درس اصول استاد علی‌اکبر رشاد

1402/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: قاعده سیاق/خطا در کاربست سیاق /

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

نمایه ای از درس

 

اگر در کاربست سیاق در فهم دین خطا کنیم تکلیف چیست

 

شاید کسی خرده بگیرد که ممکن است شخص غیر معصوم در تمسک به سیاق در فهم شریعت به خطا برود و چه بسا تمسک به سیاق در فهم شریعت تنها در کف اختیار معصوم علیه السلام باشد ولی چنین نیست چرا که خداوند متعال در کشف شریعت اصابت فهم ما به واقع را شرط نکرده است چرا که این احاله به محال است و ما به آنچه که در حد توان بشری از شریعت فهمیده ایم مکلف هستیم و پرودگار عالم تکلیف ما لا یطاق نمی فرماید بلکه به مصیب دو پاداش و به مخطئ یک اجر عطا می فرماید.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

پرسشی که شاید در این مقام پیش آید آن است که آیا سیاق با کارکردهایی که دارد دارای حجیت شرعی است و می توان آن را در عداد ادله به شمار آورد؟ ابن پرسش را باید در دو مستوی پاسخ گفت نخست مقام ثبوت و دوم مقام اثبات و به تعبیر دیگر بحث از این پرسش یا صغروی است و یا کبروی چرا که یکبار می پرسیم آیا سیاق مایه ی ظهور است یا خیر که این بحث صغروی است و بار دوم می پرسیم آیا ظهور سیاق حجت است یا نه که این بحث کبروی است. بحث کبروی در اینجا محل نزاع نیست چرا که در جای خود اثبات شده است که ظهور حجت است پس سخن بر گرد بحث صغروی است. پاسخ این پرسش آن است که آری سیاق موجب ظهور بلکه خود نوعی دلالت و ظهور است. قاعده ی سیاق که تاکنون بیست و یک نمونه از رهاوردها و دستاوردهای آن را بیان کرده ایم در بیشتر موارد با نوعی تبادر همراه است و ما در نظریه ی فرآیند تفاهم دو گونه تبادر را ذکر کردیم نخست تبادر لفظ نزد متکلم و دوم تبادر معنی نزد شنونده که بدون تبادر نخست تبادر دوم پدید نمی آید. اصولاً بنیان تفاهم تبادر نخست است و بدون آن سخنی گفته نمی شود تا مخاطب به کمک تبادر معنای آن را دریابد ولی تبادر دوم تبادر معنی است که به ذهن مخاطب خطور می کند. روشن است که در مقام سخن کلام گوینده باید یکپارچه بوده و اجزاء آن از حیث لفظ و معنی هم پیوند و به هم پیوسته باشند و گرنه تفاهمی رخ نخواهد داد. خداوند هم می فرماید

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًانساء ۸۲﴾

 

یعنی همه ی قرآن دارای یک سیاق یکپارچه است و اجزاء آن تعارضی با هم ندارند بلکه از انسجام لفظی و معنایی برخوردارند. این خرده را بر برخی از بزرگان هم گرفته اند که کلام ایشان از سیاق یگانه و واحدی بهره نمی برد برای نمونه برخی به ملاصدرا خرده گرفته اند که آغاز و انجام کتابهای او بر سیاق واحدی نیست چرا که در آغاز نشان از اصالت الماهیه داشته و در انجام دم از اصالت وجود می زنند. کلام متکلم باید از سیاق و سمت و سو و اتجاه واحدی پیروی کند و دستگاه واره ای یکپارچه باشد. از این رو یکی از فنونی که گوینده و نویسنده در مقام سخن به آن توجه دارد قواعد سیاق است و شنونده نیز هنگام شنیدن و خواندن متن، اصل را بر وجود سیاق و پیوند و هماهنگی میان اجزاء سخن گوینده و نویسنده می گذارد و آنها را دستگاه واره ای یکپارچه می انگارد. پس قاعده ی سیاق هم به ذهن متکلم و هم به ذهن شنونده تبادر دارد و ایشان مانند گزاف گویان هرمنوتیک به پیوند متن با نویسنده بی اعتنا نیستند. پیروان هرمنوتیک نیز گرچه پیوند متن و ماتن را می گسلند یعنی اعتنا ندارند که صاحب متن چه اراده کرده است ولی نمی توانند پیوند میان اجزاء متن را بگسلند بلکه باید سیاق را لحاظ نمایند. گذشته از تبادر تصوری و تصدیقی ارتکاز عقلاء نیز بر همین استوار است که یک انسان حکیم سخنش با پیرامون و اجزای سخنش با یکدیگر دارای ارتباط و پیوند است بلکه سخن او را در وهله ی نخست از حیث لفظ و معنی یکپارچه می انگارند. همچنین سیره ی معصومین علیهم السلام نیز بر تمسک به سیاق و یکپارچه انگاری متون استوار است و در مقام اثبات و به لحاظ معرفت شناختی نیز دیدیم که امام باقر علیه السلام در روایت پیشین سیاق را حجت دانسته و فرموده اند که پیامبر اکرم اسلام (ص) نیز سیاق را حجت دانسته و به آن تمسک کرده اند. شاید کسی خرده بگیرد که ممکن است شخص غیر معصوم در تمسک به سیاق در فهم شریعت به خطا برود و چه بسا تمسک به سیاق در فهم شریعت تنها در کف اختیار معصوم علیه السلام باشد ولی چنین نیست چرا که خداوند متعال در کشف شریعت اصابت فهم ما به واقع را شرط نکرده است چرا که این احاله به محال است و ما به آنچه که در حد توان بشری از شریعت فهمیده ایم مکلف هستیم و پرودگار عالم تکلیف ما لا یطاق نمی فرماید بلکه به مصیب دو پاداش و به مخطئ یک اجر عطا می فرماید.

 

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین