موضوع: بررسی و نقد چند دليل ديگر بر خلافت ابوبکر

بررسی ادله ديگر اقامه شده بر خلافت ابوبکر

علامه حلی در کتاب «منهاج الکرامه» می فرمايد: بر خلافت ابوبکر به ادله ای استدلال شده است که از جمله ذکر فضائلی مانند: نزول آيه غار ( سوره توبه، آيه 4)، و آيه 17 سوره ليل و آيه مخلفين ( سوره فتح، آيه 16) و نيز انس وی با رسول خدا(ص) در روز بدر، انفاق بر پيامبر و تقدم در صلاه است.

«الثالث: ما ورد منه من الفضائل، كآية الغار، و قوله تعالى: ﴿وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى﴾، و قوله‌ تعالى: ﴿قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى‌ قَوْمٍ أُولِی بَأْسٍ شَدِيدٍ﴾ و الداعی هو أبو بكر، و كان أنيس رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فی العريش يوم بدر، و أنفق على النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و تقدّم فی الصلاة.»

اشکالات وارده بر استدلال به آيه غار

سپس مرحوم علامه اين ادله را مورد خدشه قرار داده و می فرمايد: « و الجواب‌ أنّه لا فضيلة له فی الغار؛ لجواز أن يستصحبه حذرا منه لئلا يظهر أمره.

و أيضا فإنّ الآية تدل على نقصه؛ لقوله: لا تَحْزَنْ، فإنّه يدلّ على خوره و قلّة صبره و عدم يقينه باللّه تعالى و عدم رضاه (لمساواته للنبی) صلّى اللّه عليه و آله و بقضاء اللّه و قدره، لأنّ الحزن إن كان طاعة استحال أن ينهى النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عنه، و إن كان معصية، كان ما ادّعوه فضيلة رذيلة. و أيضا فإنّ القرآن حيث ذكر إنزال السكينة على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، شرك معه المؤمنين، إلّا فی هذا الموضع، و لا نقص أعظم منه». فضيلتی در مورد آيه غار برای ابوبکر نيست زيرا چند احتمال در مورد آن وجود دارد:

1. اين احتمال وجود دارد که پيامبر اکرم (ص)، بدان جهت وی را مصاحب خود قرار داده بود که وی نرود و دشمنان را خبر نکند. (البته اين نکته در اينجا قابل توجه است که همه چيز را همه جا نمی توان گفت، و لذا بايد دقت کرد و ديد هر مطلب را کجا خرج کرد. بيان برخی مطالب نيازمند ظرافت است و بايد با احترام و طمانينه بيان شود).

2. احتمال ديگر آن است که آيه غار نه تنها دلالتی بر فضيلت ابوبکر نداشته بلکه دليل نقص است زيرا قرآن می فرمايد ﴿لاتحزن﴾ که گويای سستی، کمی صبر، عدم يقين به نصرت الهی و راضی نبودن به قضاء و قدر الهی است. زيرا اگر حزن وی مطلوب می بود ديگر پيامبر نمی فرمود محزون نباش. اين نهی پيامبر گويای آن است که اين امر مرضی رضای خداوند نبوده است يعنی حزن وی به گونه ای بوده که خداوند راضی نبوده است. در اين صورت ديگر فضيلتی نخواهد داشت.

مرحوم علامه می فرمايد: اگر کسی در مسير خداوند گام بر دارد آيا بايد محزون باشد يا دارای آرامش باشد؟ شما می گوييد ابوبکر افضل ناس بعد از رسول الله (ص) بود به دليل آيه غار در حالی که اين آيه دليلی بر کمال ويژه و بالای وی نخواهد بود.

3. هر جا در قرآن کريم بحث نزول سکينه بر پيامبر مطرح شده بر مومنين نيز مطرح شده است. در اين آيه نيز سخن از نزول سکينه مطرح شده اما شامل ابوبکر نشده است. مرحوم علامه در پاورقی می فرمايد: از نگاه قرآن کريم مصاحب بودن معنای وسيعی دارد و تنها به معنای رفيق هم عقيده نيست. به عنوان نمونه کلمه مصاحب در قرآن بر همراهان حضرت يوسف (ع) که آن موقع مشرک بودن اطلاق شده است: ﴿يا صاحِبَی السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ﴾[1] اى دو رفيق زندانيم، آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟. در مورد ديگر مشرکان قريش با اين کلمه خطاب شده اند: ﴿وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ﴾[2] . در قضيه قوم صالح (ع) اين کلمه بر پی کننده ناقه اطلاق شده است: ﴿فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ﴾[3] پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد. بنابراين کلمه مصاحب کاربردهای مختلفی داشته و دليل بر کمال فرد نيست.

برخی گفته اند ضمير در عبارت ﴿فانزل الله سکينته﴾ به ابوبکر باز می گردد. اما اين سخن صحيح نيست زيرا ضميرهای قبل و بعد از اين عبارت همه به پيامبر اکرم(ص) بر می گردد و لذا سياق آيه بيان می دارد که اين قسمت از آيه نيز متوجه آن حضرت است.

اشکال وارده بر استدلال به آيه «و سيجنبها الاتقی»

«و أمّا قوله تعالى: ﴿وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى الَّذِی ... ﴾، فإنّ المراد به أنّ أبا الدحداح حيث اشترى نخلة شخص لأجل جاره، و قد عرض النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على صاحب النخل نخلة فی الجنّة فأبى، فسمع أبو الدحداح فاشتراها (ببستان له) و وهبها للجار، فجعل له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بستانا عوضها فی الجنّة»

برخی گفته اند اين آيه درباره ابوبکر نازل شده است. اما با بررسی معلوم می شود که شان نزولی که در تفاسير برای آن بيان شده قضيه ابودحداح است. در زمان پيامبر اکرم (ص) فرد ثروتمندی بود که شاخه های درخت خرمای او در خانه مرد فقيری آويزان بود. او وقتی خرما می چيد برخی خرماها در خانه مرد فقير می افتاد و وقتی فرزندان آن فقير می خواستند آنها را بخورند، او خرماها را از دهان آنها کشيده و آنها را دعوا می کرد. مرد فقير نزد پيامبر شکايت کرد و پيامبر صاحب نخل را خواست و به او فرمود: آيا حاضری اين درخت را به من بدهی تا درختی در بهشت به تو بدهم. وی گفت: نه. ابودحداح کلام آنها را می شنيد و گفت ای رسول خدا(ص) اگر من آن درخت را بخرم و به مرد فقير بدهم آيا آن وعده را به من هم می دهيد؟ آن حضرت فرمود: آری. ابودحداح با مرد ثروتمند صحبت کرد اما او حاضر نبود درخت نخلش را بفروشد مگر به چهل درخت نخل. او نيز آن درخت را به چهل درخت خريد و به پيامبر اکرم (ص) بخشيد.

اشکال وارده بر استدلال بر انس جنگ بدر

گفته شده انس ابوبکر با رسول خدا(ص) در جنگ بدر دليل بر فضيلت ابوبکر است. اما اين سخن صحيح نيست زيرا آن حضرت با خداوند متعال انس داشتند و اين انس ايشان را از ديگران بی نياز نموده بود «و أمّا كونه أنيسه فی العريش يوم بدر فلا فضل فيه؛ لأن النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كان انسه باللّه تعالى مغنيا له عن كلّ انيس، لكن لمّا عرف النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أنّ أمره لأبی بكر بالقتال يؤدّی إلى فساد الحال، حيث هرب عدّة مرات فی غزواته. فأيّما أفضل: القاعد عن القتال أو المجاهد بنفسه و ماله فی سبيل اللّه؟»

يکی از مسائلی که در تاريخ واضح است اين است که اميرالمومنين(ع) به گونه ای بود که هرگاه شاخ شيطان بيرون می آمد آن حضرت قيام کرده و شاخ شيطان را می شکست .

اشکال وارده بر استدلال به انفاق بر پيامبر

مرحوم علامه حلی در مورد استدلال به انفاق بر پيامبر می فرمايد «و أمّا إنفاقه على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فكذب؛ لأنّه لم يكن ذا مال؛ فإنّ أباه كان فقيرا فی الغاية، و كان ينادی على مائدة عبد اللّه بن جدعان بمدّ فی كلّ يوم يقتات به. فلو كان أبو بكر غنيّا لكفى أباه.

و كان أبو بكر فی الجاهليّة معلّما للصبيان، و فی الإسلام كان خيّاطا. و لمّا ولی أمر المسلمين منعه الناس من الخياطة، فقال: إنّی أحتاج إلى القوت! فجعلوا له فی كلّ يوم ثلاثة دراهم من بيت المال، و النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كان قبل الهجرة غنيّا بمال خديجة، و لم يحتج إلى الحرب و تجهيز الجيوش؛ و بعد الهجرة لم يكن لأبی بكر شی‌ء البتة (على حال‌ من الأحوال).

ثمّ لو أنفق لوجب أن ينزل فيه قرآن كما نزل فی علی عليه السّلام هَلْ أَتى‌، و من المعلوم أنّ النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كان أشرف من الذين تصدّق عليهم أمير المؤمنين عليه السّلام، و المال الذی يدّعون إنفاقه كان أكثر، فحيث لم ينزل شی‌ء دلّ على كذب النقل[4]

برخی گفته اند ابوبکر مانند حضرت خديجه(س) مال فراوانی داشته که در راه اسلام خرج کرده است. اما اين سخن صحيح نيست زيرا ابوبکر در دوران جاهليت معلم کودکان بود و بعد از اسلام به شغل خياطی پرداخت و چون پيامبر خدا(ص) مسلمين را از خياطی منع کرده بود برای رفع احتياجات خود روزی سه درهم از بيت المال دريافت می کرد.

درباره ساير مطاعن به کتاب «الشافی» سيد مرتضی و «تلخيص الشافی»، سيد طوسی، ج2، ص 258 – 289 و کتاب «تنزيه الانبياء»، سيد مرتضی، ص 203- 212 مراجعه شود.


[1] یوسف/سوره12، آیه39.
[2] تکویر/سوره81، آیه22.
[3] قمر/سوره54، آیه29.
[4] منهاج الکرامه، علامه حلی، ص184-189، ط: نشر موسسه عاشورا.