درس اصول استاد علی‌اکبر رشاد

1402/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: قاعده سیاق/اهمیت سیاق /

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نمایه ای از درس

 

بدون سیاق مراد متکلم از کلمات و جملات دانسته نمی شود

 

هر اسلوبی رمز و علامت و‌ قرینه ای جدا را پدید می آورد و سیاق عبارت از این اسالیب و رموز پدید آمده از اسالیب است. این بافتار و ساختار یک شبکه ی یکپارچه را پدید می آورند و رموز پراکنده ای نیستند بلکه دارای تار و پودی در هم تنیده اند. هنگامی که وارد متن می شویم خطوط طولی و عرضی متقاطع کلام، سامانه ‌ و شبکه ای را پدید می آورند که معنی در آن شبکه فهم می شود و اصطلاح شبکه ی معنایی از اینجا پدید آمده است. بدون این شبکه معنای دقیق لفظ و مراد متکلم از آن دانسته نمی شود و تنها با ترجمه ی تحت اللفظی یک واژه، نمی توان مقصود متکلم و مولف را از آن واژه دریافت

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

سیاق را به نگره ی مختار می توان اینگونه نیز تعریف کرد که

 

السیاق عبارة عن اسالیب الکلام و رموزه الناتجة عن نسیجه و بنیوته المشبکه التی تنعقد فی مستوی الکلمات او العبارات او الجملات او الفقرات او النص ذاته توفر ظهوراً یتیسر بها کشف قصد المتکلم و مراده الجدی فی کل من تلکم العناصر بحیث لو کانت لم تلاحظ لما یسع ان تنکشف عادة

 

سیاق اسلوب ها، سبک ها و رمزهایی است که از ناحیه ی بافتار و ساختار مشبک و یکپارچه ای کلام پدید می آیند و در مستوای کلمات، جملات، فقرات و یا کل یک نص بر مراد متکلم و مولف دلالت می کنند. یعنی این مجموعه مایه ی ظهوری است که با آن ظهور ما قصد و مراد جدی متکلم را کشف می کنیم و اگر سیاق را لحاظ نکرده بودیم عادتا این مراد جدی گوینده دانسته نمی شد. چگونگی این سیاق در هر مستوی یعنی در سطح کلمه جمله ، فقره یا نص با یکدیگر مختلف و گونه گون است ولی از همه ی آنها ظهوری به دست می آید که مراد متکلم و مولف را بر ما آشکار می کند. ارج و اهمیت سیاق در آن است که اگر لحاظ نشود معنای مراد گوینده دانسته نخواهد شد.

در بررسی مفردات این تعریف باید گفت که واژه «اسالیب» اشاره دارد به اینکه متکلم با اسلوب ها و سبک هایی مراد خود را به شنونده منتقل می کند یعنی سیاق از حیث ماهیت و چیستی از اسلوب های کلام است و واژه ی «رموز» به معنی علامت است و اشاره دارد به ظرائف دلالی که از نسیج یعنی بافتار و بنیوه یعنی ساختار کلام به دست می آید. به هر روی هر اسلوبی رمز و علامت و‌ قرینه ای جدا را پدید می آورد و سیاق عبارت از این اسالیب و رموز پدید آمده از اسالیب است. مراد از واژه ی «مشبکه» آن است که این بافتار و ساختار یک شبکه ی یکپارچه را پدید می آورند و رموز پراکنده ای نیستند بلکه دارای تار و پودی در هم تنیده اند. هنگامی که وارد متن می شویم خطوط طولی و عرضی متقاطع کلام، سامانه ‌ و شبکه ای را پدید می آورند که معنی در آن شبکه فهم می شود و اصطلاح شبکه ی معنایی از اینجا پدید آمده است. بدون این شبکه معنای دقیق لفظ و مراد متکلم از آن دانسته نمی شود و تنها با ترجمه ی تحت اللفظی یک واژه، نمی توان مقصود متکلم و مولف را از آن واژه دریافت. و از عبارت

 

تنعقد فی مستوی الکلمات او العبارات او الجملات او الفقرات او النص ذاته

 

دانسته می شود که سیاق و قاعده ی سیاق دارای مستویات گوناگون است. و عبارت

 

توفر ظهوراً یتیسر بها کشف قصد المتکلم و مراده الجدی

 

بدین معنی است که دلالت و ظهور سیاق نه منطوقی، نه مفهومی و نه عقلی است بلکه دلالتی است فراتر از لفظ و قسم چهارمی از دلالت و ظهور است و سیاق نیز از آنجا که ظهور است حجت به شمار می رود. و از عبارت

 

یتیسر بها کشف قصد المتکلم و مراده الجدی فی کل من تلکم العناصر

 

کارکرد اصلی قاعده ی سیاق بر ما آشکار می شود. و با عبارت

 

لو کانت لم تلاحظ لما یسع ان تنکشف عادة

 

ارج و اهمیت قاعده سیاق را آشکار می کنیم چرا که چه بسا بدون سیاق مقصود گوینده از هیچ راه دیگری دانسته نشود. نمونه ی آشکاری از سیاق این حدیث امام باقر است که

 

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَ لاَ تُخْبِرُنِي مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ وَ قُلْتَ أَنَّ اَلْمَسْحَ بِبَعْضِ اَلرَّأْسِ وَ بَعْضِ اَلرِّجْلَيْنِ فَضَحِكَ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ قَالَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ نَزَلَ بِهِ اَلْكِتَابُ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ ، فَعَرَفْنَا أَنَّ اَلْوَجْهَ كُلَّهُ يَنْبَغِي أَنْ يُغْسَلَ ثُمَّ قَالَ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى اَلْمَرٰافِقِ ، فَوَصَلَ اَلْيَدَيْنِ إِلَى اَلْمِرْفَقَيْنِ بِالْوَجْهِ فَعَرَفْنَا أَنَّهُ يَنْبَغِي لَهُمَا أَنْ يُغْسَلاَ إِلَى اَلْمِرْفَقَيْنِ ثُمَّ فَصَلَ بَيْنَ اَلْكَلاَمِ فَقَالَ وَ اِمْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ ، فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ بِرُءُوسِكُمْ أَنَّ اَلْمَسْحَ بِبَعْضِ اَلرَّأْسِ لِمَكَانِ اَلْبَاءِ ثُمَّ وَصَلَ اَلرِّجْلَيْنِ بِالرَّأْسِ كَمَا وَصَلَ اَلْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ فَقَالَ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى اَلْكَعْبَيْنِ ، فَعَرَفْنَا حِينَ وَصَلَهُمَا بِالرَّأْسِ أَنَّ اَلْمَسْحَ عَلَى بَعْضِهِمَا ، ثُمَّ فَسَّرَ ذَلِكَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِلنَّاسِ فَضَيَّعُوهُ

نشانی: تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ج ۱، ص ۴۱۲

 

که حضرت برای استوانش و اثبات سبب شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها به سیاق و ساختار و بافتار سخن خداوند تمسک کرده و دست می یازند.

 

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین