درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حديث سد الابواب

اشکال بر حديث سد الابواب

سخن در بررسی روايت فضايل دهگانه اميرالمومنين (ع) به نقل ابن عباس بود که مرحوم شرف الدين به درخواست شيخ سليم به عنوان يکی از ادله امامت آن حضرت اقامه کردند. در اين باره اشکالاتی از جهت سند و محتوا بيان شده بود که در جلسات گذشته مورد نقد و بررسی قرار گرفت. يکی ديگر از اين اشکالات به حديث گرفته شده و به عنوان امر باطل از آن ياد شده است، قضيه سد الابواب است. در اين قضيه پيامبر خدا (ص) طبق دستور الهی از کسانی که درب خانه شان به مسجد باز می شد خواستند که آن ها را ببندند و تنها درب خانه علی (ع) استثنا شده است.

ابن تيميه اشکال کرده و اين قضيه را از موضوعات و جعليات شيعه دانسته اند. وی چنين گفته است: «وَكَذَلِكَ قَوْلُهُ: «وَسَدَّ الْأَبْوَابَ كُلَّهَا إِلَّا بَابَ عَلِی» فَإِنَّ هَذَا مِمَّا وَضَعَتْهُ الشِّيعَةُ عَلَى طَرِيقِ الْمُقَابَلَةِ، فَإِنَّ الَّذِی فِی الصَّحِيحِ عَنْ أَبِی سَعِيدٍ عَنِ النَّبِی - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - أَنَّهُ قَالَ فِی مَرَضِهِ الَّذِی مَاتَ فِيهِ: «إِنَّ أَمَنَّ النَّاسِ عَلَی فِی مَالِهِ وَصُحْبَتِهِ أَبُو بَكْرٍ، وَلَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلًا غَيْرَ رَبِّی لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلًا وَلَكِنْ أُخُوَّةُ الْإِسْلَامِ وَمَوَدَّتُهُ، لَا يَبْقَيَنَّ فِی الْمَسْجِدِ خَوْخَةٌ إِلَّا سُدَّتْ إِلَّا خَوْخَةُ أَبِی بَكْرٍ» وَرَوَاهُ ابْنُ عَبَّاسٍ أَيْضًا فِی الصَّحِيحَيْنِ»[1] می گويد جريان سدالابواب را شيعه جعل و وضع کرده است و به طريق خواسته است با حديث صحيحی که در صحيحين آمده که درباره ابوبکر وارد شده مقابله کند. در آن روايت آمده است که پيامبر (ص) هيچ دريچه ای را به سوی مسجد اجازه باز شدن نداد مگر پنجره ابوبکر.

ابومريم اعظمی نيز در کتاب «الحجج الدامغات»، اين مطلب را از منکرات شيعه دانسته است[2] .

 

ارزيابی و نقد

برای بررسی حديث سد الابواب و اشکالی که در اينجا وارد شده دو مطلب بايد مورد بررسی قرار گيرد: يکی بررسی اعتبار سند حديث سد الابواب بر اساس منابع فريقين، و ديگر بررسی حديث خوخه و اعتبار آن است.

مرحوم علامه امينی به صورت جامع حديث سند الابواب را مورد بررسی قرار داده و گفته اند اين حديث در حد متواتر در منابع اهل سنت آمده است و از جهت سند نيز برخی از طرق آن صحيح و برخی حسن است. بنابراين، قاعده تواتر و يا لااقل قاعده کثرت طرق يقوی بعضها بعضا، شامل اين حديث شده و اعتبار آن را ثابت می کند. مرحوم علامه سپس نظر عده ای از شاخصين اهل سنت مانند ابن حجر عسقلانی در کتب متعدد و قسطلانی در «ارشاد الصالحين» را نقل می کند که قائل به اعتبار حديث سد الابواب شده و در صدد جمع ميان اين حديث و حديث خوخه شده اند. آنان در اين باره شبهه ابن جوزی که حديث سد الابواب را در کتاب موضوعات خود آورده به شدت رد کرده و آن را روشی غير ورعانه دانسته و گفته اند وقتی دو حديث معارض داشته باشيم که سندا صحيح باشند و بتوان وجه جمعی برای آنها بيان کرد، رد يکی از آنها غير ورعانه است. ابن جوزی اينگونه استدلال کرده است که حديث سد الابواب با حديث خوخه که در صحيحين آمده معارض است و لذا کنار گذاشته می شود.

حديث سد خوخه، فارق از ذکر آن در صحيحين، جای بحث دارد. آيت الله ميلانی در کتاب «رسائل العشر» اين حديث را به خوبی بررسی کرده اند. (ايشان در اين کتاب ده روايت را مورد بررسی قرار داده اند. رواياتی که معتقدند جعلی بوده و در مقابل احاديثی که مشتمل بر فضائل اميرالمومنين (ع)‌است و به منظور مقابله با آنها وضع شده است).

در منابع شيعه نيز حديث سد الابواب مورد نقل و بررسی قرار گرفته است.[3] [4]

 

کلام مرحوم علامه امينی درباره حديث سد الابواب

علامه امينی در «الغدير» در باره حديث سد الابواب می فرمايد : «الحديث قول: و سدّ الأبواب إلّا باب علی، و قال: فإنَّ هذا ممّا وضعته الشيعة على طريق المقابلة ....

الجواب: لا أجد لنسبة وضع هذا الحديث إلى الشيعة دافعاً إلّا القحّة و الصلف، و دفع الحقائق الثابتة بالجلبة و السخب، فإنَّ نصب عينی الرجل كتب الأئمّة من قومه و فيها مسند إمام مذهبه أحمد قد أخرجوه فيها بأسانيد جمّة صحاح و حسان، عن جمع من الصحابة تربو عدّتهم على عدد ما يحصل به التواتر عندهم»[5] . می فرمايد من نمی بينم برای کسی که حديث سد الابواب را از جعليات شيعه می داند، مگر گزافه گويی و چشم روی هم گذاشتن در برابر حقيقت، زيرا در مقابل امثال ابن تيميه، کتب عالمان اهل سنت و خصوصا مسند احمدبن حنبل که امام مذهب وی است قرار دارد که اين روايات را با سند های فراوان که يا صحيح هستند يا حسن از جمعی از صحابه که تعداد آنها به حد تواتر می رسد نقل کرده اند. اين صحابه که حدودا 12 نفرند از اين قرار اند: زيد ابن ارقم، عبدالله عمر خطاب، براء بن عازب، عمر بن خطاب، عبدالله بن عباس، ابوسعيد خدری، ابوهازم اشجعی، جابر بن عبدالله انصاری، جابر بن سمره، سعد ابن ابی وقاص، انس بن مالک، بريد اسلمی و اميرالمومنين (ع).

متن برخی از اين احاديث از اين قرار است:

1. زيد ابن ارقم چنين نقل می کند: «كان لنفر من أصحاب رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم أبوابٌ شارعة فی المسجد، قال: فقال يوماً: «سدّوا هذه الأبواب إلّا باب علی». قال: فتكلّم فی ذلك الناس! قال: فقام رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم فحمد اللَّه و أثنى عليه، ثمَّ قال: «أمّا بعد: فإنّی أُمرت بسدّ هذه الأبواب غير باب علی، فقال فيه قائلكم! و إنّی ما سددت شيئاً و لا فتحته، و لكنّی أُمرت بشی‌ءٍ فاتّبعته».».[6]

2. عمر ابن خطاب چنين نقل می کند: «لقد أوتی ابن أبی طالب ثلاث خصال، لَأَن تكون لی واحدة منهنَّ أحبُّ إلی من حمر النعم: زوّجه رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم ابنته فولدت له، و سدّ الأبواب إلّا بابه فی المسجد، و أعطاه الراية يوم خيبر».

3. عبدالله بن عباس نقل می کند: «أمر رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم بسدِّ أبواب المسجد غير باب علی، فكان يدخل المسجد و هو جُنبٌ ليس له طريقٌ غيره».

4. ابوسعيد خدری می گويد: «إنَّ علی بن أبی طالب أُعطی ثلاثاً لَأن أكون أُعطيت إحداهنَّ أحبُ إلی من الدنيا و ما فيها، لقد قال له رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم يوم غدير خمّ بعد حمد اللَّه و الثناء عليه- إلى أن قال-: جی‌ء به يوم خيبر و هو أرمد ما يبصر،- إلى أن قال-: و أخرج رسول اللَّه عمّه العبّاس و غيره من المسجد، فقال له العبّاس: تخرجنا و نحن عصبتك و عمومتك و تُسكن عليّا؟! فقال: «ما أنا أخرجتكم‌ و أسكنته، و لكنَّ اللَّه أخرجكم و أسكنه».

5. جابر بن سمره می گويد: «أمر رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم بسدِّ الأبواب كلّها غير باب علی. فقال العبّاس: يا رسول اللَّه قدر ما أدخل أنا وحدی و أخرج. قال: «ما أُمِرت بشی‌ء من ذلك». فسدّها غير باب علی. قال: و ربّما مرَّ و هو جُنبٌ».

6. سعد ابن ابی وقاص نقل می کند: «أمرنا رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم بسدِّ الأبواب الشارعة فی المسجد، و ترك باب علی.»

7. از اميرالمومنين (ع) نقل شده است که فرمود: «أخذ رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم بيدی، فقال: إنَّ موسى سأل ربّه أن يطهِّر مسجده بهارون، و إنّی سألت ربّی أن يطهِّر مسجدی بك و بذرّيتك، ثمَّ أرسل إلى أبی بكر: أن سدّ بابك. فاسترجع، ثمَّ قال: سمعاً و طاعة. فسدَّ بابه، ثمَّ أرسل إلى عمر، ثمَّ أرسل إلى العبّاس بمثل ذلك، ثمَّ قال رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم: ما أنا سددت أبوابكم و فتحت باب علی، و لكنَّ اللَّه فتح باب علی و سدَّ أبوابكم‌».

آنچه بيان شد متن حديث سد الابواب بود. اما از جهت سند برخی رجال آن را بررسی و آن را صحيح دانسته اند. از جمله خود ابن حجر است که در نقد ابن جوزی اين تحقيق را انجام داده است.

علامه امينی در ادامه کلام خود و بررسی حديث سدالابواب می فرمايد: «و أنت إذا أحطتَ خُبراً بهذه الأحاديث و إخراج الأئمّة لها بتلك الطرق الصحيحة، و شفعتها بقول ابن حجر فی فتح الباری، و القسطلانی فی إرشاد الساری (6/ 81) من: أنَّ كلَّ طريق منها صالحٌ للاحتجاج فضلًا عن مجموعها. فهل تجد مساغاً لما يحسبه ابن تيميّة من أنَّ الحديث من موضوعات الشيعة؟ فهل فی هؤلاء أحد من الشيعة؟ أو أنَّ من المحتمل الجائز الذی يرتضيه أصحاب الرجل أن يكون فی هذه الكتب شی‌ء من موضوعات الشيعة؟ و هل ينقم على الشيعة موافقتهم للقوم فی إخراجهم الحديث بطرقهم المختصّة بهم؟

و أنا لا أحتمل أنَّ الرجل لم يقف على هذه كلّها، غير أنّ الحنق قد أخذ بخناقه فلم يدع له سبيلًا إلّا قذف الحديث بما قذف غير مكترث لما سيلحقه من جرّاء ذلك الإفك من نقد و مناقشة، و المساءلة غداً عند اللَّه أشدّ و أخزى. و تبعه تلميذه المغفّل ابن كثير فی تفسيره (1/ 501) فقال بعد ذكر- سدّوا كلَّ خوخة فی المسجد إلّا خوخة أبی بكر-: و من روى إلّا باب علی- كما فی بعض السنن- فهو خطأ، و الصواب ما ثبت فی الصحيح»[7] . ايشان می گويد: وقتی چنين خبری با اين نقل ها و طرق صحيح مشاهده می کنيد می يابيد که هر طريق آن صلاحيت احتجاج را دارد فضلا عن مجموعه آن . با توجه به اين روايات و اظهار نظرها آيا مجالی برای سخن ابن تيميه باقی مانده است؟ آيا در ميان اين ناقلين يک نفر شيعه وجود دارد، يا اين علمای بزرگ اهل سنت هستند که رواياتی که شيعه وضع کرده اند را در کتب خود آورده اند! مگر بر شيعه چه اشکالی وارد است؛ آنان همان چيزی را نقل کرده اند که عالمان اهل سنت در کتب خويش نقل کرده اند. بعيد است که ابن تيميه از اين روايات بی خبر بوده باشند، بلکه کينه و عداوتی که نسبت به اميرالمومينين (ع) دارد، راه ديگری را برايش باز نگذاشته و لذا حديث را متهم به جعلی بودن کرده است. وی بايد بداند که روزی پيامد اين افک دامن وی را خواهد گرفت.

ادامه بحث درباره اين حديث در جلسه آينده دنبال می شود .

 


[1] منهاج السنه، ابن تیمیه، ج5، ص35.
[2] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص346.
[3] ر.ک: بحارالانوار، علامه مجلسی، ج39، ص19-34. ؛
[4] خصال؛ علل الشرایع؛ دلائل الصدق، مرحوم مظفر، ج2، ص403-412.
[5] الغدیر، علامه امینی، ج3، ص285، ط: مرکز الغدیر.
[6] مسند احمد بن حنبل، ج5، ص496، ح18801 ؛ نسانی در خصائص و حاکم در مستدرک و ضیاء مقدسی در المختاره.
[7] الغدیر، علامه امینی، ج3، ص296، ط: مرکز الغدیر.