درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه دوازدهم، استدلال به آيات مربوط به اهل بيت (ع)

آيات مربوط به اهل بيت در کتب عالمان شيعه و اهل سنت

سخن در بررسی آياتی بود که درباره اهل بيت (ع) در قرآن کريم آمده است. علامه شرف الدين در مراجعه يازدهم به بررسی اين موضوع می پردازند. اين مساله مسبوق به سابقه بوده و برخی از عالمان شيعه و اهل سنت نيز به بررسی اين مساله در کتاب هايشان پرداخته اند که در ذيل به برخی از آنها اشاره می شود:

1. حاکم حسکانی در کتاب «شواهد التنزيل»[1] به اين مساله پرداخته است. کتاب وی که در دو جلد نگارش يافته در مجموع به 210 آيه راجع به اهل بيت (ع) می پردازد. نويسنده رواياتی نيز در تبيين اين آيات آورده است که بالغ بر 1163 روايت می شود. وی در مقدمه کتاب خود درباره انگيزه نگارش اين کتاب می گويد: در جلسه ای حضور داشتم که برخی از عالمان اهل سنت نيز در آن بودند. در آن جلسه فردی که نسبت به اهل بيت ديدگاه سلبی داشت شروع به سخن کرد و گفت اين که می گويند برخی از سوره ها مانند سوره انسان و برخی از آيات درباره اهل بيت آمده است سخنی کذب و دروغ است. من از اين سخن خيلی ناراحت شدم اما ديدم کسی نيز نسبت به سخن او عکس العملی نشان نمی دهد. همين امر سبب شد تا درصدد بر آيم و آيات مربوط اهل بيت را جمع آوری کنم. وی می گويد هدف من در اين کتاب جمع آوری مطالب در اين زمينه است و لذا به بررسی سندی آن ها نمی پردازم.

وی در اين کتاب در حدود 137 روايت راجع به آيه تطهير و قضيه مربوط به کساء از تعداد زيادی از صحابه نقل کرده است. کتاب وی را مرحوم علامه محمد باقر محمودی مورد تحقيق قرار داده و پاورقی های مفصلی بر آن بيان کرده است.

سوال و جواب: چگونه است که اين عالمان اهل سنت اين گونه درباره اهل بيت سخن می گويند اما روش اهل بيت را در مذهب در پيش نگرفته اند؟ وجه آن تفکيکی است که ميان جنبه سياسی و فقهی، و جنبه اخلاقی و عرفانی اهل بيت می گذارند. آنان در حوزه مسائل اخلاقی و عرفانی، اهل بيت را مقتدای خود می دانند اما در جنبه سياسی راه ديگری را طی می کنند.

2. شيخ سليمان قندوزی حنفی در کتاب «ينابيع الموده»[2] ، به بررسی 48 آيه در زمينه اهل بيت پرداخته است.

3. ابن حجر مکی در «الصواعق المحرقه»[3] ، بابی را با عنوان «فی فضائل اهل بيت النبوی» قرار داده و در آن به بررسی 14 آيه به همراه تفسير و توضيح آنها پرداخته است.

4. سيد هاشم بحرانی صاحب تفسير معروف «البرهان» در دو جلد از کتاب «غايه المرام» به بررسی آيات و روايات مربوط به اهل بيت پرداخته و در حدود 60 آيه را ذکر کرده است. شيوه ايشان اين است که روايات عامه و خاصه را به صورت جداگانه بيان کرده است.

وی در کتاب «البرهان»[4] ، 65 روايت در مورد قضيه کساء و در «غايه المرام»[5] در اين زمينه 75 روايت را نقل کرده است که 41 تای آنها از عامه و 34 روايت از شيعه است.

اولين آيه درباره اهل بيت: آيه تطهير

اولين آيه ای که مرحوم شرف الدين به آن استناد می کند، آيه شريفه تطهير است: ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾[6] . در ابتدا بايد روشن شود که مقصود از اهل بيت در اين آيه چه کسانی است؟ چند قول در اين جا مطرح شده است که چهار تای آنها بيشتر قابل توجه است:

1. آيه اختصاص به اهل کساء دارد. علاوه بر شيعه، اکثر مفسرين اهل سنت نيز اين قول را پذيرفته اند.

2. اختصاص آيه با ازواج پيامبر. از کسانی که اصرار بر اين قول داشته عکرمه، غلام عبدالله ابن عباس و مقاتله بن سليمان بوده است. آنان نوعا به سياق آيه در اين باره استناد کرده اند.

3. جمع بين اهل کساء و ازواج پيامبر. قائلين به اين قول مساله سياق را دليل بر وارد بودن ازواج و روايات شان نزول را دليل بر وارد بودن اهل کساء در مصداق اهل بيت در آيه دانسته اند. آلوسی، قرطبی، بيضاوی و فخر رازی از جمله کسانی هستند که اين قول را برگزيده اند.

4. منظور خويشان نسبی پيامبر است يعنی کسانی که صدقه بر آنها حرام شده است. اين قول به فهلوی نسبت داده شده است و مستند آن حديث زيد بن ارقم است که وقتی از وی سوال شد اهل بيت پيامبر چه کسانی هستند؟ آيا همسران او جزء اهل بيت اويند؟ گفت: نه، آنان مراد نيستند بلکه مراد اقربای پيامبر يعنی کسانی هستند بعد از پيامبر صدقه بر آنها حرام است.

چند منبع مطالعاتی در باره اين اقوال

برای مطالعه در زمينه اين اقوال به اين منابع رجوع شود: تفسير طبری، ج22، ص 10 - 13؛ تفسير قرطبی، ج14، ص 161 – 163؛ تفسير التبيان، شيخ الطائفه، ج8، ص 339 – 341؛ التفسير الکبير، فخر الدين رازی، ج25، ص 209؛ مجمع البيان ، ج7 و 8، ص 356.

ما شيعيان معتقد به قول اول هستيم که اهل بيت در آيه را مختص اهل کساء می داند. علاوه بر شيعه، اکثر مفسرين نيز همين قول را برگزيده اند. اين مطلب را چند نفر از عالمان اهل سنت بيان کرده اند. ابن حجر مکی در اين باره می گويد: «اکثر مفسران بر اين عقيده اند که اين آيه در شان علی، فاطمه، حسن و حسين [عليهم السلام] نازل شده است». اينان وقتی می گويند اکثر فقها و يا اکثر مفسرين، نوعا نظرشان به عالمان اهل سنت است زيرا شيعه را اهل بدعت می دانند. ابوبکر نقاش نيز اين قول را به اکثر مفسرين نسبت داده است.[7] ابوبکر حضرمی نيز همين مطلب را گفته است.[8]

ابوجعفر تهاوی در کتاب «مشکل الاثار» اصرار دارد که اين آيه اختصاص به اهل کساء دارد. ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه»[9] ؛ حافظ گنجی شافعی در «کفايه المطالب فی مناقب علی ابن ابيطالب»[10] ؛ محب الدين طبری شافعی در «الرياض النضره»[11] و حاکم نيشابوری در «المستدرک علی الصحيحين»[12] نيز همين ديدگاه را برگزيده اند.

 

سوال و جواب

برخی از عالمان اهل سنت محدث هستند و احاديث را در کتب خويش آورده اند. روشن است که صرف نقل حديث بيان گر ديدگاه خود آنان نيست اما آيا راهی برای اين فهم و تشخيص ديدگاه مولف وجود دارد؟ آری، چنين راهی هست. اگر آنچه آن محدث نقل کرده اولا حديث صحيح باشد و ثانيا وی کتاب خود را بر اساس ابواب فقهی يا کلامی چينش نموده باشد در اين صورت از عنوان باب می توان ديدگاه وی را بدست آورد. مثال معروف آن در ميان ما، شيخ حر عاملی در کتاب «وسايل الشيعه» است. وی که محدث است اما احاديث را باب بندی کرده و برای هر کدام عنوانی را قرار داده است که همان نظر وی می باشد.

حاکم نيشابوری نيز در مستدرک عنوان بابش را در موضوع اهل بيت، «من مناقب اهل رسول الله (ص)» قرار داده است. وی در کنار اين باب، ابوابی در فضيلت اميرالمومنين(ع) و برخی ديگر از صحابه بيان کرده است اما بخصوصه در با عنوان اهل بيت بابی را گشوده است. وی در اين باب به ذکر اين احاديث پرداخته است: احاديث مربوط به آيه تطهير و حديث کساء؛ احاديث مربوط به صلوات بر پيامبر؛ حديث ثقلين؛ روايات مربوط به اين کلام پيامبر که فرمود: «حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم»؛ حديث النجوم امان لاهل الارض؛ حديث مباهله که در آن پيامبر اکرم (ص)‌ فرمود: «اللهم هولاء اهلی» و حديث سفيه نوح . اين امر گويای آن است که وی معتقد است مراد از اهل بيت در آيه، اهل کساء است. وی در جايی نيز به اين مطلب تصريح کرده است. او بعد از بيان احاديث صلوات با اينکه آن ها را شيخين نيز ذکر کرده اند می گويد: «انما خرجته ليعلم المستفيد ان اهل البيت و الآل جميعا هم».[13] وجه اين که من اين احاديث را در مستدرک آورده ام با اينکه شيخين نيز آنها را ذکر کرده اند اين است که بيان کنم همان کسانی که مصداق اهل بيت هستند همان ها مصداق آل پيامبر نيز می باشند و آنان همان اهل کساء اند.

مسلم نيشابوری صاحب «صحيح مسلم» نيز يکی از نقل های حديث کساء را آورده است. وی اين حديث را از عايشه اين گونه نقل می کند: «خَرَجَ النَّبِی صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَدَاةً وَ عَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ، مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِی فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[14] پيامبر اکرم(ص) صبح‌گاهی در حالی که کسائی بافته شده از موی سياه بر دوش داشت بيرون آمد. پس حسن بن علی، حسين، فاطمه و علی [عليهم السلام] بر او وارد شدند و با اجازه داخل کساء کشتند، سپس آن حضرت آيه تطهير را تلاوت فرمود. مسلم در کتاب خود اين حديث را در بابی با عنوان «فضائل اهل بيت النبی» آورده است و تنها همين حديث را در اين باب بيان کرده است. طبق اين مساله اگر به وی نسبت داده شود که وی معتقد بوده اهل بيت در آيه تطهير اختصاص به اهل کساء دارد نسبت ناروايی نيست زيرا اگر ديگران نيز مورد نظر وی بود در اينجا ذکر می کرد.

 

کاربردهای اهل بيت در روايات

کلمه اهل بيت در روايات چهار کاربرد دارد:

1. کاربرد اعم؛ اين کاربرد شامل همه کسانی می شود که از فرد تبعيت می کنند. در اين کاربرد همه زنان و فرزندان و خويشان و نزديکان فرد داخل می شود. رواياتی هم چون «سلمان منّا اهل البيت» از همين باب است؛

2. کاربرد عام، که شامل منسوبين نسبی و سببی فرد است؛

3. کاربرد خاص، که مراد همسر فرد است؛

4. کاربرد اخص، که شامل افراد خاصی می شود. در بحث ما مراد از اهل بيت، اهل کساء است. يعنی کسانی که وارث علم پيامبر بوده و معصوم می باشند و پيامبر به آنها ارجاع داده و فرموده است: «انی تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتی».

تا اين جا روشن شد که ديدگاه اول که اختصاص اهل بيت در آيه به اهل کساء است طرفدارای زياد و روايات فراوانی دارد. اما دليل اين قول چيست؟ چهار وجه برای آن بيان شده که مرحوم شرف الدين در کتاب «الکلمه الغراء» اين چهار وجه را بيان کرده است. انشاء الله در جلسه آينده به بررسی آنها می پردازيم .


[1] شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج2، ص10 - 92.
[2] ینابیع الموده، سلیمان قندوزی، ج1، ص106 - 131.
[3] الصواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص180 – 222، باب فی فضائل اهل بیت النبوی.
[4] البرهان، سید هاشم بحرانی، ج3، ص309 - 325.
[5] غایه المرام، سید هاشم بحرانی، ج3، ص173 - 211.
[6] احزاب/سوره33، آیه33.
[7] جواهر العقدین، سمهودی؛ غایه المرام، ج3، ص173.
[8] غایه المرام، ابن هاشم بحرانی، ج3، ص174.
[9] الفصول المهمه، ابن صباغ مالکی، ص23.
[10] کفایه المطالب، حافظ گنجی شافعی، ص54.
[11] الریاض النضره، ‌محب الدین طبری، ج4، ص331.
[12] المستدرک علی الصحیحن، حاکم نیشابوری، ج3، ص160.
[13] المستدرک علی الصحیحن، حاکم نیشابوری، ج3، ص160.
[14] صحیح مسلم، ج4، ص1883، ح2424، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل اهل بیت النبی(ص).