درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه تطهير و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

اشکالی بر اراده تکوينی در آيه

درباره آيه تطهير و اينکه اراده در آن بگونه ای است که مراد آن قطعی الوقوع است، اشکالاتی بيان و پاسخ داده شد. يکی ديگر از اين اشکالات توسط آلوسی در تفسير «روح المعانی» مطرح شده است. وی در اين باره می گويد: «والمدح جاء من جهة الاعتناء بشأنهم وإفادتهم محبة الله تعالى لهم هذا الأمر الجليل الشأن ومخاطبته سبحانه إياهم بذلك وجعله قرآنا يتلى إلى يوم القيامة».[1] اراده در آيه شريفه تشريعی است نه تکوينی و با مدح اهل بيت بودن آن نيز منافاتی ندارد. وجه آن اين است که گاهی تکليف کننده با اينکه تکليف واحدی را بيان می کند اما نسبت به عده ای اهتمام خاصی داشته و آنها را توصيه و تاکيد ويژه می کند. اين نکته بيان گر منزلت والای آنان در نزد او دارد. همين مساله در مورد آيه شريفه وجود دارد بويژه اينکه اين توصيه و عنايت خاص در قرآن به صورت يک آيه ثبت شده و تا روز قيامت باقی است و همواره مسلمانان که اين آيه را می خوانند به اعتنای ويژه الهی نسبت به اهل بيت متذکر می شوند.

شايد به عنوان تاييد اين سخن به برخی از روايات ما نيز استناد شود. از جمله در تفسير آيه شريفه ﴿وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها﴾[2] امام باقر (ع) فرمودند: خداوند به پيامبر اکرم (ص) امر فرمود که اهل خود را به طور ويژه به نماز سفارش نمايد تا مردم بدانند که اهل پيامبر نزد خداوند از منزلت ويژه ای برخوردارند.[3] در ادامه همين روايت آمده است که پس از نزول اين آيه، هنگامی که پيامبر اکرم (ص) برای نماز صبح عازم مسجد می شدند، نزد خانه اميرالمومنين (ع) و حضرت زهرا(س) ايستاده و به آنان سلام کرده و به اقامه نماز دعوت می کردند و آيه تطهير را نيز تلاوت می کردند.

نظير اين روايت از امام رضا (ع) نيز نقل شده است. ايشان به مامون فرمودند: ما در قرآن منزلت ويژه ای داريم و آن اين است که به طور خاص مورد امر الهی قرار گرفته ايم. سپس آن حضرت همين آيه را تلاوت کردند و فرمودند: پيامبر اکرم (ص) بعد از نزول آن درب خانه حضرت زهرا(س) می رفتند و آيه تطهير را خوانده و آنان را به نماز دعوت می فرمودند.

نتيجه سخن آلوسی اين است که اراده در آيه تشريعی بوده که وقوع مراد در آن قطعی نيست و لذا ديگر دلالت بر عصمت اهل بيت ندارد. عالمان شيعه اين گونه استدلال کرده اند که اگر اراده در آيه تشريعی باشد ديگر فضيلتی برای اهل بيت به شمار نمی آيد، اما با آنچه گفته شد اين امر لازم نمی آيد.

 

نقد و ارزيابی

در بررسی اين سخن چند نکته قابل توجه است:

    1. تکليف ويژه گويای قابليت ويژه است

مشترک بودن تکليف به نماز برای همگان امری پذيرفته شده است اما می گوييم که همين تکليف عمومی به صورت ويژه و خاص برای عده ای نيز توصيه شده است و اين امر آن گاه حکيمانه و عادلانه است که آن عده از قابليت ويژه ای برخوردار باشند و الا توصيه ی ويژه عادلانه نخواهد بود.

 

    2. مقتضای مدح در آيه سرآمد بودن بر ديگران است

وقتی اين توصيه ی ويژه برای مخاطبان آن مدح به شمار می آيد که آنان در عمل به اين دستور نسبت به ديگران تفاوت داشته و کار را بهتر انجام دهند،‌ اما اگر چنين نباشد ديگر نه تنها مدح آنان به شمار نيامده بلکه برای آنان جنبه مذمت دارد. به ديگر سخن اين توصيه ی ويژه آن گاه برای آنان مدح به شمار می آيد که عملا اهتمام آنان به انجام آن عمل بيشتر از ديگران باشد.

در ميان صحابه همواره انسان هايی بودند که هر چند معصوم نبودند اما از درجات عالی تقوا برخوردار بودند. قرآن اين گروه را مورد مدح و ستايش قرار داده و از جمله فرموده است: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‌ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا﴾[4] . عده ای از مومنان به عهدی که خدای متعال با آنان بسته به صورت تمام عيار وفا کردند. اينان دو دسته اند: برخی به فيض شهادت نائل شدند و برخی ديگر منتظر شهادت اند. اين آيه در شأن حمزه سيد الشهدا نازل شده است. جعفر طيار و سلمان و سعد ابن معاذ نيز همين گونه بودند. درباره سلمان روايت شده که «السلمان منا اهل البيت» و «کاد السلمان ان يکون نبيا». سعد بن معاذ نيز شخصيتی است که پيامبر اکرم (ص) در تشيع جنازه او با پای برهنه حاضر شدند و وقتی از ايشان سوال شد فرمودند: اين بخاطر مشايعيت فراوان ملائکه است.

با اين همه اوصاف نسبت به اين صحابه جليل القدر، اما به آنان در قرآن توصيه و تاکيد ويژه صورت نگرفته است. حال اگر اهل کساء که مصداق آيه تطهير هستند و توصيه ی ويژه نسبت به آنها صورت گرفته در نهايت، در حد سلمان و حمزه و مانند آن باشند، در اين صورت اين آيه ديگر مدحی برای آنان به شمار نيامده بلکه می تواند جنبه مذمت داشته باشد، زيرا ديگران توانسته اند بدون اين که توصيه ويژه ای داشته باشند به اين درجات برسند اما آنان با اين همه هزينه، تازه به درجه آنها رسيده اند. يعنی بايد گفت مدح شامل حال کسانی خواهد بود که با همان توصيه عمومی توانسته اند به اين درجات برسند.

نتيجه اينکه مدح بودن آيه شريفه در گرو آن است که کسانی که مشمول توصيه ويژه قرار گرفته اند به اندازه آن توصيه عمل کرده باشند و سرآمد ديگران باشند و اين همان عصمت است.

 

نکته : اصطلاح اراده تکوينی و تشريعی اصطلاحی جديد است که در زمان قدما نيامده است. بيان آنها اين گونه بوده که اراده در آيه بگونه ای است که مراد حتما محقق می شود، و اين اراده آن گاه اين گونه است که فرد دارای اراده قوی و علم بالا باشد.

نکته ای در فضيلت اميرالمومنين (ع)

در روايت آمده است هنگامی که اميرالمومنين (ع) خطبه می فرمود و در آن مساله فتنه بعد از پيامبر را مطرح کرد، مردی برخواست و سوال کرد: اى امير المؤمنين ما را از فتنه آگاه كن، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤالى نفرموده‌اى؟ پاسخ داد: آنگاه كه خداوند آيه ﴿الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون[5] را نازل كرد دانستم كه تا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ميان ماست آزمايش نمى‌گرديم. پرسيدم اى رسول خدا! اين فتنه و آزمايش كدام است كه خدا شما را بدان آگاهى داده است؟ فرمود: «اى على! پس از من امّت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى‌گردند» گفتم: اى رسول خدا مگر جز اين است كه در روز «احد» كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى: اى على! مژده باد تو را كه شهادت در پى تو خواهد آمد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من فرمود: «همانا اين بشارت تحقّق مى‌پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟» گفتم: «يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْر» اى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين موردى جاى صبر و شكيبايى نيست بلكه جاى مژده شنيدن و شكر گزارى است. [6]

صبر برای جايی است که امر ناگواری برای فرد وجود داشته باشد و او بخواهد با سختی آن را تحمل کند. اوج معاشقه امام حسين (ع) با خدای متعال آن وقتی است که آن حضرت از نظر جسمی در بدترين شرايط قرار داشتند. آن وقت است که روح ايشان در آزادترين حالت است.

 

    3. قرينه سياق بيان گر مقام عصمت

سياق در آيه، قرينه ای بر دلالت آيه بر معنای عصمت است. بيان آن چنين است: در آيه ﴿وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها﴾ دو توصيه شده است: يکی مربوط به پيامبر اکرم (ص) است که صبر کردن بر نماز است و ديگری نسبت به اهل بيت ايشان است که توصيه به نماز است. حال پيامبری که امر ويژه دارد، خود معصوم است و از مقام و جايگاه خاصی برخوردار است. اين جايگاه خاص اقتضا می کند تاکيد ويژه برای ايشان صورت گيرد. در حقيقت تاکيد ويژه در اينجا، زاييده مقام بالا است نه عامل رسيدن به آن مقام. حال امر اهل بيت به نماز نيز در کنار همين توصيه قرار گرفته است و لذا بيان گر مقام بالای آنان است. يعنی امری که در آيه به اهل بيت (ع) صورت گرفته از جنس امری است که به پيامبر اکرم (ص) صورت گرفته است، پيامبر دارای مقام بالا و معصوم است، اهل بيت نيز که عدل پيامبر قرار گرفته اند نيز همين گونه اند.

به بيان ديگر پيامبر اکرم (ص) در اين آيه توصيه ی ويژه به نماز دارند و چون اين توصيه مقتضای مقام ويژه ايشان که همان عصمت است می باشد، توصيه ويژه به اهل بيت(ع) نيز از همان جنس است، يعنی آنان نيز دارای اين مقام هستند و مقتضای مقام آنان چنين توصيه ای بوده است.

 

وجود ملکوتی و ملکی پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت (ع)

پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت ايشان وجود هايی هستند که ابتدا وجود ملکوتی داشته و سپس وجود ملکی يافته اند. آيا وجود ملکوتی آنان پر پيمانه بوده است يا نه؟ وجود ملکوتی آنان پر بوده و آنان واسطه فيض بوده و هرچه از کمالات در اين عالم نازل می شود از مجرای آنان است. اين همان سخن فلاسفه است که گفته اند هر آنچه برای عقول به امکان عام ممکن است، برايشان بالفعل موجود است.

حال وقتی آنان به نشئه ملک می آيند، اين نشئه مقتضيات خاص خود که تلاش و کوشش است را دارد. آيا پيامبر که عبادات خود را به نحو کامل انجام می دادند چيزی بر آن نشئه ملکوتی ايشان افزوده می شود؟ خير؛ آنچه ايشان در اين دنيا انجام می دادند بدان خاطر است که نشئه ملکی ايشان به آن نشئه ملکوتی برسد. اين مانند آن است که مثلا اميرالمومنين(ع) شجاعت را در اوج داشتند و اين گونه نبود که وقتی وارد ميدان می شدند کسب شجاعت کنند، بلکه لازمه آن ملزوم حاصل می شود. بنابراين عبادات آنها به لحاظ وجود ملکی ايشان، باعث ارتقاء آنان می شود اما از جهت ملکوتی ديگر ظرف پر است و چيزی بر آن افزوده نمی شود.

وجه آن اين است که هرگز ملک نمی تواند ملکوت را پر کند زيرا نازل تر از آن است و وجود دانی هيچ گاه نمی تواند وجود بالای خودش را بالا ببرد، زيرا فاقد است و نمی تواند معطی باشد.

جناب ميرفندرسکی در ابيات زيبايی می گويد:

چرخ با اين اختران، نغز و خوش و زيباستى . . . صورتى در زير دارد آنچه در بالاستى‌

صورت زيرين اگر با نردبان معرفت . . . بر رود بالا، همان با اصل خود يكتاستى‌

اين سخن را در نيابد هيچ فهم ظاهرى . . . گر ابو نصرستى و گر بو على سيناستى‌

 

دو نکته ديگر درباره آيه تطهير باقی مانده است که در جلسه آينده انشاء الله مورد بررسی قرار می گيرد:

1. ممکن است گفته شود: شما می گوييد که آيه تطهير دلالت بر عصمت اهل بيت دارد. حال در جای ديگر آمده است که سلمان از ما اهل بيت است. آيا می توان گفت که سلمان معصوم است؟ يعنی کلام شما لازمی دارد که باطل است؟

2. آيا آيه تطهير بر بقيه ائمه اطهار (ع) نيز دلالت می کند يا نه؟

 


[1] روح المعانی، آلوسی، ج22، ص27.
[2] طه/سوره20، آیه132.
[3] تفسیر البرهان، ج3، ص50.
[4] احزاب/سوره33، آیه23.
[5] عنکبوت/سوره29، آیه1 و 2.
[6] نهج البلاغه، سید رضی(ره)، خطبه 156، ص220، ط: هجرت.