موضوع:
بايستگي طراحي و تدوين منطق فهم قرآن
درآمد«سَيَأْتِي عَنِ الرِّضَا عَنْ
أَبِيهِ ع
أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع
مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عَلَى النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا
غَضَاضَةً فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ
دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ
كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[1]روايت است كه از امام صادق(ع) پرسيده
شد كه اين چه سرّ و خصلتي در قرآن است كه هرچه به نشر و درس قرآن كريم ميپردازيم
جز نوبودگي، طراوت، تازگي و دلپذيري بر آن افزوده نميشود؟ فرمودند: به اين جهت
است كه قرآن جاودانه است و به زمان خاصي اختصاص ندارد، لهذا در هر زمان به تناسب
همان زمان ميتوان حرف تازهاي از قرآن دريافت كرد؛ همچنين قرآن به قوم و قبيلهاي
خاص خطاب نشده است، بلكه براي همهي اجتماعات، جوامع و نسلها در همهي عصرها فرستاده
شده است. پس اين كتاب در هر عهد و عصري تازه است، و براي هر قوم و قبيلهاي تا روز
قيامت نو و تازه است.
بايستگي طراحي و تدوين منطق فهم قرآن:قرآن كريم منبع اصلي معرفت ديني
مسلمانان است؛ حجيت حديث از طريق قرآن اثبات ميشود، حجيت اجماع نيز، اگر آن را
منبع يا مدرك و يا طريق مستقلي براي توليد معرفت ديني قلمداد كنيم، (بالواسطه و
بلاواسطه) مستند به قرآن است؛ همچنين هرچند ضرورت ندارد كه حجيت عقل مستند به قرآن
شود، اما اين قرآن است كه با ارائهي فرهنگي خردپذير و خردگرا، زمينهي پذيرش شأن
حجيت براي عقل را فراهم كرده است. درنتيجه همهي منابع و مدركات و اسناد و مدارك
ما در حوزهي توليد معرفت ديني به نحوي به قرآن كريم بازگشت ميكند. البته درواقع
ساحت الهي منبع است و قرآن حصيله، وليده و برآيند جريان وحي است، كه از آن به
عنوان منبع ياد ميكنيم، اما درواقع قرآن مدرَك و طريق به منبع وحي و ساحت الهي
است.
قرآن منبع اصلي توليد معرفت و
سنجش معرفت توليدشده به نام دين قلمداد ميشود؛ اما بايد تأسف خورد كه اين منبع
عظيم فاقد منطق معين است، و يا حداقل ميتوان گفت كه فاقد منطق مدون است. منطق فهم
قرآن همان شيوههاي تفسيري است كه سلف به كار بردند، اما اين شيوهها مدون نيست؛
يعني مانند آنچه كه در حوزهي فقه، احكام و شريعت بالمعني الاخص انجام داديم و
دانشي به نام «اصول فقه» پديد آمده است، دانشي به نام اصول فهم قرآن نداريم و
ناگفته پيداست كه اصول فقه هرچند كه عمدهي قواعد را در اختيار ما قرار ميدهد،
اما به تنهايي براي فهم قرآن كفايت نميكند. در كتب تفسيري نيز كمتر مشاهده ميشود
كه به صورت مدون و منسجم به تنظيم و تدوين مباني، قواعد و ضوابط فهم قرآن پرداخته
باشند. از مقدمات و مبادي كتب تفسيري و همچنين از خلال مطالب مطرحشده در اين كتب،
ميتوان چيزهاي بسياري به دست آورد، اما اين اطلاعات به صورت يك دانش، منسجم، مدون
و مستنبط نشده است. و لذا از خلاء يك دانش منسجم درخصوص منطق فهم قرآن رنج ميبريم
و ضرورت اين سلسله بحثها به اين نكته بازميگردد.
هر منهج و هر منطق روششناختي،
بايد از ويژگيهايي برخوردار باشد كه اولين آنها، ابتناي آن منطق بر يك نظريه است.
بايد نظريهي مشخص و روشني مبناي طراحي يك منطق و منهج فهم قرار بگيرد كه درخصوص منطق
فهم قرآن ما «نظريهي ابتناء» را به عنوان نظريهي مبنا انتخاب كردهايم.
فرايند طراحي و تدوين منطق فهم قرآنچندين نكته را به عنوان بايستههاي
طراحي و تدوين و در مجموع فرايند طراحي و تدوين اين منطق بايد مد نظر داشته باشيم؛
1. اتخاذ نظريهي مبنا كه در بالا
مورد اشاره قرار گرفت، كه به تبع آن ساختاربندي روشگان مورد نظر متناسب با نظريهي
مبناست. در انتهاي درس امروز ساختار كلي منطق فهم قرآن را ارائه ميكنيم تا
مخاطبان متوجه شوند كه ساختار ما چيست و اين ساختار چگونه بر نظريهي مبناي ما
(نظريهي ابتناء) مبتني است.
2. بازشناسي و تعريف اصطلاحات منطق
فهم قرآن و واژگان و اصطلاحات كليديِ هموند و همگن و در پيوند با اين حوزه.
3. استقراء و استخراج مباني،
قواعد، ضوابط و فرايندوارههاي تفسير قرآن كه در كتب تفسيري و علوم قرآني مندرج
است و دستهبندي و سازماندهي آنها براساس نظريهي ابتناء و در چارچوب الگوي ساختاري
مورد نظر طرح. براي طراحي و تدوين منطق فهم قرآن نيازمند مراجعه منابع و حوزههاي
گوناگون معرفتي و كتب و آثار مختلف هستيم، و بايد ميراث معرفتي بازمانده از سلف در
اين حوزه را استخراج كنيم. البته اين حوزهها بسيار متنوع هستند و بايد در طول
تحقيق اينها را پيگيري كنيم.
ما بايد از سرمايه و ثروت
انباشته و اندوختهاي كه از سلف در آثار تفسيري و علوم قرآني باقي مانده كمال بهرهبرداري
را داشته باشيم.
4. اكتشاف مباني، قواعد، ضوابط و
شيوههاي مورد كاربرد از سوي مفسران برجسته در متن تفاسير. با مراجعه به تفاسير
مختلف بايد قواعد فهم قرآن را كشف كرد. مفسران در عمل تفسيري خود چه شيوهها و
فرايندهايي را به كار ميبرند؟ همهي اينها را بايد براساس نظريهي ابتناء
سازماندهي و دستهبندي كرد.
5. تتبع و استخراج مباني، قواعد و
ضوابط اصولي و منطقي كه داراي كاربرد تفسيري هستند. اين دو علم، چون دو دانش روششناختي
هستند در كنار هم قرار ميگيرند، واگرنه ميتوان گفت كه قواعد و ضوابط اصولي و
منطقي هركدام به صورت جداگانه بحث شود. سپس بايد اين قواعد و ضوابط منطقي و اصولي
را در ساختار طراحي شده براي منطق فهم قرآن تعبيه كرد.
6. تتبع و استخراج مباني، قواعد و
ضوابط مندرج در كتب كلامي، درايي، روايي و... كه داراي كاربرد تفسيري هستند و سپس
تعبيه و اشراب اينها در ساختار منطق فهم قرآن.
7. مطالعه و اصطياد اصول و
ابزارهاي خورند و فراخور فهم قرآن از علوم و آراي جديد. امروز دانشهايي در حوزهي
هرمنوتيك، معناشناسي، زبانشناسي، و حتي فلسفهي ذهن و تحليل فلسفي مطرح است و
هرچند كه اين علوم و حوزهها از مدعيات اثباتنشده يا غلط، آكنده است، اما در ميان
اين مدعيات و نظرات، بعضي نكات صائب و درست نيز وجود دارد كه شناسايي و بهرهبرداري
از آنها در تكميل اين طرح مفيد خواهد بود.
8. مراجعه به آيات قرآني، نكتهي
ديگري است كه در تبيين فرايند منطق فهم قرآن بايد مطرح شود. قرآن مباني، قواعد و
ضوابط بسياري را براي فهم خود مشخص كرده است و سزاوارتر از هر منبع و دانشي خود
قرآن است كه لازم است قرآن را استنطاق كنيم. از خود قرآن، مباني، قواعد و ضوابط را
اصطياد، استظهار و استنباط كنيم. اينجا نبايد گفته شود كه دور لازم ميآيد زيرا
بسياري از قواعد و ضوابط فهم عقلائي و عرفي است و فهم قرآن عمدتاً با قواعد عرفي و
عقلائي صورت ميبندد، درنتيجه قبل از اينكه قواعد را تماماً و كاملاً و به صورت
مدون و جامع فراهم بياوريم، بسياري از قواعد را به كار ميبنديم. اگر در همين افق
و سطح با قرآن كريم مواجه شويم، بسياري از قواعد و ضوابط را ميتوانيم از آن به
دست بياوريم.
9. در حوزهي اخبار و روايات
مطالب بسياري وجود دارد كه مربوط به مباني، قواعد و ضوابط فهم قرآن است. بنابراين
همانطور كه بايد به قرآن مراجعه كنيم، به روايات و مأثورات از معصومين بايد مراجعه
كنيم. البته نبايد كار را به اخبار مصطلح و روايات به معناي اصطلاحي آن محدود كرد،
بلكه مناجاتنامهها، سلامنامهها، ادعيه و مطالبي از اين دست مشتمل بر مجموعهي
فراواني از حقايق و از جمله مباني، قواعد، و ضوابط فهم قرآن هستند. درنتيجه يكي از
منابع ما روايات و مأثورات خواهد بود.
10. آخرين كاري كه در اين طرح
بايد انجام شود، تدوين نهايي منطق جامع فهم قرآن خواهد بود.
اين ده مرحله را بايد براي دست
يافتن به منطق جامع فهم قرآن به مثابه يك دانش مدون طي كنيم.
ساختار كلي منطق فهم
قرآنتوضيح:
طبقهبندي مباحث اين دانش، در چهار لايه به ترتيب: فن ـ فصل ـ فرع ـ فص، سامان
خواهد يافت.
فنّ اوّل) مباني و مبادي
تصديقيه:فصل يكم) نظريهي مبناي پيشنهادي
براي طراحي منطق فهم قرآن (شرح نظريهي إبتناء بهمثابه مبناي منطق فهم قرآن):
هرچند رسالت اولي و ذاتي نظريهي
ابتناء، تبيين فرايند و سازِکار «تکون»، «تطور»، «تکامل»، «تنوع» و «تنزل» معرفت
ديني است، اما اين نظريه ميتواند مبناي طراحي دستگاه روششناختي جامع و كاملي
براي اكتشاف همهي گزارهها و آموزههاي حوزههاي هندسهي معرفتي دين قرار گيرد.
فصل
دوم) شرح مبادي منطق فهم بر اساس نظريه:
1ـ مبادي «متنشناختي» (سرشت و
صفات ويژهي وحينامهي الهي / هرچند اين دست از مبادي ميتوانست در ذيل «مبادي
معرفتشناختي منطق» نيز بررسي شود، اما به اعتبار اينكه روشگان مورد بحث روشگان
فهم متن مقدس است و گرانيگاه اين روشگان فهم متن است، مختصات آن بهطور مستقل و
مفصل مورد توجه قرار گرفت)
1/1ـ وحيانيت (و قدسانيت) قرآن،
مبادي فرعي مترتب بر آن و برايند روششناختي آن مبادي.
1/2ـ فطرتنموني گزارهها و آموزههاي
قرآني و مبادي فرعي مترتب بر آن و برايند روششناختي هر يك از آن مبادي.
1/3ـ حكيمانگي قرآن و مبادي فرعي
مترتب بر آن و برايند روششناختي هر يك از آن مبادي.
1/4ـ هدايتمـآلي قرآن و مبادي فرعي
مترتب بر آن و برايند روششناختي هر يك از آن مبادي.
2ـ مبادي [اختصاصي] «مبدأ ـ
جهانْ»شناختي (پيشانگارههاي دربارهي مبدأ هستي و مُنزِّل وحي و مُرسل دين، و
دربارهي هستي و ارزشها، كه بر منطق فهم قرآن تأثيرگذارند، و توضيح برايند روششناختي
آن)
3ـ مبادي [اختصاصي] معرفتشناختي
(شرح مختصات وسائط و وسائل انتقال پيام الهي و ويژگيهاي مُدرِكات و مدارك مرادات
حق تعالي، و توضيح برايند روششناختي آن)
4ـ مبادي [اختصاصي] دينشناختي(پيشانگارههاي
دربارهي دين كه بر منطق فهم قرآن تأثيرگذارند، و توضيح برايند روششناختي آن)
5ـ مبادي [اختصاصي] انسانشناختي
(پيشانگارههاي انسانشناختياي كه بر منطق فهم قرآن تأثيرگذارند، و توضيح برايند
روششناختي آن)
6ـ مبادي «قلمروـ متعلقشناختي»
(شرح مختصات حوزههاي هندسهي معرفتي دين و قلمرو محتوايي قرآن كريم، و توضيح
برايند روششناختي آن معطوف به منطق فهم قرآن)
فن دوم) مسائل و محورهاي مباحث منطق فهم قرآن:فصل اول) دوال / مدركات (: فطرت،
عقل، وحي، و...)
فصل دوم) اسناد / مدارك (:كتاب،
سنت، اجماع، ... )
فصل سوم) قواعد فهم قرآن (با عطف
توجه به برآيند روششناختي مبادي مذكور در بخش دوم)
فصل چهارم) ضوابط حاکم بر قواعد
فهم قرآن.
فصل پنجم) رويكردهاي منطق فهم
قرآن.
فصل ششم) رهيافتهاي منطق فهم
قرآن.
فصل هفتم) اسلوبهاي منطق فهم
قرآن.
فصل هشتم) فرايندهاي منطق فهم
قرآن.
فصل نهم) ساختار الگوي روششناختي
مختار.
فصل دهم) سنجههاي درستيآزمايي.