درس کلام استاد ربانی

97/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث وجوب نظر و فکر در معرفت

 

بررسی کلام مرحوم شيخ انصاری بر وجوب تحصيل معرفت در اعتقادات

سخن در بررسی ادله ای بود که مرحوم شيخ اعظم بر وجوب تحصيل اعتقادات بر مکلفين تا جايی که برايشان ميسور است اقامه کردند. اين ادله از سوی مرحوم آخوند، مورد اشکال واقع شد، که در جلسه قبل به بررسی آنها پرداختيم. از جمله ادله مرحوم شيخ انصاری، آيه نفر بود که ايشان بر اساس استشهاد امام (ع) به اين آيه بر وجوب معرفت امام، استناد کردند. گفته شد اين آيه شريفه فارغ از اين روايت نيز دلالت بر وجوب معرفت در باب اعتقادات دارد، زيرا کلمه دين در آن اطلاق داشته و بخش های سه گانه دين، خصوصا اعتقادات که اصل و اساس آن است را شامل می شود.

مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانی در کتاب «محاکمات» به داوری ميان کلام مرحوم شيخ و مرحوم آخوند پرداخته اند. ايشان در اينجا می فرمايد: استشهاد مرحوم شيخ به روايات برای دفع اين فکر است که آيه اختصاص به فروع دارد، ايشان می خواهند با اين سخن اين فکر را رد کنند[1] .

اما اين کلام تمام نيست، زيرا دين در آيه اطلاق دارد و همه ابعاد دين خصوصا اعتقادات را شامل می شود، علاوه بر اينکه مساله انذار که در ادامه آيه آمده است، با مباحث اعتقادی سازگاری بيشتری دارد و لذا استشهاد مرحوم شيخ از باب تاکيد است.

مرحوم محقق اصفهانی در نکته ديگری می فرمايد رواياتی که در باره آيه نفر بر شناخت امام بيان شده دو گونه است: گونه ای از آن به طريق معرفت امام نظر دارد همانند صحيحه يعقوب بن شعيب که مورد استشهاد مرحوم شيخ بود. در اين روايت ابراهيم بن شعيب از امام صادق (ع) سوال کرد: « إِذَا حَدَثَ عَلَى الْإِمَامِ حَدَثٌ كَيْفَ يَصْنَعُ النَّاسُ». امام (ع) فرمود: «أَيْنَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾ قَالَ هُمْ فِی عُذْرٍ مَا دَامُوا فِی الطَّلَبِ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَنْتَظِرُونَهُمْ فِی عُذْرٍ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْهِمْ أَصْحَابُهُم‌».[2]

گونه دوم اين روايات به بيان ضرورت شناخت امام پرداخته است. از جمله در روايتی آمده است راوی از امام (ع) سوال کرد: آيا هنگامی که عالم از دنيا رفت [مراد از کلمه «عالم» امام است، زيرا ائمه اطهار (ع) عالم به تمام کلمه هستند]، بر مردم جايز است که عالم بعدی را نشناسند؟ حضرت فرمود: بر اهل اين شهر (مدينه) جايز نيست و بر اهالی شهرهای ديگر به مقدار زمانی که از آنجا به مدينه می آيند تا درباره آن تحقيق کنند عدم شناخت امام جايز است. سپس امام (ع) آيه نفر را تلاوت فرمودند. ظاهر صدر اين روايت سوال از معرفت از امام و معذور بودن در ترک آن است. ظن قوی اين است که استشهاد به آيه نفر برای بيان معذور بودن در عدم نشاختن امام به مقدار طی مسير است نه برای تفقه از طريق وجوب نهی. آری به مناسبت حکم و موضوع، از آيه به دست می آيد که تفقه در آنچه از دين است واجب است. (بحث شناخت امام موضوعيت ندارد بلکه شناخت هر چه دين است مورد نظر است).[3]

نکته قابل توجه در اين کلام اين است که پذيرش اين تفاوت نيز اثری در بحث ما ندارد، زيرا همان طور که گفته شد طريق معرفت امام، وجوبش نفسی نيست بلکه غيری است، و در وجوب غيری آنچه مهم است ذی المقدمه است. فهم اين نکته بر اساس دلالت التزامی است، که از اين جهت فرقی با دلالت مطابقی ندارد.

 

استدلال آخر : روايت فرض العلم

استدلال ديگر مرحوم شيخ بر وجوب معرفت تحقيقی در اعتقادات به روايات فرض علم است. اشکال صاحب کفايه نيز مانند سابق است و آن اينکه اين روايات در مقام بيان وجوب طلب علم هستند نه در مقام بيان مصداق آن، لذا نمی توان از آن اطلاق گيری کرد .

با توجه به آنچه گفته شد جواب اين اشکال نيز روشن شد و آن اينکه طلب علم موضوعيت ندارد بلکه آنچه مهم است خود علم است، و در علم نيز قدر متقن، علم دين مورد نظر است، و در دين نيز قدر متقين شناخت مباحث اعتقادی دين است.

 

ارزيابی کلام مرحوم شيخ انصاری

آيا استدلال های مرحوم شيخ مدعای ايشان را ثابت می کند يا نه؟ مرحوم شيخ اين استدلال ها را در مقابل مرحوم علامه حلی اقامه نمودند که کلامشان در باب حادی عشر دلالت داشت بر وجوب معرفت تفصيلی بر همه مکفين. ايشان فرمود اين وجوب برای همه نيست بلکه مختص کسانی است که توانايی اين امر را دارند. در نظر ايشان وجوب معرفت تفصيلی اعتقادات، وجوب عينی است اما متوجه کسانی است که توانايی شناخت اين علم را داشته باشند. ايشان در نقد کلام علامه حلی می فرمايد: اين شناختی که شما می گوييد برای همه مکلفين ممکن نيست بلکه تنها از عهده نوادری بر می آيد. کسانی می توانند معرفت تفصيلی به اعتقادات پيدا کنند که دو شرط را داشته باشند: يکی دارا بودن قوه استنباط احکام و ديگر دارا بودن قوه نظری برای اينکه بر خلاف قوانين عقل حکم ندهند .

مرحوم شيخ می فرمايد: مقتضای ادله چهار گانه بيان شده «هو وجوب معرفة الله جل ذكره و معرفة النبی صلى اللَّه عليه و آله و الإمام عليه السلام و معرفة ما جاء به النبی صلى اللَّه عليه و آله على كل قادر يتمكن من تحصيل العلم فيجب الفحص حتى يحصل اليأس فإن حصل العلم بشی‌ء من هذه التفاصيل اعتقد و تدين و إلا توقف و لم يتدين بالظن لو حصل له».

ايشان سپس می فرمايد: تنها افراد کمی می توانند تفاصيل دين را بيابند و اين امر دو شرط دارد داشتن قوه استنباط و قوه تعقل «و لكن الإنصاف ممن جانب الاعتساف يقتضی الإذعان بعدم التمكن من ذلك إلا للأوحدی من الناس لأن المعرفة المذكورة لا تحصل إلا بعد تحصيل قوة الاستنباط المطالب من الأخبار و قوة نظرية أخرى لئلا يأخذ بالأخبار المخالفة للبراهين العقلية و مثل هذا الشخص مجتهد فی الفروع قطعا فيحرم عليه التقليد.

و دعوى جوازه له للضرورة ليس بأولى من دعوى جواز ترك الاشتغال بالمعرفة التی لا تحصل غالبا بالأعمال المبتنية على التقليد هذا إذا لم يتعين عليه الإفتاء و المرافعة لأجل قلة المجتهدين و أما فی مثل زماننا فالأمر واضح».

رابطه معرفت تفصيلی و ايمان در کلام شيخ اعظم

مرحوم شيخ در ادامه می فرمايد: برای اعتقاد و ايمان، اين معرفت های تفصيلی لازم نيست بلکه معرفت اجمالی کافی است. «و أما اعتبار ذلك فی الإسلام أو الإيمان فلا دليل عليه بل يدل على خلافه الأخبار الكثيرة المفسرة لمعنى الإسلام و الإيمان. (ففی رواية محمد بن سالم عن أبی جعفر عليه السلام المروية فی الكافی: إن الله عز و جل بعث محمدا صلى الله عليه و آله و هو بمكة عشر سنين و لم يمت بمكة فی تلك العشر سنين أحد يشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله إلا أدخله الله الجنة بإقراره). و هو إيمان التصديق فإن الظاهر أن حقيقة الإيمان التی يخرج الإنسان بها عن حد الكفر الموجب للخلود فی النار لم تتغير بعد انتشار الشريعة.

نعم ظهر فی الشريعة أمور صارت ضرورية الثبوت من النبی صلى اللَّه عليه و آله فيعتبر فی الإسلام عدم إنكارها لكن هذا لا يوجب التغيير فإن المقصود أنه لم يعتبر فی الإيمان أزيد من التوحيد و التصديق بالنبی صلى اللَّه عليه و آله و بكونه رسولا صادقا فيما يبلغ.

و ليس المراد معرفة تفاصيل ذلك و إلا لم يكن من آمن بمكة من أهل الجنة أو كان حقيقة الإيمان بعد انتشار الشريعة غيرها فی صدر الإسلام. (و فی رواية سليم بن قيس عن أمير المؤمنين عليه السلام: إن أدنى ما يكون به العبد مؤمنا أن يعرفه الله تبارك و تعالى إياه فيقر له بالطاعة و يعرفه نبيه فيقر له بالطاعة و يعرفه إمامه و حجته فی أرضه و شاهده على خلقه فيقر له بالطاعة فقلت له يا أمير المؤمنين و إن جهل جميع الأشياء إلا ما وصفت قال نعم) و هی صريحة فی المدعى».[4]

نکته باقی مانده اين است که جا داشت مرحوم شيخ اين فرع را نيز مطرح می فرمود که تحصيل اين علوم برای دفع شبهات و مقابله با خصم وجوب کفايی دارد.

نتيجه گيری بحث

با توجه به مباحثی که در گذشته بيان شد اين نتيجه به دست می آيد که معرفت تفصيلی نسبت به آموزه های اعتقادی، حتی برای کسانی که متمکن هستند واجب نيست، بلکه امری مطلوب و مستحب است و ترک آن عقوبت ندارد. اين تحصيل برای ايمان نيز لازم نيست بلکه معرفت اجمالی کافی است. مساله در نهايت سه صورت دارد که از اين قرار است:

1. معرفت تحقيقی اجمالی نسبت به اعتقادات برای همه واجب عينی است زيرا مقدور همگان است .

2. معرفت تحقيقی تفصيلی نسبت به اعتقادات برای متمکنين کمال و مستحب است.

3. معرفت تحقيقی تفصيلی برای دفع شبهات برای متمکنين واجب کفايی است.

انشاء الله بحث وجوب النظر در جلسه آينده مورد بررسی قرار می گيرد .


[1] نهایة‌الدرایة، محقق اصفهانی، ج2، ص163.
[2] کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص378، ط اسلامیه.
[3] النهایه الدرایة، شیخ محمد حسین اصفهانی، ج2، ص163-164.
[4] فرائد الاصول، مرحوم شیخ انصاری، ج1، ص562.