درس کلام استاد ربانی

95/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سنت گرايی در انديشه دکتر نصر

ارزيابی ديدگاه دکتر نصر درباره وحدت و کثرت اديان

در جلسات گذشته ديدگاه سنت گرايان بر اساس کلام دکتر نصر درباره وحدت و کثرت اديان بيان شد. نظريه وی يک نوع کثرت گرايی است البته با کثرت گرايی که امثال جان هيک بيان کرده تفاوت دارد. بعضی از مولفه های نظريه وی قابل قبول و برخی قابل قبول نيست. در ادامه به ارزيابی کلام وی می پردازيم:

1. اين سخن که ذات مطلق الهی تجلی واحدی در حوزه تشريع دارد و از آن تجلی واحد تعيينات مختلف زمينی شکل می گيرد سخن درست و قابل قبولی است اما در مورد اديانی که وحيانی بودن آنها محرز است مثل دين اسلام، مسيحيت، يهوديت و دين ابراهيمی و دين حضرت نوح(ع). اما نمی توان گفت که دين هايی مانند بودا، هندو، کنفوسيوس و ... تجلی آن حقيقت قدسی هستند. چگونه می توان اين دين ها را مانند دين اسلام در يک رديف قرار داد. بنابراين تعميمی که وی در اينجا بيان کرده قابل قبول نيست و جای نقد دارد.

وی برای توجيه اين تعميم وجه مشترکی را که تمام اديان دارند بيان می کند مانند اينکه همه به حقيقت متعالی قائل هستند و اينکه انسان احساس نقص می کند و می تواند با اتصال به آن حقيقت متعالی خود را کامل کند و يا اينکه عنصر نيايش در همه اديان به گونه ای وجود دارد. اما اين توجيه صحيح نيست، زيرا سوال می کنيم: آيا اين مشترکات حداقلی می تواند اين اديان مختلف را در عرض هم قرار دهد به گونه ای که اگر کسی از هر کدام از آنها پيروی کرد - حتی با دو شرطی که بيان کرد- باعث سعادت و نجات آدمی و مرضی خداوند باشد؟ اگر چنين باشد بايد در باره ويژگی های فطری انسان ها نيز که يکی از عناصر مشترک ميان آنها است همين سخن را گفت. يعنی قائل شد حتی کسانی که ماده را ازلی می دانند نيز روش شان صحيح است زيرا بالاخره به دنبال يک حقيقت ازلی می گردند و از اين جهت راه آنها درست است.

«جنگ هفتاد و دو ملّت همه را عذر بنه . . . چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند» .

مرحوم علامه طباطبايی می فرمايد: در ميان انسان ها کسی که بی دين و منکر حق باشد نداريم. در طول تاريخ سه دسته انسان بيشتر نيامده است: برخی از آنها مومن بوده و از ابتدا در صراط مستقيم قرار داشته و تاکنون هم بوده اند و در آينده هم هستند. اينان خدای متعال را به صفات جمال و جلال می شناسند. دو گروه ديگر از مسير حق منحرف شده و برخی به يمين و برخی به يسار رفته اند. برخی صفات خداوند را به غير خدا نسبت داده اند مانند ماديون که ازليت که صفت الهی است را به ماده نسبت داده اند. و برخی صفات غير خداوند را به او نسبت داده اند مانند مشبهه و مجسمه که برای خداوند جسم قائل شدند. اين را «الحاد» گويند. الحاد يعنی «انحراف من الوسط الطريق الی جانبه».

بنابراين طبق ديدگاه ما آيين هايی مانند هندو و بودا انحراف از مسير حق هستند و لذا نمی توان با عمل به آنها به سعادت دست يافت.

2. دکتر نصر در سخنان خويش دو نکته را بيان کرده است که با مساله تعميمی که در باره اديان می دهد سازگاری ندارد.

الف) در يک جا می گويد: اديان تجليات رحمانيت الهی هستند. خدای متعال برای هدايت انسان ها تجلی تشريعی نموده است تا بشر را به سعادت برساند؛ پس دين ها صنيع الله هستند. امثال جان هيک می گفتند اين انسان ها هستند که چون متفاوت عمل کرده اند باعث تکثر اديان شده اند يعنی وی پيدايش اديان و تکثر آن ها را پديده ای بشری می داند، اما دکتر نصر تکثر اديان و سنت ها را تقدير الهی می داند. حال اگر اين ديدگاه را داشته باشيم و در عين حال تکثر اديان را بپذيريم لازم می آيد خدای متعال را متهم به ارائه راه ناقص کنيم در حالی که همان طور که نظام تکوين، نظام احسن است نظام تشريع نيز احسن و اکمل است. خدای متعال در هر عصری متناسب با ظرفيتی که مردم آن زمان و مکان داشته اند دين کاملی را نازل کرده است و لذا دين مسيحيت يا يهوديت در زمان خود دين احسن و اکمل بودند.

ب) ايشان گفتند سنت ها شعاع هايی هستند که ما از محيط دايره به مرکز آن وصل می کنند و لذا کسانی که دنبال مرکز هستند بايد از طريق شعاع ها حرکت کنند. اکنون می پرسيم آيا اگر شعاعی نادرست و منحرف باشد می تواند ما را به مرکز دايره برساند؟ روشن است که پاسخ منفی است. حتی اگر افرادی باورشان اين باشد که راهی را که طی می کنند کاملا صحيح است اما اگر آن راه در واقعيت بی راهه باشد، فرد را به مقصد نمی رساند. مانند اينکه کسی به قصد رفتن به مشهد سوار ماشين می شود اما در جاده ای حرکت می کند که به سيستان می رود. بنابراين اين سخن نيز اجازه تعميم سعادت مندی نسبت به همه اديان را نمی دهد.

وی در مورد تمسک به اديان دو شرط را ذکر کردند: يکی اينکه آن دين در دسترس باشند و ديگر اينکه تحريف نشده باشند. اما اين شرط کافی نيست و بايد اضافه کرد که آن دين نسخ نيز نشده باشد. زيرا ممکن است فرض کنيم دينی به دست ما رسيده باشد و کامل نيز باشد اما زمان آن پايان يافته باشد. به همين خاطر اکنون نمی توان به آيين يهود و مسيحيت عمل کرد حتی اگر فرض کنيم که تحريفی در مورد آنها صورت نگرفته است.

نکته: در نسخ حکم گاه از همان ابتدا قيد محدود بودن حکم بيان شده است و گاه اين قيد ذکر نشده اما در عالم واقع آن حکم از قبل دارای محدوديت و زمان مند بوده است و مولای حکيم به جهت مصلحتی حکيمانه مانند امتحان بندگان، زمان پايان يافتن آن را بيان نکرده است. وقتی آن حکم تغيير کرد معلوم می شود که از ابتدا مقيد به زمان بوده است.

بنابراين در مجموع، نظريه دکتر نصر درباره وحدت و کثرت اديان قابل قبول نيست. چگونه می توان دينی مانند بودا که اعتقادی به خداوند ندارد را يکی از تعينات حقيقت قدسی و صادر از خدای متعال دانست؟ و يا چگونه می توان تثليث مسيحيت را پذيرفت؛ آموزه ای که هر چند در ميان مسيحيان مخالفانی دارد اما به صورت رسمی مورد پذيرش قرار گرفته است؟ و يا چگونه می توان سنت عشاء ربانی که معتقد هستند هر کسی که می خواهد مسيحی تمام عيار باشد بايد نان و شراب را به عنوان گوشت و خون مسيح بخورد، پذيرفت؟ و يا چگونه می توان عقيده آيين هندوا که معتقد به همه خدايی است را پذيرفت و اعتقاد به آن را عامل سعادت و نجات دانست؟ و يا چگونه می توان برخی عبادت های سرخ پوستان که چيزی جز لهو و لعب نيست را شعاعی برای رسيدن به مرکز که حقيقت مطلق است دانست؟

الان اگر کسی می خواهد مسيحی راستين و يا يهودی راستين باشد بايد مسلمان باشد. ما مسلمانان نيز به همه انبياء و کتاب های آنان اعتقاد داريم اما معتقديم همه آنها به آمدن پيامبر خاتم بشارت داده اند و لذا پيروان واقعی حضرت مسيح (ع) و حضرت موسی (ع) و ساير انبياء الهی، مسلمانان هستند نه مسيحيان و يهوديان. همين مساله در مورد فرق اسلامی نيز مطرح است. اهل سنت واقعی کسانی هستند که پيرو تمام عيار و راستين سنت پيامبر اکرم (ص) باشد و لذا شيعيان، اهل سنت واقعی اند، زيرا آن حضرت حديث ثقلين، و سفينه و امان و مانند آن را بيان کرده و پيروی و اطاعت از اميرالمومنين(ع) و ساير ائمه اطهار (ع) را خواسته است.

بله در ميان همه اديان و فرق آموزه های مثبتی وجود دارد اما به جهت نقصان هايی که دارند نمی توان آنها را تعين کامل حقيقت متعالی دانست.

در اينجا ديدگاه دکتر نصر در مورد علم دينی به پايان رسيد. انشاء الله در جلسه آينده به بررسی يکی ديگر از ديدگاه هايی که در علم دينی مطرح شده است می پردازيم.