درس کلام استاد ربانی
96/12/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: روش شناسی علم کلام
کارکرد پنجم نقل در اعتقادات دینی
سخن در کارکردهای نقل در اعتقادات دینی بود. در این باره چندکارکرد بیان شد:
1. کارکرد انحصاری: اين کارکرد مربوط به حوزه مسائل فرا عقلی يعنی اموری است که از عهده درک عقلی خارج است، همانند تفاصيل برزخ و قيامت.
2. کارکرد تشويقی و ترغيبی: در برخی آیات و روایات تفکر عقلی مورد تشویق قرار گرفته است و در برخی دیگر توسط شرع استدلال عقلی بیان شده است، و این مساله گویای عنایت ویژه شرع به عقل است.
3. کارکرد تاييدی و تقويتی: اين کارکرد مربوط به اعتقادات دو وجهی يعنی مسائلی است که هم نقل و هم عقل می تواند در آن ها ورود پيدا کند، مانند مساله توحید.
4. کارکرد ژرفا بخشی به تفکر عقلی: برخی از مسائل اعتقادی به گونه ای است که عقل می تواند در آنها ورود پيدا کرده و دست به استدلال بزند اما ورود نقل در آن حوزه ها سبب بالاتر رفتن سطح عقل و ژرفا و عمق بخشيدن به آن می شود. در ادامه دو نمونه در اين باره بيان می شود:
5. گشودن افق های جدید برای عقل: نقل در مواردی افق های جدیدی را پیش روی متفکران و اندیشمندان قرار داده است و آنان بر اساس نکات بیان شده در نقل توانسته اند به مطالب جدیدی دست پیدا کنند . نمونه این مساله در مورد دلایل اثبات و ضرورت معاد است.
قرآن کریم درباره ضرورت معاد علاوه بر استدلال های عقلی ای چون برهان عدالت، حکمت و وفای به وعده که در آثار متکلمان پیشین مطرح شده، ارائه نموده، استدلال هایی نیز بیان کرده که در آثار کلامی گذشتگان نام و نشانی از آن ها نیست، ولی در آثار کلامی معاصر و نیز در تفاسیر موضوعی مورد توجه واقع شده که همگی از قرآن کریم الهام گرفته اند. این برهانها عبارتند از: «برهان توحید»، «برهان حکمت و هدفداری»، «برهان رحمت»، «برهان تجرد یا بقای روح» و «برهان فطرت».[1]
به اعتقاد شهید مطهری، برهان هدایت بر اثبات وجود خدا با برهان نظم که در آثار متکلمان مسیحی و اسلامی مطرح گردیده، متفاوت است، و این روشی است که قرآن کریم مبدع آن است. از نظر وی، در قرآن کریم از سه راه: «خلقت»، «اتقان صنع» و «هدایت» بر وجود خدا استدلال شده است، چنان که فرموده است: ﴿الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى* وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى﴾[2] . نیز فرموده است: ﴿رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾[3] .
ایشان درباره تفاوت این راه خداشناسی با راه نظم گفته است:
«از جمله آثار و علائمى كه در خلقت موجودات مشاهده مىشود و دليل بر دخالت نوعى قصد و عمد و تدبير است «راه يابى» اشياء است. هر موجودى علاوه بر ارگانيزم و سازمان منظم داخلى، از يك نيروى مرموز برخوردار است كه به موجب آن نيرو راه خود را به سوى آينده مىشناسد.... اين دليل غير از دليل نظم است. دليل نظم مربوط است به تشكيلات و سازمان مادى و جسمانى و به عبارت ديگر ارگانيزم اشياء است... راه يابى اشياء بر دو نوع است: يك نوع آن لازمه جبرى سازمان داخلى است؛ يعنى ممكن است سازمان و تشكيلات داخلى يك دستگاه آنچنان منظم باشد كه به طور خودكار راهى را كه بايد برود و كارى كه بايد بكند انجام دهد. يك دستگاه ساعت آنچنان دقيق ساخته مىشود كه كار خود را بدون يك ذره تخلف انجام مىدهد. يك سفينه فضايى آنچنان دقيق و منظم ساخته مىشود كه مسير خود را بدون انحراف طى مىكند و كارهايى كه بايد انجام دهد از قبيل عكسبردارى و مخابره دقيقا انجام مىدهد.
اين نوع از راه يابى از گذشته و عليت فاعلى سرچشمه مىگيرد يعنى از مجموع امورى كه داراى يك سلسله خواص فيزيكى و شيميايى مىباشند سازمانى به وجود آمده و اجزاء مجموعه به يكديگر مربوط شدهاند و لازمه قهرى و نتيجه جبرى مواد جمع شده بعلاوه خاصيتهايى كه هر كدام دارند و بعلاوه نظم و ارتباطى كه ميان آنها برقرار شده و آنها را به صورت يك دستگاه در آورده، كار معين و راه پيمايى منظم است.
نوع ديگر از راه يابى كه در اشياء مشاهده مىشود آن چيزى است كه گذشته و عليت فاعلى، يعنى نظم مادى، براى چنين راه يابى كافى نيست. آن نوع از راه يابى حكايت مىكند از رابطه مرموزى ميان شئ و آيندهاش و از عليت غائيه يعنى از يك نوع علاقه و توجه به غايت و هدف.
قرآن كريم ظاهراً اول كتابى است كه ميان نظم داخلى اشياء و هدايت و راه يابى آنها تفكيك كرده و آنها را به صورت دو دليل ذكر كرده است، يعنى تلويحا ثابت كرده است كه راه يابى موجودات تنها معلول نظم و ساختمان مادى و داخلى آنها نيست.
راه اثبات آن، «ابداع و ابتكار» است. هر جا كه نوعى ابتكار ديده مىشود دليل بر وجود هدايت نوع دوم است. لازمه جبرى ساختمان منظم مادى اشياء، «كار منظم پيش بينى شده» است ولى ابداع و ابتكار نمىتواند محصول سازمان مادى و حركات پيش بينى شده باشد. ابداع و ابتكار نشانه وابستگى به آينده و عدم وابستگى كامل به گذشته است.
اثبات و نفى چنين هدايتى در جمادات اندكى دشوار است؛ اما در نباتات و حیوان و انسان، یعنی آنجا که پای حیات به معنای مصطلح در میان است، دشوار نیست. در مورد جانداران، در کار سلولهای حیاتی، چند نوع کار ابتکاری دیده میشود که ساختمان ماشینی آنها برای توجیه آن کافی نیست. یا باید معتقد شویم که آن سلولها دارای آن قدر عقل و علم و شعور و ادراکاند که خود انسان به هیچ وجه به پای آنها نرسیده و نخواهد رسید، و یا باید معتقد شویم که یک نیروی مرموز، مستقیماً آنها را در کارشان به شکل دیگری غیر از طریق عقل و ادراک، رهبری کرده است. با توجه به نادرستی فرض اول، فرض دوم متعین خواهد بود»[4] .
کارکرد معیار ارزیابی نقل وحیانی انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود .