99/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملاک حقیقت و صدق
دیدگاه دیگر درباره حقیقت: تایید تجربه علمییکی از نظریه هایی که درباره چیستی حقیقت از نظر معرفت شناسی مطرح شده این نظریه است که حقیقت با ملاک تجربه تعریف و تبیین می شود، یعنی نظریه ای که تجربه علمی آن را تایید کند دارای حقیقت است و آنچه تایید نکند حقیقت ندارد.
شهید مطهری در کتاب «مساله شناخت» و «اصول فلسفه و روش رئالیسم» این نظریه را مطرح کرده اند.[1] ایشان در این باره می فرماید: «زمانى نيوتون فرضيهاى ابراز داشت به نام فرضيه «جاذبه عمومى». او مكانيسم حركت كرات و همه اجسام را براساس يك فرمول كه اسم آن «قانون جاذبه عمومى» است بيان كرد؛ گفت اجسام به گونهاى هستند- و خودش مىگفت حقيقت اين حالت را نمىدانم چيست- كه يكديگر را جذب مىكنند و مقدار اين جذب به جرم و فاصله آنها بستگى دارد. تجاربى كه بسيارى به مدت صد سال، دويست سال مىكردند با اساس قانون جاذبهاى كه نيوتون ابراز داشته بود تطبيق مىكرد، يعنى اين قانون راهنما بود و تمام تجارب، آن را تأييد مىكرد؛ پس حقيقت آن بود. بعد دانشمندان ديگرى پيدا شدند و نظريات جامعترى پيدا كردند. نظريه «نسبيت عامّه» پيدا شد. اين قانون در تجربيّات وسيعترى قابل انطباق بود و قانون نيوتون را [از عموميّتش] نقض كرد و به جاى آن نشست. آن حقيقت بود، اين هم حقيقت است، چون آن را تجربههاى زمان خودش تأييد مىكرد و اين را تجربههاى زمان خودش بيشتر تأييد مىكند؛ حقيقت هم جز اين نيست كه تجربه تأييد كند. اگر فردا نظر ديگرى پيدا شود كه باز تجربههاى وسيعترى آن را تأييد كند و آن تجربههاى وسيعتر نتواند نسبيّت عامّه را تأييد كند، آن هم حقيقت است و از اين حقيقتتر است».[2]
در کتاب فلسفه عمومی درباره نظریه نسبیت انیشتین چنین آمده است: از زمان گالیله و نیوتن به بعد، نسبیتی به نام نسبیت کلاسیک مطرح شد که نسبیت حرکت و ثقل است. در این نسبیت، زمان و مکان، مقادیری مطلق و ثابت به شمار آمده و حرکت نسبی تلقی می شد. مثلا اگر کسی از قطاری که در حال حرکت است، گلوله ای را به زمین بیندازد، سقوط گلوله برای کسی که داخل قطار است به صورت خط عمودی و برای کسی که خارج از قطار است به صورت یک خط منحنی در فضا دیده می شود و این همان نسبیت است. اینان برای جرم نیز ارزش ثابت قائل هستند، اما ثقل اشیا را متغیر می دانند، به این صورت گه گفته اند اگر به کره ماه برویم جرم سبک تری خواهیم داشت.
در ابتدای قرن بیستم انیشتین با ورود به بحث تبیین فشار نور و حوادث مغناطیسی که تا آن زمان ممکن نبود، نظریه نسبیت عمومی را مطرح کرد. در این نظریه، نسبیت علاوه بر حرکت و ثقل در باره امتداد، مکان، زمان و جرم هم مطرح می شود. بر اساس این نظریه، امتداد جسمانی امر مطلقی نیست، بلکه تابع جنبش است. عالم فیزیک در نتیجه طول و نه امتداد را مطلق و ثابت نمی داند و نیز برای مسافت، مقدار ثابت و مطلق قائل نیست، زیرا معتقد است که سکون مطلقی وجود ندارد. در این نظریه زمان هم تابع حرکت و نسبی می باشد.[3]
نقد و ارزیابیدرباره این دیدگاه نیز نکاتی قابل توجه است:
1. طبق ملاکی که در این نظریه بیان شده و تجربه را ملاک حقیقت داشتن دانسته است، خود این نظریه زیر سوال می رود، زیرا این نظریه قابل تجربه حسی نیست. این گونه نظریات را نظریات خودکش گویند.
2. اگر این نظریه را بپذیریم تنها در مورد مسائل حسی کاربرد دارد و مسائل دیگری مانند ریاضیات و یا مباحث مربوط به متافیزیک را شامل نمی شود. بنابراین این نظریه در تبیین ملاک حقیقت در حوزه های مختلف ناکارآمد است.
3. معنای تایید تجربی چیست؟ وقتی گفته می شود فلان نظریه مویدات تجربی دارد به چه معنا است؟ معنای آن این است که وقتی درباره واقعیت و رخدادی فرضیه ای مطرح شده است. مویدات تجربی درستی این فرضیه را تایید می کنند. اگر آن فرضیه دارای مویدات است به این معنا است که آن فرضیه با واقعیت مطابقت دارد. پس مویدات تجربی نقش معیار را ایفا می کنند نه ملاک را، به تعبیر دیگر این مویدات مربوط به مقام اثبات هستند نه مقام ثبوت. بنابراین درست است که مویدات تجربی در حقیقت نقش دارند (آن هم مربوط به امور حسی و تجربی)، اما نقش آفرینی آنها در حوزه معیار است نه ملاک. حقیقت همان مطابقت با واقع است و خلطی که در این نظریه صورت گرفته، خلط میان مقام ثبوت و اثبات است.
البته این نکته را هم باید توجه داشت که مویدات تجربی، به صورت فی الجمله، قطعی و یقینی نیستند، بلکه تنها در بعضی موارد که قانون تجربی مشاهده پذیر شده است می توان به یقین دست یابد. تاریخ علم هم شاهد گویایی بر این مطلب است که تا کنون نظریه های فراوانی بیان شده که امروزه یا منسوخ شده و یا نقص های آن ها آشکار شده است.
ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده دنبال می شود.
﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد