درس امامت - کتاب المراجعات - استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر

بررسی معنای اکمال و اتمام در قرآن

سخن در بحث استناد به آیه اکمال دین و دلالت آن بر امامت امیرالمومنین (ع) بود. علامه در این باره ابتدا تفاوتی را میان معنای اکمال و اتمام گذاشته و فرمودند: آثاری که بر اشیا ذو اجزاء مترتب می شود دو گونه است: گاه اثر آن چیز در گرو آن است که همه اجزاء آن باشد و تنها در این صورت اثر خواهد داشت و گاه حتی اگر برخی از اجزاء آن تحقق پیدا کند، اثر خود را دارد اما اثر کامل آن در گرو تحقق همه آن است. از مورد اول با تعبیر «اتمام» و از مورد دوم با عنوان «اکمال» یاد می شود. بنابراین طبق این آیه شریفه دین مجموعه از فرایض الهی است که آخرین فریضه آن فریضه امامت است و با آن دین کامل شده و نعمت تمام می شود.

بررسی کلمه اتمام در قرآن نشان می دهد که این کلمه در همه جا به معنای دوم که با نبود برخی اجزاء، کل آن محقق نخواهد شد نمی باشد بلکه گاه به معنای اول هم آمده است. در آیه « وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّه‌»[1] ، اتمام به معنای دوم و در آیه « وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً »[2] نیز به معنای دوم است یعنی امامت حضرت ابراهیم (ع) در گرو آن بود که در همه امتحانات موفق شود. اما در آیه « وَ واعَدْنا مُوسى‌ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ»[3] بر خلاف معنای علامه، به معنای اول آمده است. بر این اساس وقتی کلمه اتمام در قرآن کارکردها مختلفی دارد، دیگر نمی توان از آن برای فهم یک معنای خاص استفاده کرد، و آن را قرینه و شاهدی بر آن معنای در میان چند معنا قرار داد، بلکه مساله دو وجهین است.

البته باید این را توجه داشت که بحثی که مرحوم علامه در اینجا می آورند به استدلال ما به ولایت امیرالمومنین (ع) وابسته نیست. بلکه باید دید که امامت ایشان چه نقشی داشته که هم دین کامل شده و هم اتمام نعمت شده است.

استدلال علامه طباطبایی به آیه اکمال بر امامت امیرالمومنین (ع)

حاصل حرف علامه در این باره این است که با امامت امیرالمومنین (ع) در غدیر دو چیز واقع شد: یکی اکمال دین و دیگری اتمام نعمت.

1. اکمال دین بدان خاطر است که دین که مجموعه ای از احکام الهی است، دستورات آن تا آن زمان آمده بود و با آمدن آخرین فریضه یعنی مساله امامت و ولایت، پرونده فرایض الهی تکمیل شد.

در روایتی از امام باقر (ع) در اصول کافی چنین آمده است: « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِي الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ- إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ- يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ «3» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً «4» وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِي الْجَارُودِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وَ كَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (5) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ».[4]

عمر بن اذينه از زراره و فضيل و بكير و ابن مسلم و بريد و ابى الجارود، همگى از امام باقر عليه السلام روايت كنند كه فرمود: خداى عز و جل رسولش را بولايت على عليه السلام امر كرد و آيه «سرپرست شما تنها خداست و رسولش و كسانى كه ايمان آورده، نماز بپا دارند و زكاة دهند- 55 سوره مائده-» را بر او نازل فرمود و ولايت اولو الامر (كار داران) را واجب ساخت، مردم ندانستند مقصود از ولايت چيست، خدا بمحمد صلّى اللَّه عليه و آله امر فرمود تا ولايت را براى آنها توضيح دهد، چنان كه نماز و زكاة و روزه و حج را توضيح داد، و چون امر بولايت از جانب خدا بپيغمبر رسيد حضرتش دلتنگ شد و ترسيد مردم از دين برگردند و او را تكذيب كنند، از اين جهت دلتنگ شد و بپروردگارش مراجعه كرد، خداى عز و جل باو وحى فرستاد «اى پيغمبر آنچه از پروردگارت بتو نازل شده برسان، و اگر نكنى پيام او را نرسانيده‌ئى، خدا ترا از گزند مردم حفظ ميكند- 67 سوره مائده-» او هم امر خداى- تعالى ذكره- را اعلان كرد و بامر ولايت على عليه السلام در روز غدير خم قيام نمود و مردم را براى نماز جماعت بانگ زد و فرمان داد كه حاضرين بغائبين برسانند.

عمر بن اذينه (كه از آن شش نفر روايت ميكند) گويد: همگى جز ابى الجارود گفتند: امام باقر عليه السلام فرمود: واجبات خدا يكى پس از ديگرى نازل ميشد و امر ولايت آخرين آنها بود، كه خداى عز و جل اين آيه را نازل فرمود: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم- 3 سوره مائده-» امام باقر عليه السلام فرمود: خداى عز و جل ميفرمايد: بعد از اين واجبى بر شما نازل نكنم، واجبات را براى شما كامل كردم.

2. نکته دوم اتمام نعمت است. مرحوم علامه بعد از نقل کلام راغب اصفهانی در معنای نعمت می فرماید در کلمه نعمت، معنای نرمی و طیب و ملایمت به کار رفته است و ریشه آن به همان معنای نرمی است. تعبیر نعمت هم اختصاص به انسان و ذوالعقول دارد و در غیر آن بکار نمی رود.

 

نقدی بر مکتب تفکیک در فهم و درک معانی بلند قرآن

قرآن دریای عمیقی است که فهم معانی آن نیازمند غواصی در آن است. برخی خوب قرآن می خوانند اما درکی از معانی عمیق آن ندارد. اکنون سوال این است که ابزار آلات غواضی در قرآن و فهم گوهرهای آن چیست؟ ابزار غواصی در اینجا ذهن قوی است. ذهن انسان یا عالمانه است یا کودکانه و عامیانه، روشن است که ذهن کودکانه نمی تواند چیزی از قرآن بفهمد، ذهن عامیانه هم دچار فهم درست و دقیق نمی شود، بنابراین برای فهم معانی بلند قرآن باید ذهنی عالمانه داشت و در حوزه های مختلف اندوخته های ذهنی را افزایش و ذهن را قوی کرد.

 

حاصل سخن علامه درباره معنای اتمام نعمت و دلالت آن بر امامت امیرالمومنین (ع) این است که می فرماید: همه آنچه خداوند متعال در این عالم آفریده است، از جهت فاعلی، نعمت و خیر است. همه اینها آفریده های خدا برای بشر هستند و بدون استثنا نعمت هستند و در این نگاه فرقی نمی کند که مومن باشد یا کافر. اما از حیث انسان ها، مساله متفاوت است زیرا انسان ها دو گونه هستند: یا تحت ولایت الهی هستند و یا نیستند. کسانی که ولایت الهی را قبول دارند علاوه بر نگاه اول در نگاه ثانوی هم داده های الهی برای آنها نعمت است، اما برای کسانی که تحت ولایت الهی نیستند، اینها نقمت است و روز قیامت از آنها سوال می شود.

این نکته نشان می دهد که چون نعمت بودن سایر نعمت ها وابسته به نعمت ولایت الهی است و نعمت ولایت بالاترین نعمت است. نعمت الهی هم برای این که در میان بشر تبلور پیدا کند، مجرا می خواهد. آن مجری اکنون چیست؟ به تعبیر دیگر این ولایت از چه مجرایی خصوصا از جهت تشریعی در اختیار مردم قرار می گیرد؟ این نعمت ابتدا از طریق ولایت نبوی است یعنی ولایت الهی از طریق نبوت تجلی پیدا می کند. با تمام شدن وحی نبی تجلی ولایت الهی از طریق وصی و جانشین او یعنی امام صورت می گیرد.

مرحوم علامه در این باره چنین می فرماید:

« و لذا كان القرآن الكريم لا يعد هذه العطايا الإلهية كالمال و الجاه و الأزواج و الأولاد و غير ذلك نعمة بالنسبة إلى الإنسان إلا إذا وقعت في طريق السعادة و منصبغة بصبغة الولاية الإلهية تقرب الإنسان إلى الله زلفى، و أما إذا وقعت في طريق الشقاء و تحت ولاية الشيطان فإنما هي نقمة و ليست بنعمة، و الآيات في ذلك كثيرة...

به همين جهت است كه مى‌بينيم قرآن كريم عطاياى الهى از قبيل مال و جاه و همسران و اولاد و امثال آن را نسبت به انسان نعمت على الاطلاق نخوانده، بلكه وقتى نعمت خوانده كه در طريق سعادت و به رنگ ولايت الهى درآمده آدمى را به سوى خدا نزديك كند. و اما اگر در طريق شقاوت و در تحت ولايت شيطان باشد البته نقمت و عذاب است، نه نعمت، و آيات بر اين معنا بسيار است.

و بالجملة إذا كان الإنسان في ولاية الله كان جميع الأسباب التي يتسبب بها في استبقاء الحياة و التوصل إلى السعادة نعما إلهية بالنسبة إليه، و إن كان في ولاية الشيطان تبدلت الجميع نقما و هي جميعا من الله سبحانه نعم و إن كانت مكفورا بها.

ثم إن وسائل الحياة إن كانت ناقصة لا تفي بجميع جهات السعادة في الحياة كانت نعمة كمن أوتي مالا و سلب الأمن و السلام فلا يتمكن من أن يتمتع به كما يريده و متى و أينما يريده، و إذا كان له من ذلك ما يمكنه التوصل به إلى سعادة الحياة من غير نقص فيه فذلك تمام النعمة.

أن المراد بإتمام النعمة تعقيب الولاية برفع سائر نواقص الحياة السعيدة و ضم الدنيا إلى الآخرة، و لا تنافي بين نسبة إتمام النعمة إلى الجميع و بين اختصاص الاجتباء و تعليم تأويل الأحاديث بيعقوب و يوسف (ع) من بينهم لأن النعمة و هي الولاية مختلفة الدرجات متفاوتة المراتب، و حيث نسبت إلى الجميع يأخذ كل منهم نصيبه منها».[5]

و كوتاه سخن، اگر انسان در ولايت خدا باشد تمامى اسبابى كه براى ادامه زندگيش و رسيدن به سعادت بدانها تمسك مى‌جويد همه نسبت به او نعمت‌هايى الهى خواهند بود، و اگر همين شخص مفروض، در ولايت شيطان باشد عين آن نعمتها برايش نقمت خواهد شد، هر چند خداوند آنها را آفريده كه نعمت باشند.

حال اگر چنانچه اسباب و وسايل زندگى ناقص باشد و به جميع جهات سعادت در زندگى وافى نباشد نعمت بودنش مثل كسى است كه مالى دارد و ليكن به خاطر نداشتن امنيت و يا سلامتى نمى‌تواند از آن مال آن طور كه مى‌خواهد و هر وقت و هر جور كه بخواهد استفاده كند، و در اين حال اگر چنانچه به آن امنيت و آن سلامت برسد مى‌گويند نعمت بر او تمام شد.

منظور از" اتمام نعمت" تعقيب ولايت است، به اينكه ساير نواقص حيات سعيد را نيز برداشته دنيا را ضميمه آخرت كند. و منافات ندارد كه نسبت اتمام نعمت را به همه آنان دهد، ولى اجتباء و تعليم احاديث را به يوسف و يعقوب اختصاص دهد، زيرا نعمت كه گفتيم عبارت از ولايت است خود مراتب و درجات مختلفى دارد، و وقتى اين نعمت به همه نسبت داده مى‌شود هر يك به قدر نصيب خود از آن بهره‌مند مى‌شوند.

 

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] بقره/سوره2، آیه196.
[2] بقره/سوره2، آیه124.
[3] اعراف/سوره7، آیه142.
[4] اصول کافی، شیخ کلینی، ج1، ص289.
[5] المیزان، علامه طباطبایی، ج11، ص81- 84.