درس کلام استاد ربانی

96/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم دينی در نگاه حضرت آيت الله جوادی آملی

ديدگاه آيت الله جوادی آملی در علم دينی

در ادامه بحث علم دينی به بررسی ديدگاه حضرت آيت الله جوادی آملی در اين باره می پردازيم. بدون شک يکی از شخصيت هايی که با اهتمام جدی در اين عرصه وارد شده و به نظريه پردازی پرداخته است ايشان است. آثاری از ايشان که اين موضوع به صورت پررنگ تری در آن ها مورد توجه قرار گرفته از اين قرار است:

1. کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دينی»، نشر اسراء؛

2. مقاله «تبيين برخی از مطالب منزلت عقل در هندسه معرفت دينی»، در فصل نامه اسراء، سال اول، شماره دوم، 1388ش. اين مقاله در پاسخ به نقدی است که در مقاله ای با عنوان «جايگاه وحی و عقل در هندسه معرفت بشری» در فصل نامه معرفت فلسفی، ش 24 بر ديدگاه ايشان وارد شده است؛

3. کتاب «شريعت در آينه معرفت». اين کتاب نقدی است بر نظريه قبض و بسط تئوريک شريعت .

 

محورهای بررسی نظريه آيت الله جوادی درباره علم دينی

1. چيستی و چرايی علم دينی از نظر ايشان؛

2. مبانی علم دينی (يعنی علم دينی بر چه مبانی استوار است). اين مبانی از اين قرار است:

الف) مبنای معرفت شناختی؛

ب) مبنای دين شناختی ؛

ج) ‌مبنای اصولی و فقاهتی علم دينی (به اين معنا که از نظر قواعد اصولی و فقهی برای پذيرش علم دينی چه مبنايی بايد داشته باشيم).

3. امکان علم دينی و پاسخ به کسانی که مقوله علم دينی را ناممکن دانسته اند؛

4. شرايط و راهکار علم دينی؛

5. ارزيابی نظريه ايشان.

 

چيستی و چرايی علم دينی از ديدگاه آيت الله جوادی

ايشان معتقدند که علوم موجود در دنيای بشر خصوصا علوم تجربی، معيوب است و مقصود از دينی سازی اين علوم، رفع اين معايب و نقصان ها است.

از همين جا ضرورت و چرايی بحث از علم دينی هم معلوم می شود. اين علوم ناقص است و بشر می خواهد صورت کامی از اين علوم را استفاده کند.

ايشان معتقدند ما بايد تصوير و تعريف درستی از علم دينی داشته باشيم و الا گرفتار مغالطات و اشتباهات می شويم. مقصود از علم دينی اين نيست که:

اولا: ما موضوع علوم را عوض کنيم؛

ثانيا: دينی سازی علوم به معنای تغيير روش علوم هم نيست؛

ثالثا: مقصود از علم دينی نيز اين نيست که محتوای علوم را تغيير دهيم. شايد مراد ايشان اين باشد که مثلا علوم طبيعی از نظر محتوا پديده های طبيعی را توصيف می کند يا علوم انسانی به توصيف آدم و عالم می پردازد. اين گونه نيست که علم دينی محتوايی غير از اين محتوا داشته باشد. البته اين به معنای تغيير نظريه های نادرست در اين علوم نيست.

رابعا: همچنين مقصود از دينی سازی علوم و دانشگاه ها به معنای ساخت نمازخانه ها و يا برگزاری دعای کميل در آنها نيست. هر چند همه اين امور مفيد و لازم است اما اين‌ها دانشگاه و علم را دينی نمی کند. اين مساله سطحی نگری به دينی سازی علم است کما اينکه بعضی ها چنين تصويری دارند. ايشان می فرمايد: اينکه ما علوم حوزوی را را دينی می دانيم به چه معنا است؟ آيا چون در اين محيط ها نماز و دعا برگزار می شود و مسجد و حسينيه قرار دارد آن را دينی می گوييم؟ روشن است که چنين نيست، البته همه اين مسائل لازم است اما ربطی به علم دينی ندارد . معنای علم دينی آن است که جهان بينی فرد به علم و عالم و معلوم تغيير کند و الهی و توحيدی باشد. عالم علم دينی معتقد است: 1. عالَم، مخلوق و مصنوع الهی است؛ 2. علم نيز موهبت و اعطای الهی است. اين عالم نبايد نگاه قارونی به علم داشته باشد چرا که اگر کسی چنين نگاهی داشته باشد حتی اگر فقه بخواهد باز علم او دينی نخواهد بود. 3. معلوم هم که جهان و طبيعت و انسان است نيز آفريده الهی است .

بنابراين، اين که می گوييم علوم حوزوی دينی است به اين معنا است که همه اين علوم و آموزه های آن را از جانب خداوند می دانيم. به عنوان نمونه تمام موضوعات و محمولات علم فقه الهی است، کسی غير از خداوند حکم وجوب را بر صلاه حمل نمی کند. گزاره های علم کلام و اخلاق و تفسير نيز همين گونه است. پس ملاک اصلی دينی دانستن علوم حوزوی نگاه توحيدی و الهی به علم و عالم و معلوم است و الا اگر اين نگاه نباشد ديگر آن علم، دينی نخواهد بود هر چند آن علم از علوم حوزوی باشد.

در ادامه به بيان برخی از عبارت های ايشان در اين باره می پردازيم :

«در زمينه اسلامی کردن علوم و دانشگاه ها از هرگونه افراط و تفريط بايد دوری جست و نبايد تصور کرد علم اسلامی، يعنی فيزيک و شيمی اسلامی تافته ای جدا بافته از علوم طبيعی رايج است. منشا چنين گمانی آن است که نسبت علم دينی به علم رايج را نسبت فرش دستباف با فرش ماشينی بدانيم و تخيل کنيم که علم دينی محتوايی کاملا متفاوت از علم رايج در اختيار می گذارد و چون مشاهده می کنيم که دل علم دينی فيزيک و شيمی متفاوتی به دست نمی آيد، ‌به اين تصور کشانده می شويم که از اساس منکر امکان اسلامی کردم علوم گرديم.

ايده اسلامی کرده علوم – همان طور که اشاره شد- در نتيجه آشتی دادن علم با دين و رفع غفلت از جايگاه عقل در هندسه معرفت دينی و برطرف کردن بيگانگی و فاصله ای که به نادرست ميان علم و دين برقرار شده، حاصل می آيد؛ نه آن که از روش تجربی دست برداشته و ساز و کار کاملا جديد و بديعی برای علوم طبيعی پيشنهاد شود. حقيقت آن است که اسلامی کردن علوم به معنای رفع عيب و نقص حاکم بر علوم تجربی رايج است و اينکه علوم طبيعی را هماهنگ و سازگار با ديگر منابع معرفتی ببينيم؛ نه آن که اساس علوم رايج را ويران کرده و محتوای کاملا جديدی را در شاخه های مختلف علوم انتظار بکشيم».[1]

ايشان در مورد معايب علوم و رفع آنها می گويد: «علم تجربی موجود معيوب است، زيرا در سيری افقی به راه خود ادامه می دهد؛ نه برای عالم و طبيعت مبدئی می بيند و نه غايت و فرجامی برای آن در نظر می گيرد و نه دانشی که خود دارد عطای خدا و موهبت الهی می يابد. اين نگاهی که واقعيت هستی را مُثله می کند و طبيعت را به عنوان خلقت نمی بيند و برای آن خالق و هدفی در نظر نمی يگرد ، بلکه صرفا به مطالعه لاشه طبيعت می پردازد و علم را زاييده فکر خود می پندارد نه بخشش خدا، در حقيقت علمی مردار تحويل می دهد، زيرا به موضوع مطالعه خويش به چشم يک مردار و لاشه می نگرد، چون بال مبدا فاعلی و نيز بال مبدا غايی را کنده است.

احيای اين مردار و برطرف کردن نقص اين دانش معيوب که از اين احياء به اسلامی کردن علوم و دانشگاه ها تعبير می شود به آن نيست که مظاهر و برنامه های اسلامی و دينی را در محيط و فضای دانشگاه ها و مراکز علمی وارد نماييم؛ مثلا در محيط های علمی و دانشگاهی نمازخانه و مسجد بسازيم و يا کتاب های درسی دانشگاه ها را با بسم الله و آرم جمهوری اسلامی چاپ کنيم. اين کارهای صوری و ظاهری توان آن را ندارد که علوم را احيا کند و دانش معيوب و هماره افسرده را صحت و شادابی بخشد.

اين نگاه معيوب به علم است که صنع خدا در عالم را نمی بيند و همه چيز را به شانس و اتفاق و تصادف وا می نهد و سخن گفتن از تاثير و دخالت خداوند در حوادث عالم را خرافه و افسانه می پندارد. اين نگاه معيوب تجربه زده سمی، سهم و مجالی برای نيايش و دعا و نماز برای تغيير حوادث و وقوع امور طبيعی قائل نيست و همه چيز را مرهون تحقق اتفاقی و شانسی اسباب طبيعی و مادی می داند؛ اما نگاه سالم به هستی و علم، به گونه ای ديگر می انديشد و طبيعت را خلقت دانسته و در کنار اسباب طبيعی به اسباب معنوی و فراطبيعی نيز باور دارد.

حاصل آنکه: 1. نگاه طبيعت زده حس گرا برای معلوم مبدا و هدف قائل نيست، لذا از خلقت به طبيعت ياد می کند؛ 2. برای علم، يعنی خود شخص طبيعت گرا آغاز و انجامی معتقد نيست و خيال می کند از خاک برآمده و دوباره خاک می شود، بعد از آن خبری نيست، زيرا مرگ را پوسيدن می پندارد، نه از پوست به در آمدن و هجرت کردن؛ 3. برای علم مبدا و هدف قائل نيست بلکه خيال پردازی را به اين وادی می کشاند که بخشی از علم را کوشش وی و برخی ديگر را شانس، تصادف، رخدادهای اتفاقی و ... به عهده دارد.

تا زمانی که ريشه های معايب علم موجود، برطرف نشده و غفلت از مبدا و معاد عالم و منطق قارونی حاکم است نمی توان به اسلامی شدن علو اميدوار بود. با توصيه و بخشنامه و نمازخانه ساختن و تاکيد بر ظواهر شرعی نمی توان علوم دانشگاه ها را اسلامی کرد، هر چند ممکن است فضای غالب و جو حاکم بر آن اسلامی شود و دانشجويان متدينی از تحصيلات عالی دانشگاه فراغت يابد. اما بايد عنايت کرد که دانش اسلامی است که مرکز يادگيری خود به نام دانشگاه را اسلامی خواهد کرد نه عکس آن».[2]

«پس از پيروزی انقلاب اسلامی هماره يکی از دغدغه های دولت و ملت، اسلامی شدن دانشگاه ها بوده و هست و در اين راه تلاش های زيادی نيز صورت پذيرفته است. هر گاه از اين مقوله سخن به ميان آمده، گمان عده زيادی آن بوده است که بايد ظواهر اسلامی در محيط دانشگاه ها جلوه آشکارتری داشته باشد، مثلا هر دانشکده يک نمازخانه داشته باشد، شبهای جمعه دعای کميل و سه شنبه شب ها دعای توسل برقرار و کلاس دخترها و پسرها جدا شود .

همه اينها ، امور مفيد و لازمی است که فضای دلپذير دانشگاه ها را اسلامی ارائه می کند، ليکن سهم اين امور، مسلمان تربيت کرده دانشجويان است،‌ نه اسلامی کردن علوم دانشگاه ها. همگان معترفند که حوزه های علميه، اسلامی است، آيا اسلامی بوده آن به اين دليل است که در محيط حوزه علميه مسجد و حسينيه وجود دارد و اقامه نماز و دعا می شود و زن و مرد طلبه از هم جدا هستند؟ با اينکه همه اين امور حق و لازم و مفيد است ولی واقعيت اين است که حوزه های علميه از آن رو اسلامی است که علم رايج در آنها اسلامی است. اسلامی شدن دانشگاه ها نيز به آن است که نگاه به محتوای علمی دروس آنها عوض شود و علوم دانشگاهی اسلامی گردد».[3]

ايشان در فصلنامه «اسراء» نيز می گويند: «معنای دينی بودن دليل عقلی و دليل نقلی حجيت مقبول آن ها است».[4] ما بايد برای عقل حجيت شرعی قايل باشيم کما اينکه اگر برای شيوه ای نقلی حجيت شرعی قائل نباشيم محصول آن دينی نخواهد بود، مانند بهره گيری از قياس و استحسان در استنباط احکام دينی.

«اسلامی بودن فقه به اين است که احکام اشياء و محمولات موضوع ها را خداوند معين کرده است. اسلامی بودن علوم تجربی و رياضی و مانند آن به اين است که عوارض ذاتی و غير ذاتی موضوعات مسائل را مانند خود موضوعات خدا آفرينده است». «لازم است عنايت شود که اسلامی نمودن علوم مستلزم تحول در روش و تغيير در روابط عوارض موضوع و دگرگونی قضايای ايجابی به سلبی و به عکس نيست»[5] .

«همه علوم مانند همه اعمال می توانند صبغه دينی داشته باشند و اين مطلب مهم به فقه و اصول اختصاصی ندارد چنان چه روش های عقلانی و عقلايی آن نيز وابسته به آن دو رشته نيست يعنی اصل اجتهاد روش روشمندانه تفريع فروع از اصول و ارجاع فروع به آنها و در نتيجه زندگی روزمره را دينی نمودن هم ميسور است و هم مامور به».[6]

 

جمع بندی اين قسمت از کلام ايشان

معنا و ملاک دينی و غير دينی بودن علم چيست؟ سه وجه است:

    1. معتقد باشد که موضوعات علوم و موضوعات و محمولات مسائل علوم آفريده خداوند است، در نتيجه همه علوم اگر قضايای آنها درست باشد دينی خواهند بود.

    2. جهان بينی و فلسفه حاکم بر علم و سابق بر علم اگر الهی باشد علم مبتنی بر آن الهی و دينی و اگر الحادی باشد آن علم نيز الحادی خواهد بود.

    3. روش و ادله علم حجيت شرعی داشته باشد.

انشاء الله ادامه بحث در جلسه آينده پيگيری می شود .

 


[1] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ‌ آیت الله جوادی، ‌ ص142- 143، ط: اسراء.
[2] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ‌ آیت الله جوادی، ‌ ص135- 139، ط: اسراء.
[3] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ‌ آیت الله جوادی، ‌ ص15- 16، ط: اسراء.
[4] فصل نامه اسراء، شماره 2، سال اول، ص22.
[5] فصل نامه اسراء، شماره 2، سال اول، ص30.
[6] فصل نامه اسراء، شماره 2، سال اول، ص32.