99/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملاک حقیقت و صدق
دیدگاه دیگر در چیستی حقیقت: انسجام گرایییکی از دیدگاه هایی که در عصر جدید درباره چیستی و ملاک حقیقت در معرفت شناسی مطرح شده نظریه انسجام گرایی است. طرفداران این نظریه می گویند: قضاوت ما درباره صدق و کذب گزاره ها بر اساس مجموعه احکام ذهنی صورت می گیرد و نه واقع، و لذا ملاک صدق و کذب گزاره ها چیزی نیست جز هماهنگی گزاره ها با سایر گزاره های ذهنی. این نظریه در اوایل قرن بیستم توسط دو نفر از فیلسوفان علم به نام های اتو نویراث (م 1945 میلادی) و کارل همپل (م 1997 میلادی) پی ریزی شد. آنها این نظریه را از براکلی و براون شاو استخراج کردند. اینان به وحدت ذهن و عین قائل بودند و می خواستند مشکل علم به جهان را این گونه حل کنند لذا در تعریف صدق و حقیقت نظریه انسجام گرایی را مطرح کردند.
همچنین این نظریه به هگل نسبت داده شده و گفته شده در آثار اسپینوزا (قرن 17) و بارکلی (م 1753 میلادی) نیز آثاری از آن به چشم می خورد.[1]
ارزیابی و نقد
1. انسجام گرایی و هماهنگی یک گزاره با گزاره های دیگر به چه معنا است؟ آیا مقصود سازگاری یک گزاره با همه احکام ذهنی در همه مکان ها و زمان ها است؟ یا هماهنگی یک گزاره ها با گزاره های عموم بشر در یک زمان مراد است؟ و یا مراد هماهنگی و انسجام مجموعه گزاره های یک دانشمند است؟
فرض اول مورد نظر نیست زیرا فرض بعیدی است.
در باره فرض دوم شهید مطهری می فرماید: «عدهاى گفتند اگر يك فرد تنها را در نظر بگيريم حقيقت عبارت است از انديشهاى كه در ذهن آن فرد وجود دارد و با انديشههاى ديگر او سازگار است؛ يعنى انديشهاى كه در ذهن شما پيدا مىشود اگر با ساير انديشههاى شما سازگار درآيد و تناقض نداشته باشد حقيقت است ولى اگر انديشههاى ديگر شما را نفى كند و با آنها سازگار نباشد غلط است؛ و اگر جمع و جامعه را در نظر بگيريم، هر انديشهاى كه در يك زمان اذهان دانشمندان بر آن توافق داشته باشند حقيقت است؛ اگر مردم يك زمان ولو براى مدت يك نسل [و حتى] براى چند سال انديشهاى را بپذيرند و همه روى آن توافق كنند، آن انديشه حقيقت است. پس، از نظر اينها تعريف حقيقت چنين است: «انديشهاى كه مردم يك زمان بر آن توافق دارند». مىگوييم اگر مردم زمان ديگر آمدند و انديشهاى خلاف آن پيدا كردند [در اين صورت كداميك حقيقت است؟]».[2]
درباره فرض سوم که ملاک حقیقت را هماهنگی با مجموعه گزاره های ذهنی یک نفر می داند نیز این سوال مطرح می شود که نخستین گزاره ها در ذهن فرد با چه ملاکی حقیقت خواهد بود؟
2. اشکال دیگر این نظریه این است که انسجام گرایی به عنوان ملاک حقیقت، شامل خود این نظریه نمی شود، زیرا خود این نظریه یک گزاره است و نقیض آن نیز قابل طرح است. اکنون دلیل حقانیت آن چیست؟ و دلیل باطل بودن نقیض آن کدام است؟ برای حق و باطل بودن باید دلیل و مرجحی داشته باشیم. خود آن دلیل و مرجح نمی تواند انسجام گرایی باشد زیرا هر دو گزاره ممکن است با سایر نظریه های دیگر فرد انسجام و هماهنگی داشته باشند.
دیدگاه دیگر در چیستی حقیقت: پراگماتیسم
برخی ملاک حقیقت را فایده گرایی در عمل یا پراگماتیسم دانسته اند. این دیدگاه در ابتدا توسط چارلز پیرس (م 1914 میلادی) مطرح شده است اما بیشتر با نام ویلیام جیمز (م 1910 میلادی) فیلسوف و روانشناس آمریکایی شناخته می شود. به نظر او یک گزاره وقتی حقیقی است که پذیرش آن نتایج رضایت بخشی را به همراه داشته و در عمل مفید و راهگشا باشد.[3] پراگماتیسم از واژه یونانی پراگما به معنای عمل، اشتقاق یافته است. در این دیدگاه وظیفه فلسفه کشف این مطلب دانسته شده که حقایق چه تاثیراتی در زندگی ما خواهد داشت و صرف گزاره های عقلی و انتزاعی در آن کافی نیست.[4] موضع پراگماتیسم نسبت به الهیات سلبی نیست. در این نظریه اگر اندیشه های کلامی ثابت کند که برای زندگی انسان ارزش مند است، پراگماتیسم آن را صحیح دانسته و می پذیرد.[5] از نظر آنها تنها آزمون حقیقت محتمل این است که باید چیزی باشد که ما را بهتر هدایت کند و با مجموعه بخش های زندگی تطبیق پیدا کند. در این اندیشه همه چیز بر اساس کارکرد عملی مورد قضاوت قرار می گیرد.[6]
بررسی و نقد این نظریه انشاءالله در جلسه آینده دنبال می شود.