درس کلام استاد ربانی
96/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: روش شناسی علم کلام
بررسی روش سير و سلوک از منظر روايات
در جلسه گذشته کلامی از اميرالمومنين (ع) درباره کسانی که سير و سلوک الی الله دارند بيان شد. آن حضرت در اين باره فرمودند: «قد أحيى قلبه و أمات نفسه، حتّى دقّ جليله و لطف غليظه، و برق له لامع كثير البرق، فأبان له الطريق، و سلك به السبيل، و تدافعته الأبواب إلى باب السلامة و دار الإقامة، و ثبتت رجلاه لطمأنينة بدنه فی قرار الأمن و الراحة؛ بما استعمل قلبه و أرضى ربّه»[1] : همانا خرد خود را زنده گرداند، و نفس خويش را ميراند چندان كه- اندام- درشت او نزار شد و ستبرىاش زار. نورى سخت رخشان براى او بدرخشيد، و راه را براى وى روشن گردانيد، و او را در راه راست راند، و از درى به درى برد تا به در سلامت كشاند، و خانه اقامت و دو پاى او در قرارگاه ايمنى و آسايش استوار گرديد به آرامشى كه در بدنش پديدار گرديد، بدانچه دل خود را در آن به كار برد، و پروردگار خويش را راضى گرداند.
آن حضرت می فرمايد: اثر احيا شدن عقل و ميراندن نفس اماره آن می شود که فرد از نظر جسمی نحيف و لاغر و از نظر اخلاقی رئوف و نرم خو است. اين افراد غلظت ها و خوهای شيطانی را کنار زده و متواضع شده اند. در اثر اين تلاش ها درخششی پر نور در جان آنها گه گاه همانند برقی جهش می کند (همانند برقی که قطع و وصل می شود) و آنان در پرتو آن حرکت می کنند. اينان مقامات و منزلت های معنوی را يک به يک می يابند و تکامل می يابند تا می رسند به جايی که به کمال سلامت می رسند و از همه امراض روحی و صفات شيطانی پاک می شوند.
نتيجه اين سير و سلوک در نهايت اين می شود که گام های آنان ثابت و بدن هايشان قرار و جان هايشان اطمينان و راحتی می يابد. آن حضرت علت اصلی رسيدن به اين مرحله را دو چيز می دانند: به کار گرفتن قلب که همان هويت و نفس ناطقه فرد است و ديگری انديشه نکردن به چيزی جز رضای الهی. مرحوم علامه می فرمايد مراد از قلب همان نفس ناطقه و جوهر و حقيقت انسان است. مراد از اين کلام حضرت آن است که اين افراد فقط به جنبه های حيوانی خود توجه ندارند بلکه عاشق خداوند بوده و حتی در عبادات نيز حب و رضای الهی را مد نظر دارند.[2]
دلالت کلام حضرت در اينکه تقوا و تهذيب نفس يکی از راه های کسب معرفت است در اين سخن گويا و روشن است.
نکته: کلامات معصومين در حوزه های مختلف عرفانی، ادبی، معرفتی، اخلاقی و ساير حوزه ها در اوج قرار دارد به گونه ای که سخنان عالمان و بزرگان در مقابل آنها هيچ به شمار می آيد. در فرهنگ تشيع همه چيز هست، تعقل در حد عالی، تعبد در حد عالی، معرفت های باطنی و حقايق معرفتی در حد اعلی قرار دارد، و لذا بايد دائما گفت: «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکين بولايه علی بن ابيطالب و الائمه من بعده».
7. حضرت علی (ع) در سخن ديگری در خطبه 222 نهج البلاغه بعد از بيان آيه ﴿رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه﴾[3] می فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِی الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ وَ الْأَفْئِدَةِ يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ يُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَات وَ إِنَّ لِلذِّكْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْيَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن»[4] : خداوند ذكر را براى روشنائى دلها قرار داد، دلها بعد از كرى گوش آن را مىشنوند، و بعد از كورى آن را مشاهده مىكنند، و بعد از دشمنى از آن اطاعت مىنمايند. خداوند متعال در هر عصر و زمانى همواره افرادى دارد كه از راه فكر و انديشه با آنها مناجات مىكند و بطور پنهانى با اسرار و رموز با آنها سخن مىگويد، آن جماعت با نورى كه در گوشها و ديدهها و دلها مىتابد روشن مىشوند و بيدار مىكردند. آنها با قصص و داستانهاى گذشتگان خود را مشغول مىكنند و از ايام اللَّه پند مىگيرند، آن گروه از مقام و عظمت خداوند مىترسند آنها مانند راه نمايان در كويرها و بيابانها هستند هر كس راه ميانه را در پيش گيرد او را مىستايند و او را به نجات و رهائى مژده مىدهند. هر كس راست و يا چپ را بگيرد او را خدمت مىكنند و از هلاكت مىترسانند، آنها چراغ فروزان در تاريكيها مىباشند و در شبهات راهنما هستند، براى ذكر جماعتى هستند كه آن را به جاى دنيا براى خود اختيار كردهاند، هيچ تجارت و كسب و كارى آنها را از ذكر خدا غافل نمىكند.
آن حضرت می فرمايد: خداوند ذکر را صيقل دهنده قلب ها قرار داده است. در پرتو اين ذکر درون فرد بينا می شود و قلب و نفس او سرکش می گردد. بنابراين خاصيت ذکر زنگار زدايی از قلب و بينا شدن قلب و گوش باطنی و سرکش شدن نفس است. حضرت می فرمايد: همواره خدای متعال چنين بندگانی داشته است که با آنها نجوا می کرده است. اينان کسانی هستند که به واسطه نور بيداری قلب هايشان چراغی در دست داشته و راه را می يابند.[5]
8. در حديثی قدسی که در شب معراج خدای متعال به پيامبر اکرم (ص) فرموده است، در فرازی از آن آمده است: «فمن عمل برضائی ألزمه ثلاث خصال: أعرفه شكرا لا يخالطه الجهل- و ذكرا لا يخالطه النسيان، و محبة لا يؤثر على محبتی محبة المخلوقين. فإذا أحبنی أحببته، و أفتح عين قلبه إلى جلالی، و لا أخفی عليه خاصة خلقی، و أناجيه فی ظلم الليل و نور النهار- حتى ينقطع حديثه مع المخلوقين و مجالسته معهم، و أسمعه كلامی و كلام ملائكتی، و أعرفه السر الذی سترته عن خلقی...»[6] : خداى تعالى فرمود، هر كس به مقتضاى رضاى من عمل كند من او را به سه خصلت وا مىدارم، اول: شكرى به او ياد مىدهم كه آميخته با جهل نباشد. دوم: به ذكرى موفقش مىكنم كه فراموشى در آن راه نداشته باشد. سوم: محبتى از خودم در دلش مىاندازم كه محبت هيچيك از مخلوقاتم را بر آن محبت ترجيح ندهد. چنين كسى وقتى مرا دوست بدارد دوستش ميدارم، و چشم دلش را بسوى جلال خود باز مىكنم، و بندگان خاص خود را از او پنهان نمىدارم، و با او در تاريكيهاى شب و روشنى روز هم كلام مىشوم، تا جايى كه يكسره از هم كلامى با مخلوقات و همنشينى با آنها صرفنظر كند، و نيز كلام خود و كلام ملائكه خودم را به او مىشنوانم، و اسرارى را كه از خلقم نهان داشتهام براى او فاش مىكنم.
در جلسه آينده حديث حارث بن مالک نعمان انصاری و حديث قرب النوافل مورد بررسی قرار می گيرد .