درس کلام-کشف المراد استاد ربانی

جلسه 24

بسم الله الرحمن الرحیم

 صفات سلبیه مبتنی بر وجوب الوجود بالذات بودن خداوند (خداوند قابل رویت بصری نیست)
 متن کشف المراد [1]
 المسألة العشرون: في أنّه تعالى ليس بمرئي‏
 قال: و الرؤيةِ.
 أقول: وجوب الوجود يقتضي نفي الرؤية أيضاً. و اعلم أنّ أكثر العقلاء ذهبوا إلى امتناع رؤيته تعالى. و المجسمة جوّزوا رؤيته لاعتقادهم أنّه تعالى جسم و لو اعتقدوا تجرده لم تجز رؤيته عندهم. و الأشاعرة خالفوا العقلاء كافة هنا و زعموا أنّه تعالى مع تجرده تصح رؤيته.
 اقوال در رویت خداوند
 نظریه اکثر عقلا
 وجوب وجود اقتضا می کند نفی دیدن بصری خداوند را. اکثر اهل عقل قائل به این هستند که رویت خداوند محال است.
 نظریه مجسمه و مشبهه
 مجسمه جایز دانسته اند رویت خداوند را چون معتقدند که خداوند جسم است و جسم هم قابل رویت است و اگر مجسمه قائل به جسمانیت خداوند نمی بودند، خداوند را از جسمانیت مجرد می دانستند جایز نبود رویت خداوند نزد آن ها؛ یعنی بر اساس مبنایشان قایل به رویت خداوند هستند لذا اگر خداوند را جسم نمی دانستند قائل به رویت نمی شدند. مجسمه از اهل سنت بیشتراند و ممکن است از بین فرق دیگر و حتی ممکن است در بین فرق شیعی هم از این موارد پیدا شده باشد اما از اساتین، علما و بزرگان شیعه امامیه هیچ کس نیست هر چند ممکن است در بین افراد معمولی و متعارف چنین اعتقادی پیدا شود. نسبت هایی که به امثال هشام بن حکم و زراره و دیگران داده شده، نسبت های ناروا است، می خواستند که شخصیت این ها را مخدوش کنند، به خاطر عظمتی که داشتند. پس قائلین به تجسیم بیشتر یک عده از اهل سنت هستند، بین مجسمه، حشویه و اهل حدیث بیشتر پیدا می شوند. تقصیر از ریشه های احادیث جعلی است، چون هر کس بخواهد به آن احادیث رجوع کند به خاطر کثرت آن احادیث تأویل نمی برد و قائل به جسمانیت می شود. الحمد لله ما به برکت اهل بیت علیهم السلام از آن احادیث نداریم، احادیث ما تنزه است؛ شاهد بر این ادعا کتاب توحید شیخ صدوق از شیعه و کتاب توحید ابن خزیمه از اهل سنت است، که کلاهما فی عصر واحد، کانا یعیشین فی القرن الرابع الهجری، هر دو هم محدث اند؛ شیخ صدوق محدث شیعی و ابن خزیمه محدث سنی. احادیث توحید صدوق همه تنزه است، ولی ظواهر احادیث توحید ابن خزیمه همه تجسیم و تشبیه است، احادیث بسیار زیاد است البته یک عده تأویل کرده اند، و یک عده اهل حدیث، ظواهر را اخذ کرده ان، مجسمه و مشبهه شدند. و در بین سلفی های عصر حاضر این رأی یافت می شود، و بر این مطالب هم اصرار می کنند. و در بلوچستان که با آن ها بودیم بر این مطالب اصرار می کردند و می گفتند که هیچ اشکالی ندارد.
 نظریه اشاعره
 اشاعره، هم به جسمانیت قائل نیستند و هم به رویت بصری قائل اند؛ مرحوم علامه می فرماید: اشاعره در این جا با همه عقلا مخالفت کرده اند. اگر این ها هم مثل مجسمه قائل به جسمانیت خداوند می شدند می گفتیم طبق این مبنا حرف درستی است؛ مبنا عیب دارد، ولی بنا عیب ندارد؛ اما اشاعره مبنایشان مثل ما است می گویند که خداوند جسم نیست، منزه از جسم است، مکان ندارد، جهت ندارد، در عین حال رویت بصری او امکان دارد.
 تفصیل در تبیین محل نزاع
 متن ایضاح المراد [2]
 إن هاهنا فروضاً و احتمالات:
 أ) الرؤیة، بمعنی الکشف العلمی التامّ بوجوده تعالی؛ ( رویت به معنای کشف علمی تام؛ یعنی در حد ظرفیت انسان، نه در حد این که خدای متعال به کنه کشف شود، کشف و شهود است) و هذا لا خلاف فی جوازه، بل وقوعه عند المتکلّمین. (اختلافی بین متکلمین در جواز آن نیست بلکه واقع می شود) قال الرازی: «إن أردت بالرؤیة الکشف التّام، فذلک ممّا لا نزاع في ثبوته؛ (اگر می گویید که بحث در کشف است نزاعی در ثبوت آن نیست) لانّ المعارف تصیر یوم القیامة ضروریة» (روز قیامت قرآن می فرماید: «فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» [3] و ما پرده را از چشم تو كنار زديم، و امروز چشمت كاملًا تيزبين است! یا می فرماید: «يَوْمَ تُبْلىَ السَّرَائرُ» [4] در آن روز كه اسرار نهان (انسان) آشكار ميشود. روز قیامت حقایق روشن تر می شود و این کشف انجام می شود.)
 ب) الرؤیة بالبصر مع القول بالتجسیم و الجهة؛ (همین رویت بصری با چشم، اما قائل بشویم که جسم هم هست و جهت دارد.) و هذا هو مذهب المجسّمة و المشبّهة، و لم یقل به أحد ممّن سواهم. (غیر از مجسمه از متکلمان اسلامی هیچ کسی نگفته، نه شیعه، نه معتزله، نه اشعریه و نه ماتریدیه.) قال الرازی:(اشعری مذهب و از اهل سنت است) «و إن أردت بها الحالة الّتي نجدها من أنفسنا عند إبصارنا الأجسام، فذلک ممّا لا نزاع في انتفائه». ( اگر مقصود شما از رویت همان حالتی که وقتی ما با چشمهایمان به جسم نگاه می کنیم باشد ما هم که قائل به رویت هستیم این را نمی گوییم) و أمّا المشبّهة و الکرّامیة جوّزوا رویته تعالی، لاعتقادهم کونه تعالی في المکان و الجهة؛ (برای این که آن ها قائل به مکان و جهت هستند) و أمّا بتقدیر کونه تعلی منزّهاً عن الجهة، فهم یحیلون رؤیته. (اگر مجسمه قائل به تجسیم نمی شدند قائل به رویت بصری هم نمی شدند)
 می خواهد فرض سومی را مطرح کند که بگوید محل نزاع این دو فرض قبلی نیست چرا که کشف تام همه می گوییم که می شود و رویت به معنای عند الابصار یعنی آن که با چشم نگاه می کنیم حاصل شود این هم کسی نمی گوید، این که خداوند جهتی است که داریم نگاهش می کنیم این را نمی گوییم. این دو فرض محل نزاع نیست. این فرض سوم محل بحث است.
 ج) الرؤیة بالبصر مع القول بتجرّده تعالی و تنزّهه عن الجسمیّة و الجهة؛ و هذا هو مذهب الأشاعره و الماتریدیه من أهل السنّة؛ و أوضحه الرازی بقوله:( با مثال می خواهند این مطلب را توضیح دهند) «إنّا إذا علمنا الشيء حال ما لم نره (هنوز ندیده ایم علم داریم مثلاً مکه هنوز نرفته ایم، کربلا نرفته ایم، مکانی نرفته ایم برای ما توصیف کرده اند و علمی پیدا کرده ایم، یک علم اولیه قبل از این که ببینیم) ثمّ رأیناه، بعد می رویم و آن جا را می بینیم، مکه می رویم و می بینم، علم دوم فإنّا ندک تفرقة بین الحالین؛ (می گوید ما فرقی بین این دو حالت می گذاریم. این هم حرف درستی است بین آن حالتی که می بینیم و آن حالتی که شنیده ایم و ادراک کرده ایم قرق است.) و قد عرفت أنّ تلک التفرقة لا یجوز عودها إلی ارتسام الشبح في العین، ولا إلی خروج الشعاع منها،( این قد عرفت که ایشان می گوید بحثی است درباره حقیقت رویت و دیدن به لحاظ طبیعیات قدیم. قبلاً وقتی می خواستند که دیدن را تحلیل کنند، دو نظریه علمی بود، یک نظریه این بود که، شعاع نوری از چشم ما خارج می شود و می تابد به جسم مرئی و ما آن را داریم می بینیم به آن خروج شعاع می گویند؛ یک نظریه دیگر این بود که تصویری و شبحی از مرئی به چشم ما می افتد، مثل دوربین عکاسی که عکسش آن جا می افتد این هم یک نظریه بود. آقای فخر رازی می گوید حالتی که وقتی نگاه می کنیم برای ما حاصل می شود، نه خروج شعاع است که نظریه اول بود؛ و نه شبح و تصویر آن در ذهن است هیچ کدام نیستند این ها معدات هستند خود آن حالت رویت، نه این است و نه آن. حرفش حرف درستی است. لذا می گوید دانستی که فرق بین دو حالت، جایز نیست عود کند آن تفرقه به ارتسام شبح که نظریه اول است و نه به خروج شعاع از آن، که نظریه دوم است) فهي عائدة إ لی حالة أخری مسمّاة بالرؤیه؛ (بلکه آن فرق، به حالتی دیگری بر می گردد که به آن رویت گویند، که خروج شعاع یا ارتسام شبح معد و زمینه می شود، ولی آن حالت هرچه هست رویت می شود.) فندّعی أنّ تعلّق هذه الصفة بذات الله تعالی جائز» (ما نمی گوییم که خدای متعال در یک مکانی است که ما به آن نگاه می کنیم، ما می گوییم که همین حالتی که ما اگر به چیزی نگاه کنیم این حالتی حاصل می شود، این حالت به خداوند متعال تعلق می گیرد، نسبت به خداوند حاصل می شود. علم داریم، با ادله وحیانی و عقلانی درباره خداوند الان استدلال می کنند، قیامت که شد این حالت حاصل می شود چون وقوع رویت را آقایان اهل سنت به قیامت می دانند، هرچند امکان آن در دنیا هست، رویت در قیامت را یکی از نعمت ها می دانند که برای مومنین در قیامت حاصل می شود، نسبت به هر چیزی که اطلاعاتی داریم، توصیف کرده اند، وقتی می بینیم روشن تر می شود، می گوید این حالت در قیامت به خدا تعلق می گیرد، می گوید مقصود ما از رویت بصری خداوند در قیامت این است. رازی کسی است که گفت رویت با چشم را ما هم نمی گوییم، کشف تام را هم همه می گویند، این که ما می گوییم خاص است؛ مثال زد به چیزی را که قبلاً ندیده بودیم ولی علم به آن داشتیم حالا که می بینیم حالتی برای ما حاصل می شود همین حالت در قیامت به ذات خدا تعلق می گیرد.)
 و قال صاحب المواقف فی تحریر محلّ النزاع: این ها همه آمدند که مطلب را جوری تقریر کنند که قبح آن از بین برود، تصویر که قابل تصدیق شود، ایشان مثال آقای رازی را وارونه کرده است رازی گفت: اول ندیده بودیم، می دانستیم، دیدیم. ایشان می گوید: حالا می بینیم، بعد چشمانمان را می بندیم، آن وقت تصویر می کنیم، مثال را عوض کرده است.) «اذا نظرنا الى الشمس فرأيناها ثم غمضنا العين (به خورشید نگاه کردیم بعد چشم هایمان را بستیم) فعند التغميض نعلم الشمس علما جليا و هذه الحالة مغايرة للحالة الاولى التي هي الرؤية بالضرورة...(این حالت که چشم ها را بستیم تصویر می کنیم غیر از آن حالتی است که چشم ها باز بود و می دیدیم) ثم علمت أن للّه تعالى ليس جسما و لا في جهة و يستحيل عليه مقابلة و مواجهة و تقليب حدقة نحوه (جهت ندارد، که مواجه با او بکنیم، و مقابل قرار بگیرد، و چشم های خود را به سمت او بگردانی) و مع ذلك يصح أن ينكشف لعباده انكشاف القمر ليلة البدر (اما می تواند همین خدا برای مردم و بندگان چنین انکشافی حاصل شود، که از علم هایی که قبلا دارند بالاتر و دقیق تر باشد) و يحصل لهوية العبد (وجود عبد می خواهد بگوید چیزی که طرف معامله است هویت عبد است چشم مطرح نیست) بالنسبة إليه (خدا) هذه الحالة المعبر عنها بالرؤية» (برای هویت بندگان خدا مخصوصا مومنین در روز قیامت چنین انکشافی نسبت به خدا حاصل شود).
 جمع بندی
 اقول: حصول الحالة العلمیة الخاصّة الّتي تحصل لنا عند رؤیة الأشیاء بأبصارنا بالنسبة الیه سبحانه لا یخلو من أحد وجهین: این سخن را نه سر بسته رد می کنیم و نه سر بسته می پذیریم، این حرف شما دو حالت دارد.
 1. یحصل عند النفس صورة و شبح و شکل، و نحن نشاهد تلک الصورة عیاناً، و بذلک تتحقق رؤیته تعالی. فهذا مستحیل في حقّه سبحانه؛ أذ لازم ذلک أن تکون الصورة الحاصلة منه تعالی عند النفس مِثلاً و شبیهاً له، چون چیزی که در ذهن ما بیاید، یعنی شبح و تصویر این مثل خدا می شود و محال است و «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شىَ‏ْءٌ» [5] این را رد می کند.
 2. لا یحصل عند النفس صورة و نحوها، (در ذهن صورت و شبح حاصل نمی شود) و إنّما یحصل علم و معرفة جلیّة (یک علم و معرفت آشکار حاصل می شود) مثل العلم الحاصل عند الرؤیة، (مثل آو وقتی که انسان یک چیزی را می بیند) و هذا ما یسمّی بعین الیقین. (این را اصطلاحاً عین الیقین گویند) قال سبحانه: «ثُمَّ لَترََوُنهََّا عَينْ‏َ الْيَقِينِ» [6] . (البته این آیه درباره اهل جهنم است) و هذا لیس من الرؤیة البصریة في شيء،(این رویت بصری نیست، این شهود است و ما هم قبول داریم، در دنیا هم برای بعضی ها در حد خودش می شود و شده است، برای امیر المونین علیه السلام حاصل شده است می فرماید: «لو کشف الغطا ما ازددت یقینا». شما اگر صورت و حالت را به میان بیاورید ما از شما جدا می شویم، شما هم که گفتید صورت نیست؛ اگر می گویید که کشف و انکشاف و علم است ما هم قبول داریم شما هم قبول کردید، پس از اول بگویید که اهل بیت درست فرموده اند تا اختلاف از بین برود.) بل هو الکشف العلمي التامّ الّذی هو أقوی و أتمّ من العلم الحاصل بالبرهان و نحوه. (حرف درستی است) و إلی هذا أشار المحقّق الطوسي، فیما ذکر خلاصة کلام الرازی مع ملاحظة له في کلامه، (در کتاب محصل کلام رازی را نقل می کند و ملاحضه ای هم می آورد) حیث قال:
 «تلخیص دعوی الرؤیة (خلاصه دعوای رویت) أنّ الحالة الحاصلة عند ارتسام الشبح في العین أو خروج الشعاع منها، (آن حالتی که حاصل می شود نه خود خروج شعاع) المغایرة للحالة الحاصلة عند العلم، (قبل از این که ببینیم علم داریم، حالا که می بینیم یک حالت دیگری حاصل می شود) یمکن أن یحصل مع عدم الإرتسام و خروج الشعاع، (بدون این که نیاز باشد که از چشم ما، شعاعی به خدا برسد، یا از خدا تصویری در چشم ما بیفتد، این حالت می تواند باشد) و علی المانع منه الدلیل؛ (کسی که می گوید نمی شود باید دلیل بیاورد. قول رازی را نقل می کند) فبهذا الوجه یقول: انّها جائزة علی الله تعالی، و یحتاج في إثبات کون تلک الحالة غیر الکشف التامّ إلی دلیل». (خواجه می فرماید که ایشان{رازی} باید دلیل بیاورد که این که گفت، غیر از کشف است، وگرنه اگر کشف باشد که همه قبول دارند و نزاعی در آن نیست، پس شما در آخر گفتی که کشف و علم تام است که همه آن را در حق خداوند قبول دارند. طبق این بیان، نزاع در رویت لفظی است. آن که ایشان می گوید ما هم قبول داریم و آن که ما انکار می کنیم، تصویر و شبح است که آن ها هم انکار می کنند.)
 و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
 
 
 
 
 
 
 
 


[1] . ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص 113.
[2] . ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص 113.
[3] . ق، 22.
[4] . الطارق، 9.
[5] . الشوری، 11.
[6] . التکاثر، 7.