها و نشاید های دین، باید غایات و مقاصد دین که غالباً با تکوین همساز هستند را نیز تبیین کنند. اینکه خداوند در ادامه می فرماید:
﴿وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾
افزون بر اینکه بر عمق فحوای وحی الهی دلالت دارد، همچنین نشان می دهد که مراد، تفکر در خود احکام نیست بلکه مراد امر ژرف تری است که چه بسا بخشی از آن مقاصد شریعت باشد.
پاسخ این خرده آن است که تبیین رسول خدا (ص) و أئمه اطهار (ع) منافاتی با تفکر ما در حول و حوش مقاصد شریعت ندارد. چون گذشته از اینکه غایات و مقاصد همه ی دستورات الهی در کتاب و سنت نیامده است، درک آنچه که آمده است نیز محتاج تفکر ماست ولی به هر روی تفکر ما در کشف مقاصد شریعت بی نیاز از تبیین پیامبر اسلام و ائمه اطهار نیست. البته تفکر در مقاصد شریعت نباید به گونه افراطی و با ترک ظاهر آیات و روایات انجام شود. مگر آنکه در جایی میان حکم ضروری عقل و ظاهر یک دلیل شرعی تعارض رخ دهد که در این حالت ضروری عقل رجحان داده می شود چرا که نشان از دریافت غلط ما از ظاهر آیه و روایت دارد. همانگونه که ما با بودن آیات و روایات، قواعد عقلی اصول را رها نمی کنیم با وجود تبیین پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام از مقاصد نیز عقل خود را به مثابه یکی از مصادر کنار نمی نهیم. و اگر در جایی میان مقاصد و ظاهر ادله تعارضی رخ داد با قواعد اصولیه تعادل و تراجیح باید این تعارض چاره شود.
خرده ی نهم آن است که برخی از ادله با جستار مقاصد الشریعة همساز نیستند. برای نمونه باورمندان به مقاصد الشریعة یکی از مقاصد مهم شریعت را حفظ دین می دانند حال آنکه روایاتی مانند حدیث رفع و روایاتی که دال بر سهله و سمحه بودن دین هستند با هم سازگار نیستند. چرا که حفظ دین مقتضی سختگیری در دین است.
پاسخ آن است که ادله دال بر سهله و سمحه بودن دین و ادله دال بر مقاصد شریعت هر دو متقن و مصرح هستند و نمی توان از یکی از آنها دست کشید و خرده ی این گروه به طور ضمنی نسبت دادن تعارض به سخن شارع است. به هر روی اگر تعارضی میان مقاصد الشریعة و ادله بالا می بینید باید با قواعد تعادل و تراجیح تعارض را مرتفع نمایید همانگونه که هر گاه میان ادله عقلی و نقلی تعارض دیده شود فقها چنین رفتار می کنند. گرچه گاهی حتی برخی از بزرگان ما در تعارض میان ظواهر ادله و مقاصد شریعت از ظواهر ادله دست کشیده اند.