موضوع: ادله افضليت حضرت اميرالمومنين
(ع)، حديث طير مشوي
(فايل صوتي اين جلسه در اختيار نيست،
متن ذيل از کتاب براهين و نصوص امامت از ص 39 – 42 که
محدوده درسي است مي باشد)
پاسخ به اشکالاتاشکال دوم: آنچه از حديث طير به دست ميآيد افضليت
علي(ع) بر ديگر صحابه در آن زمان است، ولي بر اين دلالت نميکند که او در آينده نيز
از ديگران برتر است.
[1]پاسخ:
اولاً: اطلاق حديث بر افضليت علي(ع) در حال و آينده دلالت ميکند و اگر غير از اين
مقصود بود، بيان ميشد.
[2]
ثانياً: اين فرضيه بر خلاف اجماع
مسلمانان است، زيرا هم کساني که به افضليت علي(ع) بر ديگران معتقدند، و هم کساني
که به افضليت او معتقد نيستند، زمان آن را مقيد نکردهاند.
ثالثاً: احتجاج اميرالمؤمنين(ع) به آن
در روز شورا آن را ابطال ميکند، زيرا اگر چنين احتمالي وجود ميداشت، امام به آن
احتجاج نميکرد، و حاضران نيز ميتوانستند با استناد به آن، احتجاج امام را مخدوش
سازند.
[3] اشکال سوم:مقصود از «
أحبّ الخلق إليک» محبوبترين افراد
از خاندان پيامبر(ص) است، نه عموم افراد. در اين صورت علي، محبوبترين خاندان پيامبر
نزد خداوند و برترين آنهاست.
[4]پاسخ:
اولاً: اين احتمال بر خلاف اطلاق حديث است، و ثانياً: روايات بسياري در برتري قريش
بر ديگران، و برتري بنيهاشم بر قريش وارد شده است. هرگاه علي(ع) محبوبترين فرد
از خاندان پيامبر(ص) نزد خداوند باشد، محبوبترين فرد از ديگر خاندانها نيز خواهد
بود.
[5] اشکال چهارم:حديث طير نسبت به فضائل مختلف اطلاق
ندارد، زيرا ميتوان پرسيد مقصود، محبوبترين افراد در کدام فضليت است. موجهبودن
چنين پرسشي اطلاق حديث را دچار مشکل ميکند.
[6]پاسخ:
با چنين احتمالي ديگر هيچگونه اطلاق کلامي شکل نخواهد گرفت و حجيت اصل اطلاق در
کلام- که از قواعد معتبر عقلايي در باب محاوره است- لغو خواهد شد. آري در اينکه ميتوان
درباره حديث طير و نظاير آن از نظر دايره مدلول پرسيد، سخني نيست، امّا مقتضاي
اطلاق کلام، شمول آن نسبت به همه احتمالات است، مگر اينکه قرينهاي بر تقييد در
دست باشد.
اشکال پنجم:دلايل افضليت ابوبکر و عمر باعث تقييد
حديث طير و ديگر دلايل افضليت علي(ع) است.
[7]پاسخ:
اولاً: دلايل ياد شده از نظر شيعه ثابت نيست، و ثانياً: برعکس اين مطلب را هم ميتوان گفت، يعني دلايل افضليت اميرالمؤمنين(ع)،
دلايل افضليت ديگران را (بر فرض وجود چنين دلايلي) تقييد ميکند.
اشکال ششم:خوردن گوشت پرنده نه عبادت ويژهاي است
که مايه تقرب انسان نزد خداوند باشد و نه مصلحت ديني يا دنيوي مهمي را در بردارد،
که پيامبر(ص) از خداوند درخواست کند تا محبوبترين خلق را در خوردن آن با او شريک
سازد.
[8]پاسخ:
خوردن گوشت پرنده در ارتباط با درخواست پيامبر(ص) از خداوند- که محبوبترين خلق
خود را در خوردن آن با او شريک سازد- موضوعيت نداشت تا اشکال مزبور وارد شود، بلکه
طريق و نشانه بود، و براي طريق و نشانه بودن، مباح بودن کاري کافي است، و مشتمل
بودن آن بر فضيلت معنوي يا رجحان دنيوي لازم نيست.
اشکال هفتم:به اعتقاد شيعيان، پيامبر اکرم(ص) از
آغاز ميدانست که علي محبوبترين خلق خدا پس از او است، و او را به عنوان جانشين
خود برگزيده و معرفي کرده بود؛ ولي مفاد حديث طير اين است که او نميدانست چه کسي
پس از رسول خدا محبوبترين خلق نزد خداست، و از خداوند خواست تا او را برايش معرفي
کند.
[9]پاسخ:
حديث طير به هيچ وجه بر اينکه پيامبر(ص) نميدانست که علي(ع) محبوبترين خلق نزد
خداوند است، دلالت ندارد، بلکه مفاد آن اين است که رسول اکرم(ص) از خداوند درخواست
کرد تا محبوبترين خلقش را در آن زمان و مکان، نزد او بياورد. در حقيقت، مقصود او
از محبوبترين خلق، همان علي بن ابيطالب(ع) بود و وجه اينکه به جاي بردن نام او
از عنوان محبوبترين خلق استفاده کرد اين بود که اين مطلب را براي انس بن مالک و
از طريق او براي ديگران روشن سازد و هم محک آزموني براي انس باشد تا وي از درجه ايمان
خود آگاه شود.
از اين بيان، پاسخ اشکال ديگري نيز
روشن شد و آن اينکه اگر پيامبر(ص) ميدانست که علي(ع) محبوبترين خلق، نزد خداست،
چرا نام او را نبرد تا مطلب براي انس روشن باشد و فکر باطل در ذهنش راه نيابد؟
[10] اشکال هشتم:در روايات متعددي از شيعه آمده است که
صحابه پيامبر(ص)، اين مطلب را نميدانستند که علي(ع) محبوبترين خلق خداست و اگر
حديث طير صحيح ميبود يا چنين مدلولي داشت، صحابه پيامبر از آن آگاه بودند.
اين روايات مربوط به آخرين روزهاي زندگي
خاتم انبيا(ص) است که در بستر بيماري بود، و از اطرافيان خواست حبيب او را نزدش بياورند،
و آنان ابوبکر را آوردند، اما حضرت از او روي برگرداند، بار ديگر عمر را آوردند، و
پيامبر از او هم روي برگرداند، و بار سوم علي(ع) را آوردند، اين بار رسول خدا(ص)
شادمان شد و معلوم شد که مقصود او علي(ع) بوده است.
[11]پاسخ:
در روايات تصريح شده است که وقتي پيامبر(ص) از اطرافيان خواست تا حبيب او را نزدش
بياورند، عايشه گفت: مقصود وي ابوبکر است، ولي چون ابوبکر آمد، پيامبر از او روي
برگرداند. اين بار حفصه گفت مقصود پيامبر، عمر است، ولي چون عمر آمد، پيامبر از او
هم روي برگرداند. در اين هنگام علي آمد و پيامبر با ديدن وي خوشحال شد و مطالبي را
با او نجوا کرد.
[12]بنابراين، نسبت دادن آگاه نبودن صحابه
از اينکه علي محبوبترين خلق خداست، با استناد به روايات ياد شده، نادرست است.
همچنين آنچه در اين روايات مطرح شده، حبيب و دوست پيامبر(ص) است، نه محبوبترين
خلق نزد خداوند.