درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه تطهير و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

بررسی قرينه سياق برای فهم معنای آيه تطهير

بحث راجع به اين بود که آيا سياقی که آيه تطهير در آن قرار دارد، دلالت بر شمول همسران پيامبر در آيه دارد يا نه؟ با توجه به رد ديدگاه اختصاص آيه به همسران پيامبر، تنها قولی که در برابر قول صحيح باقی می ماند، همين قول به جمع است و مستند آنها نيز قرينه سياق است لذا بايد روی مساله سياق بحث شود.

در مورد سياق اين سوال مطرح است که آيا سياق نيز همانند ساير اصول عقلايی مانند اصالت حقيقت و اصالت عموم که برای فهم مراد متکلم کارساز است، می تواند به عنوان قرينه ای برای فهم معنای متکلم استفاده شود يا نه؟

قرينه سياق در جايی بکار می رود که معنای لفظی بين دو يا چند معنا مشترک باشد و به همين خاطر مخاطب در ترديد باشد. عامل اين ترديد ممکن است به خاطر احتمال حقيقت و مجاز باشد و يا در کلام ضميری ذکر شده که مرجع آن مردد است، يا لفظ منقولی آمده که در معنای ثانوی استفاده شده است. به عنوان مثال متکلم چنين می گويد: «امروز صبح، صبحانه شير خوردم. شير در خلقت الهی پديده ای شگفت انگيز است. شير از مواد مفيدی تشکيل شده که برای بدن سودمند است». در اينجا درباره جمله وسط دو احتمال وجود دارد که آيا مراد متکلم شير خوراکی است يا شير درنده در جنگل؟ حال آيا قرينه سياق می تواند در اينجا برای فهم معنا بکار گرفته شود يا نه؟

 

رکن سياق و قرينه بودن آن

در مساله سياق دو مساله مطرح است: اول اينکه رکن سياق چيست؟ ديگر اينکه چه موقع سياق می تواند به عنوان قرينه در کلام بکار آيد؟ رکن سياق، وضعيت ساختاری و لفظی کلام است. اما اين نظم ظاهری نمی تواند به تنهايی قرينه بر فهم معنايی خاصی از کلام متکلم باشد، بلکه آن می تواند قرينه باشد که وحدت رويه در کلام متکلم نيز احراز شود.

سياق در کلام سه گونه می تواند شکل بگيرد: گاه سياق مربوط به کلام بعد و قبل است، که اين نوع سياق از قوت زيادی برخوردار است. و گاه سياق مربوط به جملات قبل و گاه مربوط به جملات بعد است.

اما شرط استفاده از قرينه سياق، احراز رويه متکلم در کلام خويش است. در اين باره سه وجه ممکن است:

    1. رويه متکلم به اين که درباره موضوع واحدی سخن می گويد احراز شود. اگر چنين احرازی صورت گيرد می توان از قرينه سياق برای فهم کلام او استفاده کرد؛

    2. احراز شود که رويه متکلم بيان موضوعات متنوع در کلام خويش است. حال يا خود وی اظهار کرده است و يا از سيره او اين مطلب بدست می آيد. مثلا متکلم در مقام بيان اخبار است که در آن موضوعات گوناگونی بيان می شود. در اين صورت ديگر نمی توان از قرينه سياق استفاده کرد؛

    3. رويه متکلم را نتوانسته ايم احراز کنيم. در اينجا کلام وی مجمل می شود و نمی توان از قرينه سياق استفاده کرد، زيرا همان طور که گفته شد شرط استفاده از قرينه سياق کشف وحدت رويه متکلم است.

جای تعجب است که مساله سياق با اينکه از مسائل مبتلا به است اما در علم اصول مورد بحث قرار نگرفت است، و تنها افرادی مانند شهيد صدر آن را بيان کرده اند.

به نظر می رسد برای سياق نمی توان يک رويه واحد بيان کرد زيرا عوامل مختلفی از قبيل محيط و فرهنگ و غيره در آن موثر است. حتی اين مساله در ميان اهل علم نيز که نوعا در مباحث خويش يک هدف واحد را دنبال می کنند، وجود ندارد زيرا آنان موضوعات مختلفی را برای پيشبرد هدف خويش بکار می برند.

 

سياق در قرآن

گفته شد در کلام بشر ساختار کلام از جهت احراز و عدم احراز وحدت رويه سه گونه است و استفاده از سياق يک رويه ثابتی مانند اصالت حقيقت و اصالت عموم ندارد. اما در باره قرآن کريم دو گونه سياق قابل طرح است: سياق تنزيلی و سياق تاليفی؛ گاه فردی سخنانی را گفته است و سپس مطالب او پياده سازی شده و مجدد مورد ويرايش قرار می گيرد. ترتيب اولی کلام را ترتيب صدوری، و ترتيب دومی را ترتيب تاليفی گويند.

نظم تنزيلی قرآن کريم همان نزول آيات است. آيات قرآن به صورت تدريجی نازل شده است و گاه يک سوره و گاه چند آيه با هم نازل می شده است. درباره نظم تاليفی قرآن دو ديدگاه وجود دارد: برخی آن را توقيفی و به دستور پيامبر اکرم (ص)‌ می دانند و برخی آن را عمل صحابه و به اجتهاد آنان می دانند.

در اينکه نظم کنونی آيات قرآن دقيقا مطابق با نظم تنزيلی آن نيست، اختلافی ميان عالمان اسلامی اعم از شيعی و غير شيعی نيست. دليل روشن آن بيان برخی آيات ناسخ و منسوخ بر خلاف ترتيب آنها است. مثلا آيه 240 سوره بقره توسط آيه 234 نسخ شده است، در عين حال بعد از آن قرار گرفته است. در حالی که اگر آيات بر اساس ترتيب تنزيلی مرتب می شد بايد قبل از آن ذکر می شد. قرآن کريم در آيه 234 می فرمايد: ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما فَعَلْنَ فی‌ أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ﴾[1] : و كسانى كه از شما مى‌ميرند و همسرانى باقى مى‌گذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند(و عدّه نگه دارند)! و هنگامى كه به آخر مدتشان رسيدند، گناهى بر شما نيست كه هر چه مى‌خواهند، در باره خودشان به طور شايسته انجام دهند(و با مرد دلخواه خود، ازدواج كنند). و خدا به آنچه عمل مى‌كنيد، آگاه است.

و در آيه 240 می فرمايد: ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فی‌ ما فَعَلْنَ فی‌ أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ﴾[2] : و كسانى كه از شما در آستانه مرگ قرار مى‌گيرند و همسرانى از خود به‌جا مى‌گذارند، بايد براى همسران خود وصيت كنند كه تا يك سال، آنها را(با پرداختن هزينه زندگى) بهره‌مند سازند؛ به شرط اينكه آنها(از خانه شوهر) بيرون نروند(و اقدام به ازدواج مجدد نكنند). و اگر بيرون روند، (حقى در هزينه ندارند؛ ولى) گناهى بر شما نيست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شايسته انجام مى‌دهند. و خداوند، توانا و حكيم است.

نمونه ديگر آيات آغازين سوره ممتحنه است که مربوط به آستانه فتح مکه در سال هشتم هجری است در حالی که آيات پايانی اين سوره (10 تا 11) مربوط به پيمان صلح حديبيه است که در سال ششم هجری واقع شده است.

نکته ای درباره قرآن موجود

قرآن موجود، همان قرآنی که اميرالمومنين(ع) ترتيب دادند نيست، اما همين قرآن توسط اهل بيت مورد تاييد قرار گرفته و به آن استناد شده است. جمع آوری اين قرآن به دستور خلفا صورت گرفته است. اما در اينکه آيا آنان به اجتهاد خود عمل کرده اند و يا طبق دستور پيامبر آن را مرتب کرده اند دو ديدگاه مطرح است. بدرالدين زرکشی، صاحب کتاب «البرهان فی علوم القرآن» ادعا کرده است که خلافی در توقيفی دانستن ترتيب آيات قرآن نيست. اما مرحوم مجلسی می فرمايد: قرآن کنونی به اجتهاد صحابه مرتب شده است.

 

نقد دليل سياق در مورد آيه تطهير

ما علم اجمالی داريم که فی الجمله ترتيب برخی از آيات قرآن مطابق ترتيب نزولی آن ها نيست. اکنون سوال می شود آيا در غير مواردی که دليل خاص بر عدم ترتيب داريم، می توان آن موارد را به عنوان استثنا قلمداد کرده و معتقد شد در بقيه آيات اصالت با ترتيب نزولی است و لذا می توان از قرينه سياق استفاده کرد يا نه؟ هر چند مساله مشکل است اما می توان اين اصالت را پذيرفت و گفت که همان نظم اوليه، نظم مطلوب بوده است و تغييری در آن صورت نگرفته است.

سوال ديگر اين است که آيا اين اصالت سياق می تواند در بحث ما که مربوط به آيات تطهير است، معنای کلام را بيان کند يا نه؟ پاسخ منفی است، زيرا همان طور که گفته شد برای استفاده از سياق به عنوان قرينه بايد احراز شود که رويه متکلم وحدت موضوع است در حالی که رويه الهی در قرآن کريم بيان مطالب مختلف حول محور واحد است. دليل اين امر نيز شواهد فراوانی است که در قرآن کريم در اين باره وجود دارد. در ذيل به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

1. در جريان حضرت يوسف (ع) بعد از اينکه معلوم شد پيراهن آن حضرت از پشت پاره شده است، عزيز مصر يا شاهد خطاب به زليخا می گويد: ﴿إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظيمٌ﴾[3] : اين از مكر و حيله شما زنان است؛ كه مكر و حيله شما زنان، عظيم است! سپس خطاب کلام عوض شده و متوجه حضرت يوسف(ع) شده می فرمايد: ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا﴾: يوسف از اين موضوع، صرف نظر كن! سپس دوباره خطاب به زليخا بازگشته و کلام ادامه می يابد: ﴿وَ اسْتَغْفِری لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئين‌﴾[4] : و تو اى زن نيز از گناهت استغفار كن، كه از خطاكاران بودى!

2. در سوره نمل آيه 34 قرآن کريم سخن ملکه سبا را نقل می کند که می گويد: ﴿إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً﴾. در ادامه همين آيه، سخن وی قطع شده و کلام خداوند آمده است که می فرمايد: ﴿وَ كَذلِكَ يَفْعَلُون. در آيه بعد دوباره سخن ملکه سبا ادامه می يابد که می گويد: ﴿وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُون[5] : و من(اكنون جنگ را صلاح نمى‌بينم،) هديه گرانبهايى براى آنان مى‌فرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مى‌آورند(و از اين طريق آنها را بيازمايم)!.

3. در سوره بقره از آيه 236 تا آيه 237 بحث درباره طلاق و اقسام آن است. سپس در آيه 238 و 239 بحث نماز و نماز خوف بيان می شود. دوباره در آيه 240 به بعد به مساله طلاق بازگشته و بحث ادامه می يابد.

4. در سوره عنکبوب آيات 16 تا 19 سخن درباره داستان حضرت ابراهيم (ع) و دعوت قومش به يکتاپرستی است. سپس در آيات 20 تا 23، مساله مربوط به پيامبر اکرم (ص) و معاد مطرح شده است. دوباره در آيه 24، کلام به داستان حضرت ابراهيم (ع) باز می گردد.

بنابراين در مورد «سياق تنزيلی»، چون فی الجمله در قرآن کريم، موضوعات متنوعی بيان شده است هر چند قائل به اصل سياق هستيم، اما شرط قرينه بودن آن وجود ندارد. شرط قرينه بودن سياق همان طور که گفته شد احراز آن است که متکلم بر موضوع واحدی سخن می گويد.

در مورد «سياق تاليفی» نيز اگر قائل شويم اين امر، فعل صحابه بوده است در اين صورت ديگر حجت شرعی نخواهد بود زيرا مساله به اجتهاد آنان باز می گردد. و اگر سياق تاليفی را توقيفی بدانيم، سخن همان است که در سياق تنزلی گفته شد.

مرحوم طبرسی در اين باره می فرمايد: « و متى قيل أن صدر الآية و ما بعدها فی الأزواج فالقول فيه أن هذا لا ينكره من عرف عادة الفصحاء فی كلامهم فإنهم يذهبون من خطاب إلى غيره و يعودون إليه و القرآن من ذلك مملوء و كذلك كلام العرب و أشعارهم‌»[6] : و وقتى گفته شود كه صدر آيه و ما بعدش در باره همسران و زنان پيغمبر (ص) است، پس جواب او اين است كه كسى كه عارف و شناسايى به عادت فصيحان عرب داشته باشد انكار نمی كند كه ايشان در كلامشان از خطاب بغايب و بالعكس می روند و قرآن از اين برنامه و مقوله است و همين طور كلام عرب و اشعارشان‌.

 


[1] بقره/سوره2، آیه234.
[2] بقره/سوره2، آیه240.
[3] یوسف/سوره12، آیه28.
[4] یوسف/سوره12، آیه29.
[5] نمل/سوره27، آیه35.
[6] مجمع البیان، ج8، ص560، ط: انتشارات ناصر خسرو.