1402/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/قاعده سیاق /ضوابط سیاق
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
نمایه ای از درس
سیاق و ارتکاز عقلاء
از کارکردهایی که تا کنون برای سیاق برشمردیم برخی از مبانی و داده های معرفتی به ذهن انسان تبادر می کند و دانستیم که تبادر به دو گونه است و تا هر دو گونه ی تبادر نباشند نمی توان دلالت و ظهوری را از سیاق برداشت نمود و این دو نوع از تبادر به نحو ارتکازی نزد عقلاء در مسأله سیاقات پذیرفته اند و آن دو تبادر نخست تبادر لفظ به ذهن متکلم و دوم تبادر معنی به ذهن شنونده است. برای نمونه ارتکاز و سیره ی زبانی عقلاء در زبان عرب آن است که هنگام اراده ی حصر به اسلوب «تقدیم ما حقه التاخیر» دست می یازند، این رویه ای عقلایی و برخاسته از یک ارتکاز عقلایی است. از سوی دیگر هنگامی که عقلاء با جمله ای روبرو می شوند به سیاق آن و پس و پیش آن توجه می کنند و از پیرامون و پس و پیش آن بی اعتنا نمی گذرند پس عقلاء به سیاق و اسالیب آن توجه داشته و آن را دال و دارای ظهور می دانند
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
قاعده ی سیاق یک سامانه و دستگاه جامع و کلان را برای فهم متون به ویژه متون قدسی به دست بشر می دهد ولی این پرسش ذهن انسان را به خود گرفتار و درگیر می کند که آیا این قاعده ی گرانسنگ و سترگ اولاً در مقام ثبوت و بحث صغروی دلالت یعنی ظهور در معنای مراد متکلم دارد یا ندارد و دوماً آیا در مقام اثبات و بحث کبروی دلیلیت یعنی حجیت دارد یا ندارد. روشن است که در بحث کبروی ستیز و کشاکشی نیست چرا که در جای خود استوانش و اثبات شده است که ظهورات حجت اند. از کارکردهایی که تا کنون برای سیاق برشمردیم برخی از مبانی و داده های معرفتی به ذهن انسان تبادر می کند و دانستیم که تبادر به دو گونه است و تا هر دو گونه ی تبادر نباشند نمی توان دلالت و ظهوری را از سیاق برداشت نمود و این دو نوع از تبادر به نحو ارتکازی نزد عقلاء در مسأله سیاقات پذیرفته اند و آن دو تبادر نخست تبادر لفظ به ذهن متکلم و دوم تبادر معنی به ذهن شنونده است. برای نمونه ارتکاز و سیره ی زبانی عقلاء در زبان عرب آن است که هنگام اراده ی حصر به اسلوب «تقدیم ما حقه التاخیر» دست می یازند، این رویه ای عقلایی و برخاسته از یک ارتکاز عقلایی است. از سوی دیگر هنگامی که عقلاء با جمله ای روبرو می شوند به سیاق آن و پس و پیش آن توجه می کنند و از پیرامون و پس و پیش آن بی اعتنا نمی گذرند پس عقلاء به سیاق و اسالیب آن توجه داشته و آن را دال و دارای ظهور می دانند. حضرات معصومین علیهم السلام نیز در عمل سیاق را به کار می بسته اند مانند بیان امام باقر علیه السلام درباره ی آیه وضو و تیمم. این از مقام دلالت ولی در مقام دلیلیت و حجیت بی گمان ظهورات حجت اند و ما دو فرنود و دلیل برای اثبات حجیت سیاق می آوریم. دلیل نخست سیره ی عقلاء و دوم سیره ی معصومین علیهم السلام. به لحاظ عقلایی سیره عقلاء آن است که هنگام روبرو شدن با یک متن پس و پیش کلمات و جملات را برای فهم معنای آن کلمه یا جمله بررسی می نمایند. خداوند متعال نیز به همینگونه با انسان تخاطب فرموده است آنجا که می فرماید
﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾
یوسف ۲
خداوند متعال قرآن را به زبان عربی فصیح فرو فرستاده است تا دستورهای زبانشناسی عرف عقلای عرب را پاس داشته باشد و به گونه ای نازل فرموده است که توده ی مردم در آن اندیشه کرده و آن را بفهمند. با این حال در روایات آمده است که زبان وحی به گونه ای است که اگر قرن ها بر آن بگذرد هماره با رشد بشر و رشد عقل آدمی معانی تازه ای از آن برداشت می شود. میان آیات قرآن تعارضی نیست چرا که از جانب خداوند است ولی در عین حال به زبان عقلاء سخن گفته است. دلیل دیگر سیره ی معصومین علیهم السلام در عمل به سیاق است و سیره ی ایشان حجت است پس عمل ایشان نشان از آن دارد که سیاق حجت است. بر وارون نگره ی کسانی که زبان قرآن را مانند زبان عرفان نمادین می دانند و آن را زبانی عادی و عرفی و عقلایی به شمار نمی آورند حال آنکه ایشان با چنین ادعایی حجیت قرآن را زیر سوال می برند. اگر کسی خرده بگیرد که سنجش کلام بندگان با سخت خداوند درست نیست حال آنکه خداوند می فرماید
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًانساء ۸۲﴾
قرآن سخن خداوند است و در آن تناقض راه ندارد ولی در کلام مردم تناقض، دروغ، لغو و بیهوده گویی نیز هست و آن بهشت است که در آن
﴿لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا﴾
واقعه ۲۵
سخن خداوند بر وارون کلام انسان سدید و استوار است پاسخ آن است که اولاً آیه ی نخست که خداوند متعال می فرماید
﴿لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًانساء ۸۲﴾
ناظر به محتوی است حال آنکه سیاق ناظر به لفظ است. سیاق محتوای یک سخن را سره و سرآمد نکرده و آن را برای نمونه از دروغ پیراسته نمی کند. آیه ی دوم نیز سر آن ندارد که بگوید انسان در بهشت سخن بیهوده نمی شنود و در دنیا می شنود پس زبان بشری شایان اعتماد نیست چون در دنیا که گاه محتوای سخن افراد لغو است و فرد بیهوده گویی می کند این کاستی زبان به شمار نمی رود. مراد خداوند آن است که در بهشت جز حکمت سخنی بر زبان رانده نمی شود. گذشته از این سخن ما در اینجا بر گرد کلام الهی است و سیاق را در قرآن و روایات معصومین علیهم السلام جستجو می کنیم و از حجیت آن گفتگو می نماییم و بر گرد سخن انسانها و سیاق کلام ایشان و حجیت یا عدم حجیت آن سخن نمی رانیم. افزون بر این ما در مقام ظهورات و تمسک به سیاق به اطمینان عقلایی نیازمند هستیم یعنی مراد ما از حجیت در اینجا حجیت اصولی است نه حجیت معرفت شناختی یعنی حجیتی که منجز و معذر باشد و به دنبال واقع نمایی گزاره ها نیستیم از این اطمینان عقلایی بسنده است چون اگر اطمینان عقلایی را بسنده ندانیم اساس گفتگو از بسیط زمین منعدم خواهد گشت چون دسترسی به یقین معرفت شناختی برای توده ی مردم شدنی نیست و اگر باشد هم آسان نیست.
و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین