درس کلام استاد ربانی

96/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم دينی در نگاه حضرت آيت الله جوادی آملی

بررسی مبنای اصولی و فقاهتی حضرت آيت الله جوادی

موضوع بحث بررسی مبنای اصولی و فقاهتی حضرت آيت الله جوادی در علم دينی بود. در ارزيابی کلمات ايشان در اين باره در جلسه گذشته نکاتی بيان شد. اکنون به بررسی نکات ديگری در اين زمينه می پردازيم:

 

3. تفکيک عقل منبع از عقل ابزاری

ايشان فرمودند: همان طور که علم ما به کتابِ تشريع دينی است، علم ما به کتاب تکوين نيز دينی است. علم ما به تشريع گاه از طريق عقل و گاه از طريق نقل حاصل می شود اما در هر دو صورت علم به فعل تشريعی الهی است و لذا علم به دين است .

نکته اول درباره اين کلام اين بود که گفته شد علم ما به فعل تکوينی الهی غير از علم ما به فعل تشريعی الهی است زيرا علم به تکوين علم به دين نيست بلکه علمی است که مطلوب دين است نه اين که متعلق آن دين باشد اما علم به تشريع علم به دين است.

توضيح اينکه علم دينی دو کاربرد دارد: در يک کاربرد علم دينی به معنای علم مطلوب دين است، و لو مکشوف آن، دين نباشد. در کاربرد ديگر، علم دينی به معنای علمی است که مکشوف آن دين باشد. در اين بحث بايد اين دو کاربرد را از هم جدا نمود .

نکته ديگر اينکه ايشان گفتند «عقل و نقل با يکديگر دو منبع معرفت شناسی دين را تامين می کند». وقتی می گوييم عقل منبع معرفتی دين است آن جايی است که ما را به تشريع برساند. تشريع دو مرحله دارد: تشريع قبل از انزال و ابلاغ و تشريع بعد از ابلاغ. تشريع نازل و ابلاغ شده گاه نزولش به نقل است که اغلب موارد باشد و گاه به عقل است. اين عقل است که در کنار نقل حجت است. اما آيا عقل می تواند به صورت مستقل از نقل وحيانی ما را به تشريع در نفس الامر برساند يا نه؟ اگر چنين باشد می تواند به عنوان منبع مستقلی شناخته شود.

عقل دو نقش معرفتی ايفاء می کند: منبع دين که در عرض نقل به کشف اراده الهی می پردازد و ابزار دين که در طول نقل قرار داشته و طريق و راهی برای فهم نقل است. غير از اين دو کارکرد، عقل هيچ گاه در مقام انشاء و جعل شرع نيست بلکه تنها شانيت کشف را دارد.

بنابراين برای دين و شريعت دو منبع معرفتی داريم: عقل و نقل (قرآن و سنت). عقلی که در عرض نقل قرار دارد عقل منبع است اما عقل ابزاری ديگر خود منبع دين نيست بلکه طريقی برای شناخت نقل است. اين مانند آن است که گاه گفته می شود: قول و فعل و تقرير معصوم حجت است و گاه گفته می شود: خبر ثقه حجت است. روشن است که ثقه بودن خود موضوعيتی ندارد بلکه طريقی برای فهم کلام معصوم است.

عقل ابزاری نيز دو گونه است: گاه در حوزه کتاب و سنت به تحقيق می پردازد و گاه در طبيعت پژوهش می کند. در صورت اول دستاورد عقل قطعا حجت است هر چند مطابق با واقع نباشد زيرا طريقی که طی کرده درست و مورد رضای شارع بوده است. اما گاه عقل ابزاری در حوزه طبيعت مطالعه می کند. اينجا در صورتی که روش صحيحی را طی کرده و شرع آن روش را امضا کرده باشد، دستاورد آن نسبت به نقل سه حالت می تواند داشته باشد:

    1. دستاورد عقل با آموزه های نقلی هماهنگ و سازگار است، مانند اينکه عقل کروی بودن زمين را فهميده است و در آيات روايات نيز همين مساله بيان شده است.

    2. دستاورد عقل با نقل ناسازگار و متعارض است مانند نظريه داروين. آيت الله مصباح معتقد است دلالت قرآن بر خلقت مستقيم انسان از خاک صريح است و آيات مربوط به آن قابل تاويل نيست و لذا اگر فرض کنيم که فرضيه داروين روزی هم اثبات شود، مساله انسان از آن استثنا شده و به عنوان خلقتی خارق العاده مطرح می شود. برخی ديگر از بزرگان مانند علامه طباطبايی و آيت الله سبحانی می فرمايند دلالت قرآن در اين زمينه ظهور قوی دارد و لذا اگر روزی فرضيه داروين ثابت شود، آيات قرآن در اين زمينه تاويل می شود.

    3. دستاورد عقل نسبت به نقل ساکت است و ارتباطی با هم ندارند مانند اينکه علم ثابت کرده که ملکول آب از دو هيدروژن و يک اکسيژن تشکيل شده است.

نکته: حجتی که در علم اصول فقه مطرح است مربوط به عقل عملی است نه عقل نظری، زيرا علم اصول به افعال اختياری مکلف نظر دارد و امور نظری از اين حوزه بيرون است.

 

4. عدم دلالت دلايل ايشان بر حجيت عقل تجربی

نکته ديگر مربوط به کلام حضرت استاد اين است که ادله ای که ايشان برای حجيت عقل آورده اند حجيت عقل تجربی را ثابت نمی کند زيرا همان طور که بيان شد اين آيات مربوط به مساله خداشناسی و توحيد بوده که ملاک آن عقل تجريدی و فلسفی است و نمی توان حجيت عقل تجريدی را دليلی بر حجيت عقل تجربی دانست. بله اگر گزاره های عقل تجربی به يقين صد درصد برسد در اين صورت چون ملاک واحد است آن گزاره ها نيز حجت خواهد بود اما همان طور که خود ايشان هم تصريح کردند، غالب مسائل عقل تجربی به يقين صد درصد نمی رسد.

ای کاش ايشان به جای اين آيات به آيات ديگری که حجيت عقل تجربی را اثبات می کنند استدلال می کردند. آيات متعددی در قرآن کريم آمده است که بشر را به تعقل و تفکر در خلقت و نظم آن توصيه کرده است. طبق اين آيات اگر ما عالم طبيعت را مطالعه کنيم و به معرفت دست يابيم اما اين معرفت معتبر نباشد، خلاف معنای اين آيات است. در ادامه به بيان چند نمونه از اين آيات می پردازيم:

1. ﴿إِنَّ فی‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتی‌ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾.[1]

2. ﴿إِنَّ فی‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ﴾[2] . در اين آيه می فرمايد پديده های خلقت نشانه هايی برای صاحبان الباب است. «لب» در برخی لغت نامه ها به معنای عقل تيزبين آمده است .

3. ﴿وَ فِی الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنينَ﴾.[3]

4. ﴿أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ . وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ . وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ . وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَت.[4]

قرآن کريم در اين آيات راهی را برای بشر گشوده و تشويق کرده است که در اين حوزه ها وارد تعقل و تفکر شود. از اين مساله بدست می آيد که دستاورد معرفتی بشر در اين حوزه ها معتبر و مطلوب شارع است. نکته ديگر اينکه مخاطب اين آيات هم افراد عادی و هم دانشمندان و عالمان هستند خصوصا اينکه در برخی آيات عبارت «اولی الالباب» بکار رفته است. اين مساله نشان می دهد که دقت های متخصصان نيز در حوزه عالم مورد تاييد شارع و معتبر است.

5. ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾.[5] قرآن می فرمايد شما در حالی به اين دنيا پا گذاشتيد که چه هيچ نمی دانستيد. خدای متعال برای شما ابزار شنيدن، ديدن و تعقل قرار داد تا بدانيد و شکر او را به جای آوريد. کلمه «فؤاد» در قرآن کريم گاه به معنای ادراک شهودی و گاه تفکر عقلی آمده است.

بنابراين اين دسته از آيات حجيت علوم تجربی را اثبات می کند و بيان می دارد که اين علم مورد تاييد دين و مورد قبول آن است.

 

5. عدم تفاوت ميان علوم عملی و کاربردی در حجيت ظنون

ايشان در کلام خويش ميان علوم عملی و علوم کاربردی فرق گذاشتند و گفتند: در علوم عملی مانند علم فقه، آن گاه ظنون حجت هستند که به علم منتهی شوند اما در علوم کاربردی مانند شيمی و فيزيک و نجوم چنين شرطی برای حجيت ظنون وجود ندارد. سوال ما اين است که آيا فرقی در حجيت ظنون در اين دو حوزه هست؟ آيا اينگونه نيست که در علوم کاربردی هم اگر بخواهد ظنی حجت باشد و در عمل اعتبار داشته باشد بايد متکی به پشتوانه علمی باشد؟ انشاء الله در جلسه آينده اين بحث پيگيری می شود.

 


[1] بقره/سوره2، آیه164.
[2] آل عمران/سوره3، آیه190.
[3] ذاریات/سوره51، آیه20.
[4] غاشیه/سوره88، آیه17 تا 20.
[5] نحل/سوره16، آیه78.