درس کلام استاد ربانی

96/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کاربردهای عقل و نقل

دو گونه قضا: اجل مسمی و اجل غير مسمی

در مساله قضای الهی سخن در بررسی آيه 2 سوره انعام بود. در اين آيه سخن از دو نوع اجل به ميان آمده است: اجل مسمی و اجل غير مسمی. ﴿هُوَ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى‌ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُون[1] : اوست كسى كه شما را از گِل آفريد. آنگاه مدّتى را [براى شما عمر] مقرّر داشت. و اَجَل حتمى نزد اوست. با اين همه، [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مى‌كنيد.

اجل دو معنا دارد: گاه به تمام مدت حيات انسان اجل گفته می شود و گاه به معنای پايان مدت زندگی انسان است. مسمی نيز از سمی و تسميه به معنای معين بودن است. اجل مسمی يعنی اجلی که معين و قطعی است و تغيير ناپذير است. (تغيير ناپذير بودن آن از کلمه «عنده» در آيه فهميده می شود کما اينکه در جای ديگر می فرمايد: ﴿وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق[2] ). در آيه ديگری اجل مسمی و قطعی را اينگونه بيان می فرمايد: ﴿إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ﴾[3] : آنگاه كه زمانشان به سر رسد، پس نه ساعتى [از آن‌] تأخير كنند و نه پيشى گيرند.

آيه ديگری که اگر به اين آيه ضميمه شود معنا روشن تر می شود اين آيه است: ﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ. يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب[4] . قرآن کريم در اين آيه سخن از دو گونه کتاب و لوح آورده است: کتاب محو و اثبات و ام الکتاب. اجل مسمی مطابق اجلی است که در ام الکتاب آمده است و اجل غير مسمی مطابق اجلی است که در کتاب محو و اثبات آمده است. روايات نيز همين نکته را بيان می کند که اجل و کتاب انسان دو گونه است گاه محتوم و قطعی است و گاه قابل تغيير است.[5]

 

سوال: مساله اجل غير مسمی و حتميت قضا

قبلا بيان شد که مرحوم علامه فرمودند ويژگی قضا حتميت و قطعيت است. اکنون سوال اين است که اگر قضا حتمی است چگونه در اين آيات از دو قضا سخن به ميان آمده است که يکی قضای تغيير پذير و ديگری قضای تغيير ناپذير است؟ آيا اين دو با هم در تعارض نيست؟

پاسخ

راه حل هايی برای حل اين تعارض بيان شده است:

1. بعضی ها گفته اند: کلمه قضا در اين آيه به معنای قدر است، و قدر نيز دو گونه است: قدر تغيير پذير و قدر تغيير ناپذير. مرحوم طبرسی در «مجمع البيان» همين قول را بيان کرده است. شاهد اين قول نيز رواياتی است که در تفسير اين آيه شريفه آمده است و در آنها سخن از ليله القدر و تقدير اجل انسان است. در يکی از اين روايات آمده است: «المسمى ما سمی لملك الموت فی تلك الليلة، و هو الذی قال الله: ﴿فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ﴾ و هو الذی سمی لملك الموت فی ليلة القدر، و الآخر له فيه المشيئة، إن شاء قدمه، و إن شاء أخره‌». اجل مسمی آن است که در ليله القدر حتمی می شود و به حضرت عزرائيل محول می شود، و اجل غير مسمی قطعی نبوده و معلق است به اينکه اگر فرد فلان کار خير را انجام داد کرد تاخير افتد. در ليله القدر نيز بحث قدر و تقدير است.

آيت الله جوادی به اين نکته توجه پيدا کرده که قضا در آيه دو گونه است. ايشان برای حل آن تعارض می فرمايد: لفظ قضا گاه با شاهد درونی يا بيرونی در معنای قدر به کار می رود و جمله ﴿ثم قضا اجلا﴾ در آيه مورد بحث از اين قبيل است[6] .

2. راه حل ديگر آن است که معنای قضا را تغيير نداده و به همان معنای حقيقی آن بگيريم اما اينگونه بگوييم که قضای تکوينی اختصاص به قضای عينی ندارد بلکه گونه ای ديگر از قضا، قضای علمی است. مرحوم علامه در بيانی که در مورد قضا داشتند، قضای تکوينی را منحصر در قضای فعلی عينی دانسته و سخنی از قضای علمی به ميان نياورده اند. اما صحيح آن است که بگوييم همان طور که قدر دو گونه است: قدر علمی که پيش از فعل است و قدر عينی که همان واقعيت فعل است، قضا و حتميت نيز دو گونه است: گاه در مرتبه علم است و گاه در مرتبه عين. حتميت در مرتبه علم همان است که در آيه 49 سوره رعد بيان شده است ﴿لکل اجل کتاب﴾.

در اينجا سخن ما درباره علم ذاتی الهی نيست، بلکه مراد، علم در مقام فعل الهی است منتهی فعل غير طبيعی که از آن با عنوان کتاب مبين يا لوح محفوظ و مانند آن ياد شده است. اين کتاب مرتبه ای از علم حق تعالی است.

در اينکه چيزی در کتاب نوشته و ثبت شده است ترديدی نيست و ديگری تغييری حاصل نمی شود. اما در مورد متعلق آن نوشته گاه آن نيز حتمی است که همان است که در ام الکتاب نوشته شده است، و گاه معلق است و آن همان است که در کتاب محو و اثبات نوشته شده است. بنابراين آنچه در لوح محو و اثبات نوشته شده نيز، کتابتش قطعی و حتمی است، منتهی مکتوب آن مشروط است. اين مساله مانند رحمت الهی است . در وجود رحمت الهی ترديدی نيست اما برخورداران از رحمت الهی دو گونه اند: برخی معصومين هستند که قطعا بهره مند از آن هستند و برخی مومنين هستند که بهره مندی آنها مشروط است زيرا ممکن است در اثر ارتکاب گناه از آن بی بهره شوند.

برای روشن شدن مساله مثال ديگری بيان می شود. دانشجويانی را در نظر بگيريد که درس خوانده و امتحان داده اند. اوراق امتحانی آنان تصحيح و ليستی از آن تهيه شده و اسامی آنها در آن ثبت شده است. اين کتابت و ثبت همان قضای آن است که حتمی و قطعی است، زيرا گاه ممکن است تنها در ذهن مسئول باشد و هنوز ثبت نشده است و اين همان قضای معلق است. سپس دانشجويان به آن ليست مراجعه کرده و نام خود را می يابند. در اين ليست سه دسته ممکن است ثبت شده باشد: قبول شده ها، رد شده ها و تجديدی ها. اين سه دسته در کتابت و ثبت، تفاوتی با هم ندارند زيرا هر سه گروه ثبت شده اند، و اين همان قضای علمی است. اما مقضی و مکتوب آن دو گونه است: در مورد دو دسته اول حتمی و قطعی است، اما گروه سوم معلوم نبوده و مشروط است. اگر فرد تلاش کند و نصاب نمره را به دست آورد، قبول می شود و الا مردود می شود.

بنابراين در مورد کتاب داشتن، ميان اين سه دسته فرقی وجود ندارد و همه قطعی و نوشته شده است. اما مقضی آنها دو گونه است: برخی قطعی است و برخی دو وجهی است. در بحث ما نيز همه امور اعم از اينکه قطعی باشد يا معلق، همه ثبت شده و کتاب دارند. در اين کتابت نيز فرقی ميان آنها نيست اما از جهت متعلق ممکن است برخی حتمی و برخی تغيير پذير باشند.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود .

 


[1] انعام/سوره6، آیه2.
[2] نحل/سوره16، آیه96.
[3] یونس/سوره10، آیه49.
[4] الرعد/سوره13، آیه38 و 39.
[5] ر.ک: تفسیر البرهان، ج1، ‌ص517.
[6] تفسیر تسنیم، آیه الله جوادی آملی، ج24، ص391.