درس امامت استاد ربانی

کتاب المراجعات

94/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکاتی درباره امام شرف الدين و کتاب المراجعات
شرح مهمترين آثار امام شرف الدين
قبل از پرداختن به اصل بحث به مقدمه ای که بر کتاب المراجعات توسط عالم شيعه بنام مرتضی آل ياسين نوشته شده اشاره می کنيم. ايشان در اين مقدمه به آثار مرحوم شرف الدين اشاره کرده و می گويد:
لآلئه المنضوده
1. المراجعات: هذا النموذج صادق لما کتب، و لااريد أن احدثک عنه فان لسانه ابين من حديثی و انطلق. طبع فی مطبعه العرفان بصيداء سنه 1355 و نفدت نسخه، و ترجم الی اللغه الفارسيه و بلغنی انه ترجم الی اللغه الانگليزيه، ترجمه الدکتور السيد زيد الهندی. و انه ترجم الی اللغه الاورديه أيضا.
آثار منتشر شده
کتاب «المراجعات» اثر علامه شرف الدين نمونه ای است راستين برای آنچه ايشان نوشته است. من نمی خواهم برای آن سخن بگويم زيرا زبان خود کتاب از من گويا تر و واضح تر است. اولين بار اين کتاب در سال 1355 ق چاپ شد و خيلی زود نسخه های آن ناياب گرديد. اين کتاب به فارسی، انگليسی و اردو نيز ترجمه شده است.
2. الفصول المهمه فی تأليف الامه: کتاب من أجل الکتب الاسلاميه، يبحث مسائل الخلاف بين السنه و الشيعه علی ضوء (الکلام) و العقل و الاستنتاج و التحليل. تم تأليفه سنه 1327 ق، و طبع مرتين بصيداء – جبل عامل- زاد فيه بالطبعه الثانيه سنه 1347 ق، و الفصول المهمه يغنيک عن مکتبه کامله فی موضوعه. يقع فی 192 صفحه قطع النصف.
اثر ديگر اين عالم بزرگوار کتاب «فصول مهمه» است . اين کتاب خود کتاب خانه ای است که شما را در مسائل اختلافی از رجوع به کتاب های ديگر بی نياز می کند.
3. اجوبه مسائل موسی جار الله : کتاب علی صغر حجمه، عظيم الاحاطه واسع المعلومات، و هو کما يدل عليه اسمه، اجوبه عن عشرين مساله سأله بها موسی جار الله علماء الشيعه، و هو يظن ان فيها شيئا من الاحراج، کتکفير الشيعه لبعض الصححابه و لعنهم، و کنسبه القول بتحريف القرآن للشيعه، و نسبه تحريم الجهاد اليهم ايضا و کمسائل البداء و المتعه و البراءه و العول و ما الی ذلک، فکانت اجوبه من اسد ما يکون، تستقی من العلم و التوفر، و تقوم علی البرهان و المنطق فلاتترک اثرا للشک، و لها مقدمه فی الدعوه الی الوحده و خاتمه فی جهل السائل بکتب الشيعه و فی بعض ما فی کتب السنه من أخلاط. يقع فی 152 صفحه من القطع الصغير، طبع فی مطبعه العرفان بصيداء سنه 1355ق 1936 م .
اين کتاب گرچه کوچک است اما از نظر معلومات گسترده و محيط است. يکی از علمای اهل سنت بيست سوال را در برای علمای شيعه مطرح می کند. در اين کتاب مرحوم شرف الدين به اين سوالات پاسخ داده که از نور معرفت سرشار است.
4. الکلمه الغراء فی تفضيل الزهراء: تقع فی 40 صفحه من قطع النصف طبعت مع الفصول المهمه فی الطبعه الثانيه، و هی من اعمق الدراسات و اصحها و منهجا و استنتاجا و ادلها علی تدفق القلم: الينبوع.
اين کتاب نيز کتابی کوچک و جيبی است اما پربار است. مطالب در اين کتاب به گونه ای بيان شده که مانند سرچشمه برای مطالب ديگر می باشد.
5. المجالس الفاخره فی ماتم العتره الطاهر: طبع منه المقدمه و تقع فی اثنين و سبعين صفحه بقطع النصف يشرح فيها فلسفه الماتم الحسينيه و أسرار شهاده الطف شرحا دقيقا رائها.
اين کتاب نيز کتاب کم حجمی است و در باره فلسفه سوگواری حضرت سيد الشهدا (ع) بيان شده و در آن شرح دقيقی از حادثه عاشورا آمده است.
6. أبوهريره: طبع سنه 1365 ق، بمطبعه العرفان فی صيداء و هو نسق جديد فی التأليف و فتح فی أدب التراجم بطراز المستوعب المحلل، و لعله من أجل ما تخرجه المطابع الحديثه بحثا و عمقا و أسلوبا. يبحث حياه أبی هريره و عصره و ظروفه و علاقاته و أحاديثه و عنايه الصحاح الست بروايته علی ضوء‌العلم و العقل.
تاليف ديگ مرحوم شرف الدين، درباره ابوهريره است . ايشان در اين کتاب يک روش جديد و نوآورانه ای را در شرح حال افراد بيان کرده اند. کتاب ايشان صرفا گزارشی نيست بلکه به تحليل شخصيت ابوهريره پرداخته است. اين کتاب از بهترين کتاب هايی است که به صورت عميق به اين بحث پرداخته است.
ابوهريره کسی است که محضر پيامبر اکرم (ص) را خيلی کم درک کرد، اما عجيب است که بيشترين روايات را از پيامبر (ص) نقل کرده است. در صحاح سته اهل سنت روايات وی فراوان آمده است.
7. بغيه الراغبين : (مخطوط) کتاب عائلی خاص يؤرخ لشجره (شرف الدين) و من يتصل بهم من قريب، و هو کتاب ضخم جليل ممتاز فی أدب التراجم بطريقه الخاصه، و تنسيقه المتقن، و ربما ترجم بعض الأعلام من أساتذه المترجمين فی الکتاب و تلامذتهم و قد يترجم عصورهم و ظروفهم، و بهذا تقف منه علی کتاب أدبی ممتع رائع، بل انه تاريخ أجيال، بتاريخ رجال.
کتاب «بقيه الراغبين» کتاب قطوری است که در نوشتن شرح حال افراد، راه جديدی را پيموده و سبک متقنی دارد.
اکنون مجموعه آثار علامه شرف الدين توسط دفتر تبليغات اسلامی با عنوان موسوعه امام شرف الدين به چاپ رسيده است.
8. فلسفه الميثاق و الولايه: و هی رساله فذه فی موضوعها. طبعت فی صيداء سنه 1360 ق.
9. ثبت الاثبات فی سلسله الرواه: ذکر فيه شيوخه من اعلام أهل المذاهب الاسلاميه بکل متصل الاسناد بالنبی(ص) و بالائمه(ع) و بالمؤلفات و مؤلفيها من طرق کثيره متعدده يروی فيها قراءه و سماعا و اجازه من اعلام الشيعه الاماميه و الزيديه و عن أعلام السنه، و استيعاب طرقه کلها طويل، ‌اقتصر منه علی ما جاء فی الثبت و قد طبع فی صيداء مرتين.
نفائسه المفقوده
و له غير هذه الرواع الخالده نفائس، لولا عدوان سنه العشرين عليها بالحرق التمزيق، لکانت من الذخائر المعدوده فی کنوز العقل و الفکر، لکنها فقدت فی تلک الاحداث المولمه، فمنی بفقدانها العلم بخساره عسی أن يتسع وقت سيدنا للتعويض عنا باحيائها من جديد»[1]

جريان امامت جماعت مسجد الحرام توسط امام شرف الدين
در مورد علامه شرف الدين واقعه ای رخ داده که نشان از عظمت شخصيت ايشان دارد و آن امامت جماعت مسجد الحرام برای اولين بار توسط يک عالم شيعه است. «و فی سنه 1340ق، حج البيت من طريق البحر، فی عهد المغفور له الملک حسين، و حج معه خلق کثير من جبل عامل فی ذلک الموسم و کان الموسم فی ذلک العام من أحفل مواسم الحج و أکثرها ازدحاما و اقبالا علی هذه الفريضه و لعل مکه لم تشهد مثل هذا الموسم منذ عهد بعيد، و کان فی الحجيج تلک السنه کثير من الأعلام من علماء و زعماء من مختلف الأقطار و کان السيد ابرزهم بين تلک الجموع اسما و أعلاهم مکانه و أرفهم بيتا و أسخاهم کفا.
و هو أول عالم شيعی ام هذه الجماهير الضاغطه المزدحمه فی المسجد الحرام بمکه المشرفه و هی أول مره تقام فيها الصلاه وراء امام شيعی علی هذا النحو العلنی تجتمع الالوف معلنه فی غير تقيه»[2]
مرحوم شرف الدين در سال 1340 قمری از طريق دريا به حج سفر می کنند. موسم آن سال حج، از نظر جمعيت سالی پر ازدحام بود و در بين حاجيان بسياری از بزرگان از نواحی مختلف جمع بودند و سيد از بارزترين چهره های آن مجموعه بود. در اين سفر واقعی رخ داد که برای هيچ عالمی شيعی نه ابتدا و نه تا به حال رخ داده است و آن امامت جماعت مسجد الحرام توسط ايشان است.
نکته: شيعه اماميه در طول تاريخ همواره روش منصفانه ای را در پيش گرفته است. آنان همواره به دنبال منطق و حقانيت بوده و هيچ گاه شرور نبوده اند. شيعيان اهل مدارا بوده و با همه ساخته اند و اگر گروه های ديگر فتنه نمی کردند با آنها کاری نداشتند. تاريخ شيعه از اين نظر خيلی تابناک است. اما ديگران با شيعه اين گونه برخورد نکردند. آنان وقتی قدرت پيدا می کردند، ديگر به شيعيان رحم نمی کردند نمونه آن جريان صلاح الدی ايوبی است که در زمان قدرت خويش بسياری از  شيعيان را کشت و يا الازهر همين گونه شيعيان را تار و مار کرد.

خباثت آل سعود و آل شيخ
در قضايای اخير يعنی فاجعه مرگبار منی، فضای کشور غم آلود است. در اين حادثه بزرگ حاجيانی که برای اعمال حج به عربستان رفته بودند مظلومانه و در حال تشنگی تلف شدند. مگر آنان چه آزاری به ديگران رسانده بودن که ماموران عربستان اين گونه با آنان رفتار کردند؟ البته عمق فاجعه هنوز معلوم نيست و تنها گوشه ای از آن درز کرده است. اگر اجازه می دادند دوربين های که در آنجا بوده اند رويت شوند، اصل جريان معلوم می شد. مگر می شود آنان بی خبر بوده باشند، دنيای امروز دنيای اطلاعات است. چندين سال قبل که در بعثه مقام معظم رهبری در آنجا حضور داشتم شاهد بودم که دوربين های فراوان بر روی بعثه وجود داشت که کوچکترين حرکتی را رصد می کرد. حال با اين همه کنترل چگونه اين فاچعه بزرگ مغفول مانده است؟ بد از بدتر آن است که مسئولان عربستانی طلبکار نيز هستند و خدا و حاجيان را مقصر اين فاجعه می دانند. يکی از مفتيان آنان می گويد: افتادن جرثقيل،‌ به خاطر تعظيم نمودن آن به کعبه است. اين فتاوا بيشتر شبيه جک است و متاسفانه با اين فتواها آبروی اسلام را می بردند. خطيب مسجد الحرام نيز حادثه منی را توجيه عجيب و غريبی کرده و گفته است: بله خدای متعال آنها را در بهترين مکان و در بهترين حالت انتخاب کرده است.
خداوند آنها را به خاطر اين اعمال خوار و ذليل کند. تاريخ نشان داده است هر گاه ظلم از حد می گذرد، نشانه زوال آن ظالم است. در کشور يمن شش ماه است که عمال عربستان، زن و مرد بی گناه را قتل و عام می کنند. مگر آنان چه می خواهند، جز اينکه می خواند رهبر کشور را خودشان انتخاب کنند؟ وزير خارجه عربستان در سخن عجيبی گفته است: ايران نمی گذارد دمکراسی که ما می خواهيم در يمن پياده شود!!! آيا اصلا شما می دانيد دمکراسی با چه دال و ميمی نوشته می شود. در عربستان کسی حق رای ندارد؛ دو گروه آل سعود و آل شيخ (وهابيت) تبانی کرده که مال و سلاح و حکومت را آل سعود برداشته و آل شيخ تبليغات آن را به عهده بگيرد. آنان با کشتار و نزاع حکومتی برای خود تشکيل داده اند. هر کاری آل سعود می کند، آل شيخ توجيه می کند. در جهان کنونی هيچ جا حتی اسرائيل، حکومتش بدتر از عربستان نيست، زيرا هيچ عالمی در آن جرات سخن گفتن ندارد.
بايد در اوقات استجابت دعا، برای ريشه کنی آل سعود و آل شيخ دعا کرد و نااميد نشد. اين دعاها انباشته شده و بالاخره نتيجه خود را می دهد. انشاء الله خدای متعال آل سعود و آل شيخ را منکوب و ذليل و خوار گردانيده و صفحه روزگار را از لوث وجود خبث آنها پاک فرمايد.

مقدمه شروع مکاتبه
علامه شرف الدين در مقدمه کتاب «المراجعات» به نحوه نوشتن اين نامه ها و قراری که بين ايشان و شيخ سليم گذاشته می شوند اشاره می فرمايند. «لذلك قرّرنا أن يتقدم هو بالسؤال خطّا عمّا يريد، فأقدم له الجواب بخطّی على الشروط الصحيحة، مؤيّدا بالعقل أو بالنقل الصحيح عند الفريقين.
و جرت بتوفيق اللّه عز و جل على هذا مراجعاتنا كلها، و كنا أردنا يومئذ طبعها لنتمتّع بنتيجة عملنا الخالص لوجه اللّه عز و جل، و لكنّ الأيام الجائرة، و الأقدار الغالبة اجتاحت العزم على ذلك؛ «و لعل الذی أبطأ عنی هو خير لی»»[3] قرار گذاشتيم که سخنی که می گوييم مدلل به عقل و نقل صحيح نزد فريقين باشد. به توفيق الهی همه اين مراجعه ها صورت گرفت و قصدم اين بود که آنها را منتشر کنم تا از نتيجه اين عمل ديگران بهره مند شوند، اما روزگار پر جفا مانع اين امر شد تا بعدها موفق به چاپ آن شدم.
نکته: بالا و پايين شدن مسائل دنيويی امری است که بر اساس تدبير الهی صورت می گيرد «العبد يدبر و الله يقدر». حضرت امام مومنان علی(ع) در اين باره فرمودند: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم‏»[4] خدا را از طريق سست شدن عزيمت ها، و گشوده شدن بسته‏ها.

مراجعه اول: درخواست شروع مناظره
شيخ سليم بشری، رئيس الازهر و مالکی مذهب بود. وی در اولين مکاتبه خود با مرحوم شرف الدين اين گونه سخن را آغاز می کند:
«1. سلام على الشريف العلّامة الشيخ عبد الحسين شرف الدين الموسوی و رحمة اللّه و بركاته.
إنی لم أتعرّف فيما مضى من أيامی دخائل الشيعة، و لم أبل أخلاقهم، إذ لم أجالس آحادهم، و لم أستبطن سوادهم. و كنت متلعلعا إلى محاضرة أعلامهم، حرّان الجوانح إلى تخلّل عوامهم، بحثا عن آرائهم، و تنقيبا عن أهوائهم، فلمّا قدّر اللّه وقوفی على ساحل عيلمك المحيط، و أرشفتنی ثغر كأسك المعين، شفى اللّه بسائغ فراتك أوامی، و نضح عطشی، و أليّة بمدينة علم اللّه «جدك المصطفى» و بابها «أبيك المرتضى» إنی لم أذق شربة أنقع‏ لغليل، و لا أنجع لعليل، من سلسال منهلك السلسبيل، و كنت أسمع أن من رأيكم- معشر الشيعة- مجانبة إخوانكم- أهل السنّة- و انقباضكم عنهم، و أنكم تأنسون بالوحشة و تخلدون إلى الوحدة، و أنكم و انّكم. لكنی رأيت منك شخصا رقيق المنافثة، دقيق المباحثة، شهی المجاملة، قوی المجادلة، لطيف المفاكهة، شريف المعاركة، مشكور الملابسة، مبرور المنافسة، فإذا الشيعی ريحانة الجليس، و منية كل أديب
وی بعد از سلام و تهيت می گويد: من در گذشته با خلق و خوی شيعيان آشنا نبودم و اخلاق آنها را امتحان نکردم، زيرا با آحاد آنها رابطه نداشته و با جمعيت آنها نبوده ام، اما خيلی مشتاق بودم که با بزرگان آنها به گفت و گو بنشينم. اما وقتی خداوند مقدر کرد وقوفم را بر ساحل دريای شما، و برخوردی که با شما برايم حاصل شد، خدای متعال عطشم را فرو نشاند. سوگند به شهر علم خداوند که جد شما محمد مصطفی(ص)‌ باشد و باب علم آن مدينه، علی مرتضی(ع)، هيچ آبی ننوشيدم مانند سلسبيل سرچشمه شما. من شنيده بودم که شما هيچ وقت با اهل سنت دوست نمی شويد و از آنها فاصله می گيرد و از اين چيزها خيلی از شما شنيده ام، اما شما را انسانی يافتم که در مجادله دقيق و خوش برخورد و در بحث و گفتگو انسان شريفی هستيد، لذا مجالست با چنين شيعه ای برای من طربناک است.
دو نکته اخلاقی:
1. مرحوم شرف الدين با اخلاق ويژه ای که داشتند، شيخ الازهر را اينگونه تسخير خويش نمودند. يک انسان شيعی همين طور بايد باشد. امام صادق (ع) فرمودند: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَة»[5] با غير زبان خويش مردم را (بكيش و مذهب خود) دعوت كنيد، مردم بايد ورع و كوشش و نماز و خير شما را ببينند، اينها خود دعوت‏كننده باشند. شيعه واقعی کسی است که مجالست با او خوش و گوار است.
2. ديگر اينکه از کلام شيخ سليم روشن می شود که وی فردی خوش قلب بود. آدم خوش قلب عاقبت به خير می شود اما آدم بدجنس عاقبت به شر. حر بن يزيد رياحی چرا نجات پيدا کرد؟ زيرا انسان خوش قلبی بود. اما شمر با اينکه در صفين در سپاه اميرالمومنين (ع) بود اما چون بد ذات بود، عاقبت به شر شد. حضرت آيت الله حسن زاده در نکته ای اخلاقی می فرمودند: سعی کنيم در ذاتمان چيز بدی باقی نماند زيرا کم کم فاسد شده و دل انسان را خراب می کند. اين مانند حوض آبی که جلبرگی در آن مانده است . همين جلبرگ بعد از مدتی، آن آب را آلوده می کند. قرآن کريم می فرمايد: ﴿ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليم‏﴾[6]
« 2- و إنی لواقف على ساحل بحرك اللجّی، أستأذنك فی خوض عبابه و الغوص على درره، فإن أذنت غصنا على دقائق و غوامض تحوك فی صدری منذ أمد بعيد، و إلّا فالأمر إليك و ما أنا فيما أرفعه بباحث عن عثرة، أو متتبّع عورة، و لا بمفنّد أو مندّد، و إنما أنا نشّاد ضالّة، و بحّاث عن حقيقة، فإن تبيّن الحق، فإن الحق أحق أن يتبع و إلّا فإنّا كما قال القائل:
         نحن بما عندنا و أنت بما عن             دك راض و الرأی مختلف‏
 و سأقتصر- إن أذنت- فی مراجعتی إياك على مبحثين: أحدهما فی إمامة المذهب أصولا و فروعا، و ثانيهما «4» فی الإمامة العامة، و هی الخلافة عن‏ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم. و سيكون توقيعی فی أسفل مراجعاتی كلها (س) فليكن توقيعك (ش) و أسلفك برجاء العفو عن كل هفوة و السلام. س‏»[7] من بر ساحل دريای شما ايستاده ام و از شما اجازه می خواهم که در آن غواصی کرده و چيزی بدست آورم. اگر اجازه می دهی وارد شوم و دقايقی که سالهاست در سينه من مرا اذيت می کند بيان کنم. البته بدان که من به دنبال جستجوی لغزش های افراد و مچ گيری از آنها نيستم و نيز در مقام ملامت و سرزنش ديگران نمی باشم بلکه گمشده ای دارم که دنبال آن می گردم، اگر حقيقت را بيابم آن را تبعيت می کنم ﴿ الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ﴾[8]
اگر اجازه دهيد دو بحث را مطرح کنيم: بحث اول در امامت مذهب و ديگری در امامت عامه که خلافت از رسول الله (ص) است. امضای من با علامت «س» و شما با «ش» باشد. پيشاپيش عذر خواهی می خواهم از هر لغزشی.
مرحوم شرف الدين در پاورقی می فرمايد: رمز گزاری ايشان خيلی خوش سليقه است زيرا اول اسم ايشان سين و اول مذهب وی نيز سين است. اول اسم من نيز شين و مذهب من نيز شيعی است.

مراجعه دوم: اجازه به مناظره
علامه شرف الدين در پاسخ نامه شيخ سليم می فرمايد:
«1. السلام على مولانا شيخ الإسلام «1» و رحمة اللّه و بركاته.
خوّلتنی بكتابك العطوف من النعم، و أوليتنی به من المنن ما يعجز عن أداء حقه لسان الشكر، و لا يستوفی بعض فرائضه عمر الدهر.
رميتنی بآمالك و نزعت إلی برجائك، و أنت قبلة الراجی، و عصمة اللاجی، و قد ركبت من سوريا إليك ظهور الآمال، و حططت بفنائك ما شددت من الرحال، منتجعا علمك، مستمطرا فضلك، و سأنقلب عنك حی الرجاء قوی الأمل، إلّا أن يشاء اللّه تعالى.
2- استأذنت فی الكلام- و لك الأمر و النهی- فسل عمّا أردت، و قل ما شئت، و لك الفضل، بقولك الفصل، و حكمك العدل و عليك السلام. ش»‏[9]   مرحوم علامه بعد از سلام و عرض ادب می فرمايد: با اين نامه پر از عطوفت مرا از نعمت ها برخوردار کردی و بر من منت گذاشتی به حدی که زبانم از ادای شکر آن قاصر است. بعضی از آنچه فرمودی اگر همه ايام دهر هم زنده باشم نمی توانم به آن برسم. شما تير آرزوهای خود را به سوی من پرتاب کردی و اميد خودت را به من بستی در حالی که خود شما شخصيت بزرگی هستی که افراد، وقتی مشکلی دارند به آن پناه می برند. من هم وقتی به مصر آمدم آرزو و آمالی داشتم و بارم را اينجا فرود آوردم تا از علم شما بهره گيرم و از باران فضل شما قطره ای بدست آورم و در کنار شما آرزوی های من نيز جا گرفته است. هر چه خدا بخواهد همان می شود. شما از من اجازه گرفته ای در حالی که خود شما صاحب اختيار هستی، هر سوالی داری بپرس و بر شما سلام باد .




[1] المراجعات، امام شرف الدین، ص27-30، ط اسوه.
[2] المراجعات، امام شرف الدین، ص34-35، ط اسوه.
[3] المراجعات، امام شرف الدین، ص44، ط اسوه.
[4] نهج البلاغه، سید رضی، ح247، ص511، هجرت.
[5] کافی، مرحوم کلینی، ج2، ص 78، ط اسلامیه.
[6] شعراء/سوره26، آیه89.
[7] المراجعات، امام شرف الدین، ص47-48، ط اسوه.
[8] یونس/سوره10، آیه35.
[9] المراجعات، امام شرف الدین، ص49، ط اسوه.