درس کلام استاد ربانی

97/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث وجوب نظر و فکر در معرفت

بررسی استدلال اول متکلمين بر وجوب معرفت

متکلمين اسلامی برای اثبات وجوب معرفت و نظر در مورد خداوند و ساير اعتقاداتی که نقل متوقف بر آنها است، چند استدلال بيان را کرده اند که يکی از آنها در جلسات قبل مورد بررسی قرار گرفت. اين استدلال چنين بود:

1. معرفت خداوند واجب مطلق است؛

2. راه دستيابی به معرفت منحصر در فکر و نظر است؛

3. مقدمه واجب مطلق، واجب است

:: پس نظر و تفکر که مقدمه منحصر برای دستيابی به معرفت خداوند است واجب است.

در بررسی اين استدلال مساله فطرت و راه دستيابی به خداشناسی از طريق آن بيان شد، و حاصل آن اين شد که فطرت دو شاخه و جنبه دارد: فطرت دل و فطرت عقل؛ فطرت عقل، همان بديهيات عقلی است، اما فطرت دل از مقوله احساس و گرايش است، البته ميل و احساسی که با معرفت شهودی همراه است. بنابراين راه معرفت منحصر در فکر و نظر نخواهد بود و فطرت نيز راهی به سوی خداشناسی است. حال که چنين است، وجوب معرفت و نظر، وجوبی تخييری است زيرا کسی که از راه فطرت توانسته است خداوند را بشناسيد ديگر مقصود برای او حاصل شده و تکليف مجدد او تحصيل حاصل است. بر اين اساس می توان اين تبصره را به بحثی که متکلمين اسلامی بيان کرده اند زد .

نکته: معرفت فطری معرفی حضوری و شهودی است و مبتنی بر نظر و فکر نيست. مثلا فردی که احساس گرسنگی می کند يا امر زيبايی را درک می کند، در دورن اين احساس آگاهی وجود دارد اما از سنخ آگاهی عقلی نيست.

 

اشکال دور

اشکال ديگری که بر اين استدلال مطرح شده، اشکال دور است، که در آن گفته شده استدلال شما سه مقدمه دارد: 1. معرفت الله واجب است؛ 2. راه دستيابی به معرفت منحصر در فکر و نظر است؛ 3. مقدمه واجب مطلق واجب است. وقتی اين سه مقدمه را تحليل و بررسی کنيم می بينيم که خود اينها قضايايی نظری و فکری هستند، بنابراين نتيجه اين استدلال که وجوب فکر و نظر است خود متوقف شده است بر وجود نظر و فکر. وجود نظر، امری اختياری است (زيرا اگر غير اختياری می بود ديگر مساله وجوب آن مطرح نمی شد). هر آن چيزی هم که وجودش به اختيار انسان باشد، اگر بر انسان واجب نباشد، فرد می تواند آن را انجام دهد يا ندهد. در بحث ما نيز اگر وجود فکر و نظر را اختياری بدانيم فرد می تواند بگويد چون اين امر بر من اختياری است اصلا راجع به آن فکر نمی کنم تا به مساله معرفت الله برسم. اگر هم از قبل مسلم گرفته ايم که وجود فکر و نظر واجب است در اين صورت بدست آوردن وجوب نظر توسط اين مقدمات تحصيل حاصل است.

اين اشکال توسط مير سيد شريف جرجانی در «شرح المواقف»[1] ، و سعدالدين تفتازانی در «شرح المقاصد»[2] ، و فخر الدين رازی در «المحصل»[3] ، بيان شده است. اين سه متفکر، اشعری مسلک هستند و به واجبات عقلی اعتقاد ندارند و لذا وجوب معرفت الله را از راه نقل ثابت می کنند.

پاسخ طرفداران عدليه

1. مرحوم علامه حلی در پاسخ اين اشکال فرموه است: گرچه نظر و فکر خودش نظری است، اما فطری القياس است يعنی قضيه ای است که «قياساتها معها». مانند قضيه «الاربعه زوج»؛ عدد چهار به عدد دو و مثل دو تقسيم می شود و هر عددی که اينگونه باشد آن عدد زوج است پس عدد چهار زوج است. اين استدلال برای قضيه «الاربعة زوج» وجود دارد اما استدلالی است که همراه آن است. در منطق، فطريات از اقسام بديهيات به شمار می آيد.[4]

اين پاسخ تناقض آلود است زيرا از سوی فرموده اند که فکر و نظر نظری است و از سوی ديگر آن را از قضايا فطری دانسته اند.

2. در پاسخ ديگری گفته شده: وجوب نظر، نظری است اما از نظرياتی است که انسان عاقل با کمترين توجه به آن پی می برد. اين پاسخ را شارح مقاصد، نقل کرده است.[5]

اين پاسخ نيز نمی تواند شبهه دور را حل کند، زيرا چيزی که نظری است، برای ما اختياری است و فرد می تواند انجام ندهد و در اين ميان فرقی ميان مراتب نظری نيست.

3. عبدالجبار معتزلی در پاسخ اين اشکال گفته است: هنگامی که فردی بالغ می شود، مشاهده می کند که مساله مبدا و معاد در ميان مردم مورد بحث است. او از اينکه به اين مساله توجهی نداشته باشد و بی تفاوت عبور کند نگران و بيمناک می شود، زيرا احتمال می دهد که اگر خدايی وجود داشته باشد و به اعمال انسان رسيدگی شود، خطر فوق العاده جدی او را تهديد می کند . اين خوف چون دارای محتمل قوی است، انسان عاقل در مقابل آن بی تفاوت نمی باشد و همين امر او را به فکر و نظر وادار می کند. اين مقدمات بديهی بوده و نيازمند استدلال نيست، بنابراين وجوب نظر امری بديهی است و ديگر شبهه دور وارد نيست.[6]

در اين جواب دو نکته قابل تامل است:

الف) اول اينکه اين جواب از بحث ما خارج است، زيرا سخن ما در استدلال اول (استدلال بر اساس وجوب مقدمه واجب) بر وجوب معرفت است در حالی که مساله مطرح شده در اين جواب مربوط به استدلال دوم (استدلال بر اساس قاعده دفع ضرر محتمل) بر وجوب معرفت است. پس اين جواب، جواب از استدلال مقدمه واجب نيست.

ب) ثانيا در اين جواب گفته شده وجوب دفع ضرر محتمل بديهی يا منتهی به بديهی می شود. قسمت اول سخن صحيح و بدون اشکال است، اما قسمت دوم نادرست است و همه نظريات را شامل می شود زيرا نظريات در نهايت منتهی به بديهيات می شود و لذا اشکال دور بر اساس آن کما کان باقی است.

حاصل اين اشکال و جواب ها اين است که استدلال اول متکلمين که مبنای وجوب مقدمه واجب در صدد اثبات وجوب معرفت است خالی از مناقشه نيست اما استدلال دوم متکلمين که بر اصل بديهی وجوب دفع ضرر محتمل بنا شده، محکم و بدون مناقشه است و وجوب نظر و معرفت را ثابت می کند. در اين استدلال از آنجا که مقدماتش بديهی است ديگر گرفتار شبهه دور نيست. استدلال دوم اين گونه است:

1. اصل لزوم دفع ضرر محتمل از پايدار ترين اصول زندگی بشر به شمار می رود. هرگاه احتمال ضرر و زيان از اهميت ويژه ای برخوردار باشد، اصل ياد شده قاطع تر و نمايان تر خواهد بود.

2. در طول تاريخ افراد برجسته ای به نام پيامبراين و رهبران الهی ظهور کرده و از وجود خداوند و قوانين الهی و پاداش ها و کيفرهای اخروی سخن گفته اند .

3. اگر چنين احتمالی درست باشد، ناديده گرفتن آن منشا زيانی بس بزرگ و اندوهبار خواهد بود .

پس به حکم خرد و فطرت، نبايد در برابر اين احتمال بی تفاوت بود بلکه واجب است درباره آن به نظر و فکر پرداخت.

بحث امسال در اين جلسه پايان يافت . انشاء الله ادامه مباحث در سال آينده بيان می شود .

 


[1] شرح المواقف، میر سید شریف جرجانی، ج1، ص273.
[2] شرح المقاصد، تفتازانی، ج1، ص270-271.
[3] المحصل، فخرالدین رازی، ص65.
[4] کشف المراد، علامه حلی، ص348. ؛ انوار الملکوت، علامه حلی
[5] شرح المقاصد، تفتازانی، ج1، ص270.
[6] شرح اصول الخمسه، عبدالجبار معتزلی، ص39.