درس کلام استاد ربانی

97/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتهاد در علم کلام

ادامه بررسی آيه تفقه در باره اجتهاد در علم کلام

سخن در بررسی آيه تفقه در دين و دلالت آن بر مساله اجتهاد در علم کلام و اعتقادات بود. حاصل بحث در باره آيه تفقه چنين شد: مراد از دين، دين حق و دين اسلام است که از سه بخش اعتقادات، اخلاق و احکام تشکيل شده است. کلمه دين در آيه اطلاق دارد و شامل هر سه بخش دين می شود.

از نظر کلمه «تفقه» نيز ماده فقه در لغت به معنای فهم و آگاهی است همان طور که مرحوم طبرسی آن را به معنای مطلق فهم دانسته اند. اينکه نقل شده که ماده آن به معنای مطلق فهم نيست بلکه فهم ژرف و عميق مورد نظر است، دليلی ندارد. همچنين اين مطلب نيز پذيرفته شده نيست که چون اين کلمه بر وزن و صيغه تفقه از باب تفعيل است، بيان گر نوعی تکلف است و چون علم تقلييدی با کلفت همراه نيست شامل آن نمی شود. وجه نادرستی اين سخن نيز آن است که اولا اين گونه نيست که همواره وزن تفعيل با مشقت همراه باشد، مثلا تعجب از اين باب است اما کلفت و سختی به همراه ندارد، يا تعصب که مطابق با خواست فرد است، و يا مانند تصرف در مال که همه جا همراه با سختی نيست. ثانيا اين آيه زمان پيامبر را نيز شامل می شود و تفقه در دين در آن زمان به معنای شنيدن از پيامبر بوده است و نيازمند دشواری های وارده در اجتهاد نبوده است. بنابراين تفقه در دين اعم است از فهم تقليدی و اجتهادی.

اطلاق در آيه اين نکته را بيان می کند که در زمينه اعتقادات دينی نيز مساله اجتهاد مطرح است، کما اينکه در حوزه اخلاق نيز مساله اجتهاد مطرح است، همان گونه که مرحوم نراقين به صورت اجتهادی در کتاب «جامع السعادات» و «معراج السعاده» به اجتهاد در علم اخلاق پرداخته اند.

 

روايات و مساله اجتهاد در علم کلام

در روايات نيز مساله تفقه و فقه مورد توجه اکيد قرار گرفته است. در ادامه به بيان ده روايت در اين باره می پردازيم:

1. امام صادق (ع) فرمودند: «تَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِی الدِّينِ فَهُوَ أَعْرَابِی إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِی كِتَابِهِ- لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون‌»:[1] دين را خوب بفهميد زيرا هر كدام از شما دين را خوب نفهمد كوهى است، به راستى خدا در كتاب خود می فرمايد: «تا دين را خوب بفهمند و به‌ قوم خود اعلام خطر كنند چون به سوى آنها برگردند شايد بر حذر شوند».

2. مفضل ابن عمر می گويد شنيدم که امام صادق (ع) فرمود: «عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِی دِينِ اللَّهِ وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِی دِينِ اللَّهِ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلا»:[2] بر شما باد كه دين خدا را خوب ياد بگيريد و بفهميد، كوهى و بيابانى نباشيد زيرا هر كه دين خدا را خوب نفهمد، خدا در قيامت به او نظر ندارد و كردار او را قابل قبول نشمارد.

مراد از اعراب باديه نشين، کسانی هستند که از چيزی آگاهی نداشتند. تفقه در اين دو روايت به معنای آگاهی و اطلاع از دين اعم از اطلاع تقليدی و تحقيقی است، زيرا روايت می فرمايد اگر کسی مثلا بدون آگاهی از مسائل دينی نماز بخواند آن نماز مورد پذيرش نيست، اما اگر نماز خود را از روی معرفت خوانده باشد اعم از اينکه تقليدی باشد يا تحقيقی، مورد پذيرش و مقبول است.

3. ابان بن تقلب می گويند امام صادق (ع) فرمود: « لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِی ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا»[3] : دلم مى‌خواهد تازيانه به سر يارانم بزنند تا دين را بفهمند و احكامش را ياد بگيرند.

تعبير راس در اين روايت بيان گر اهميت مساله تفقه در دين است، زيرا سر انسان شريف ترين بخش انسان است. تفقه در اين روايت نيز اختصاصی به معرفت اجتهادی ندارد بلکه فهم تقليدی را نيز شامل می شود. آنچه در کلام امام مورد مذمت قرار گرفته است بی آگاهی از دين و عدم اطلاع از آن است .

مرحوم ملاصالح در اينجا توضيحی دارند که پاسخی است که به کسانی که اخيرا گفته اند حکومت وظيفه ای درباره حجاب و امثال آن در جامعه ندارد. ايشان می فرمايد: «و فيه دلالة على أنّه لا بدّ للحاكم من أن يحمل الرّعيّة على المعروف إذا تركوه و إن احتاج إلى الضرب و غيره من أنحاء التأديب و التعذيب»[4] : از اين روايت بدست می آيد که بر حاکم لازم و واجب است که اگر مردم معروفی را ترک کرده اند، آنان را وادار به آن کند، هر چند نياز به ضرب و تعذيب داشته باشد، زيرا فضای عمومی جامعه معروف باشد. اشتباه اين افراد اين است که ميان مسائل فردی و اجتماعی خلط کرده اند. اين مانند آن است که گاه فردی خودش غذای آلوده می خورد و گاه اين کار را علنی انجام می دهد به گونه ای که ديگران را ترغيب و تشويق به اين کار باطل کند. روشن است که اين دو با هم متفاوت است.

 

نکته ای در مورد سيره اصحاب ائمه (ع) تا زمان ظهور

بعد از پيامبر اکرم (ص) تا عصر امام عصر (عج) در ميان شيعه آن مقدار که در ميان اهل سنت، عالمانی که مذهب جديدی را ابداع کرده اند ظهور کرده اند، در ميان شيعه ظهور نکرده اند. علت آن اين است که با وجود ائمه اطهار (ع) همانند زمان پيامبر، اصحاب به آنان رجوع می کردند و کمتر نياز بوده که خودشان درست به کنکاش بزنن. آنان برای آگاهی از احکام و دين از امام سوال می کردند. بله مواردی بوده است که ائمه اطهار (ع) افرادی را برای مقابله با مخالفين تربيت نموده ند، تا در مقام مجادله جدال احسن کنند.

4. فردی به امام صادق (ع) گفت: «جُعِلْتُ فِدَاكَ رَجُلٌ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ لَمْ يَتَعَرَّفْ إِلَى أَحَدٍ مِنْ إِخْوَانِهِ». حضرت فرمود: «كَيْفَ يَتَفَقَّهُ هَذَا فِی دِينِهِ»[5] : مردى به آن حضرت عرض كرد: قربانت، كسى هست كه به اين مذهب معرفت و عقيده دارد ولى در خانه خود نشسته و با احدى از برادران مذهبى خود آشنائى ندارد. فرمود: اين آدم چطور دين خود را مى‌فهمد؟

تفقه در اين روايت نيز اعم است از آگاهی تخصصی و مطلق آگاهی. کسی که با عرف رابطه دارد گاه جاهلی است که از عالمان سوال می کند و گاه با افراد متخصص رابطه دارد و مباحث علمی را مذاکره می کند.

5. امام صادق (ع) فرمود: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِی الدِّين‌»[6] : وقتى خدا خير بنده‌اى را خواهد او را خوب دين فهم كند.

دين در اين روايت نيز اطلاق دارد و خصوص احکام فرعی نيست بلکه اخلاقيات و اعتقادات را نيز شامل می شود. همچنين اطلاق آن هم شامل فهم تقليدی و هم تحقيقی است.

6. و فرمود: «الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ»[7] : نهايت كمال، خوب فهميدن دين است و شكيبائى بر ناگواريها و اندازه‌گيرى در معاش و زندگى.

از قرينه سياق اين روايت می توان استفاده کرد که مراد از تفقه در آن مطلق فهم نيست بلکه فهمی همراه با مشقت است، زيرا اين تعبير در سياق دو امری قرار گرفته که سختی دارد و مشکل است و کار همگان نيست. شايد تعبير کل الکمال که بيان گر قله کمال است نيز قرينه بر همين امر باشد که مراد فهم عميق از دين است.

نکته ای در مورد قناعت و تقدير در معيشت

در اين روايت مساله قناعت و مديريت و اعتدال در معيشت بيان شده است. اينکه فرد مسائل مالی را با دقت و بدون تقليد و چشم و هم چشمی اداره کند. امری که مردم را بيچاره کرده و متاسفانه امروزه رنگ باخته و از مد افتاده است. هر چند مشکلات اقتصادی اکنون وجود دارد اما بخشی از مشکلات مردم به خاطر همين رقابت های بيهوده است. برخی ها با اينکه چند شيفت کار می کنند اما مشکلاتشان کما کان باقی است و اين بدان خاطر است که قسميت از هزينه های آنان خرج نيست بلکه برج است. تلويزيون نيز متاسفانه مروج همين مساله شده است.

مساله چشم و هم چشمی و مصرف نيز به جايی ختم نمی شود بلکه مانند آب شور دريا است که حد يقف ندارد و هر چه فرد وارد شود بيشتر تشنه می شود. افراد بالا دست و متکمن نيز زياد هستند که به اين مسابقات می پردازند و لذا اگر مردم عادی بخواهند همان شيوه را دنبال کنند بايد دائما بدوند، اما اگر دندان از ابتدا دندان رقابت را بکند خيلی از مشکلات او حل می شود. چرا به جای اين افراد،‌ بزرگانی مانند آيت الله بهجت، آيت الله بهاء الدينی، علامه طباطبايی و ساير بزرگان به عنوان الگو ديده نمی شوند. کسانی که دنيای راستين را فتح کردند.

7. از امام صادق (ع) اين روايت نقل شده که فرمود: « لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِی بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ‌»[8] : هر كدام از ياران ما كه فقه ندانند خيرى ندارند، به راستى هر مردى از آنها كه احكام دين خود را نفهميده به ديگران نيازمند است و چون نيازمند آنها گردد او را به گمراهى خود كشانند و نمى‌فهمد.

کسی که دين خود را نشناسد در مسير گمراهی قرار می گيرد زيرا مجبور می شود علم دين از اصحاب مذاهب ديگر فرا بگيرند و اين امر باعث گمراهی آنان می شود. تعليل در اين حديث نيز اطلاق دارد و شامل آگاهی از روی تقليد يا تحقيق می شود.

8. آن حضرت فرمود: «مَا مِنْ أَحَدٍ يَمُوتُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِيسَ مِنْ مَوْتِ فَقِيه‌»[9] : مرگ هيچ كس نزد ابليس از مرگ عالم محبوب‌تر نيست.

9. و فرمود: «إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِيهُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَی‌ءٌ»[10] : چون مؤمن فقيه بميرد، در اسلام رخنه‌اى افتد كه چيزى آن را نتواند بست.

10. امام کاظم (ع) در بخشی از روايت فرمودند: «أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا »: مؤمنان فقيه دژهاى اسلامند مانند باروى شهر كه بر گرد آن است.

ديدگاهی درباره تفقه در اين روايات بيان شده که معنای بهتری را اين باره بيان کرده است و آن اينکه تفقه در دين به معنای بصيرت است. شرح اين مساله و ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود.


[1] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص31، ط: اسلامیه.
[2] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص31، ط: اسلامیه.
[3] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص31، ط: اسلامیه.
[4] شرح اصول کافی، مرحوم ملاصالح مازندرانی، ج2، ‌ ص21، ط: اسلامیه.
[5] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص31، ط: اسلامیه.
[6] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص32، ط: اسلامیه.
[7] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص32، ط: اسلامیه.
[8] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص33، ط: اسلامیه.
[9] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص38، ط: اسلامیه.
[10] اصول کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص38، ط: اسلامیه.