درس کلام استاد ربانی

95/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه دکتر نصر و بررسی آن

بيان سه نکته قبل از درس

    1. شهادت جمعی از آتش نشانان در حادثه پلاسکو

اين حادثه هر چند تلخ و ناراحت کننده بود اما شکوه عظيمی نيز در اين واقعه به نمايش در آمد. فداکاری اين جوانان غيور از يک سو و احساس هم دردی مردم از سوی ديگر صحنه خيلی شکوه مندی را به ايجاد کرد و همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند، نشان دهنده وجود ريشه های محکم فرهنگ فداکاری و ايثار در ميان ملت ايران است. درست است که گاهی در بحث و جدل های سياسی و امور دنيوی، اين پديده روحيه می شود اما با رخداد يک واقعه، جلوه آن دوباره نمايان می شود.

برخی از اين آتش نشانان با اينکه در ساعت مرخصی بودند اما برای فداکاری حاضر شدند و يا برخی خود آسيب ديده بودند با اين حال از تلاش دست نکشيدند. از خدای متعال برای اين شهيدان و جان فشانان، طلب رحمت و مغفرت می کنيم.

    2. قيام مردم بحرين و دفاع از آيت الله شيخ عيسی قاسم

حاکمان ستمگر و ظالم کشور بحرين نسبت به شيعيان اين کشور و خصوصا آيت الله شيخ قاسم، فشار ها و ستم های فراوانی کرده اند. اميدواريم خدای متعال به دعای حضرت ولی عصر (عج) مظلومين عالم، خصوصا شيعيان را از دست ظالمين و آل سعود و اربابان آنها نجات دهد؛ انشاء الله.

    3. تصميم رئيس جمهور جديد آمريکا نسبت به ممنوعيت ورود مسافران اتباع برخی کشورها از جمله ايران به آمريکا.

آنان در راستای اسلام هراسی اين تصميم را گرفته اند. معنای اين حرکت آنها اين است که اين کشورها مورد اعتماد نبوده و باعث ترور در آمريکا می شوند. اما اين تصميمی شتاب زده و غير عقلانی است. وقتی تصميم های ظالمانه با جهالت و احساسات همراه شود، نشانه و عامل نابودی و زوال است که انشاء الله رخ می دهد. از خدای متعال می خواهيم که شر ظالمين را از سر مسلمانان و خصوصا ايران اسلامی بر دارد و روز به روز عظمت کشور ما بيفزايد و اين مکر های شيطانی را به مکر و تدبير رحمانی خود خنثی نمايد.

 

بررسی نظريه دکتر نصر در باره علم مقدس

بحث درباره نظريه دکتر نصر درباره علم دينی بود. بخش اول نظر ايشان که علم را به مقدس و غير مقدس تقسيم کرد و برای علم مقدس دو شاخص بيان کرده بود مورد نقل و نقد قرار گرفت. اکنون به بررسی بخش دوم سخنان وی می پردازيم.

 

جنبه های مثبت و منفی علم و فن آوری جديد

دکتر نصر معتقد است ما بايد در مقابل علم و فن آوری جديد برخورد انتقادی داشته باشيم نه اين که برخوردی انفعالی و از سر حس حقارت و مرعوب بودن در برابر غرب صورت می گيرد. البته اين به معنای چشم بستن بر جنبه های مثبت علم و فن آوری جديد نيست. وی معتقد است بايد از دو جنبه با علوم و فنون جديد مواجه شد: توجه به جنبه های مثبت علمی و عملی آن، و ناديده نگرفتن جنبه های منفی و مضر آن که در تعارض با جهان بينی اسلامی است. ابتدا به بيان برخی عبارت های ايشان در اين باره جنبه های مثبت علم و فن آوری جديد می پردازيم:

وی در کتاب «نياز به علم مقدس» در اين باره می گويد: «انکار اعتبار معرفت بدست آمده از رهگذر فيزيک جديد درباره ساختمان اتم دست کم به عنوان راهی برای شناخت ساختار ماده، يا اعتبار بصيرت هايی که زيست شناسی جديد درباره طرز کارهای سلول کسب کرده به عنوان راهی برای درک چيزی از حيات، هر چند حيات جاويد نباشد نابخردانه است. به همين ترتيب انکار اينکه قطارها، سريع تر از گاوهای بارکش حرکت می کنند، يا جراحی برای برداشتن غده های مغزی، موثر تر از روش هايی است که مصريان باستان يا ابن سينا استفاده می کردند، گزاف خواهد بود». وی می گويند ما از کسانی نيستيم که نگاه سلبی مطلق و خصمانه به علم جديد دارند.

وی در ادامه به بيان سه سوال در مورد علم و فن آوری جديد می پردازد و می گويد: «اما مساله، مساله انکار واضحات نيست بلکه اين سوال است که آيا در واقع همگان می توانند يا بايد با قطارها و خودروهای سريع السير سفر کنند يا نه؟ و آيا چنين امری را بايد هدف جامعه بشری تلقی کرد؟ يا اينکه همان شرايطی که پيشرفت های چشم گيری را در برخی ابعاد پزشکی امکان ساخته اند موجب نمی شوند که گونه های ديگری از بيماری در صحنه حاضر شوند که کمتر از بيماری های که درمان آنها کشف شده وخيم نيستند؟».[1]

نظام سکولار می گويد مساله دين و ايمان مردم به ما مربوط نيست، بلکه اينها اموری شخصی است، آنچه بر ما لازم است تامين امور دنيوی و رفاهی مردم است.

سه سوالی که وی نسبت به علم و فن آوری جديد دارد از اين قرار است:

    1. آيا همه مردم از امکانات جديد برخوردار هستند؟

    2. آيا اين مسائل رفاهی و فن آوری های دنيوی بايد مساله اول بشر باشد يا مساله مهم جنبه های معنوی است و اين مسائل در مرتبه های بعدی قرار می گيرد؟

    3. آيا در کنار آثار مثبتی که توسط علم جديد صورت گرفته، پيامدهای سوئی وجود ندارد که زندگی را سخت کرده باشد؟

دکتر نصر در جای ديگر می گويد: «هم آگاهی از غالب شاخه های علم غربی و هم کاربرد اين علم از طريق انواع گوناگون فن آوری در فرهنگ های مختلف شرقی به درجات مختلف شيوع يافته است. مساله اين نيست که آيا می توان فرايند را بدون درنگ متوقف کرد يا نه، بلکه مساله بايد اين باشد که با توجه به بحران های عميقی که در کانون تمدنی رخ می دهد که علم و فن آوری غربی را در طی چند سده پديد آورده است، اين فرايند به چه طريق بايد در آينده ادامه يابد؟ آيا اين فرهنگ ها را کورکورانه دنبال روی خواهند کرد و دير يا زود سر و کار آنها به بن بستی خواهد رسيد که تمدن غربی با آن روبرو است يا عاقلانه و حکيمانه عمل خواهند کرد به نحويی که تداوم فرهنگ خودشان حفظ شود. و حتی نور لازم را برای تمام انسان ها حتی ورای مرزهای فرهنگ خودشان فراهم آورند، تا آنان را در بحرانی که بدان گرفتار آمده اند برهانند».[2] سوال اساسی اين است نحوه مواجه ما با اين پديده جديد چگونه است، منفعلانه است يا اصلاح گرايانه؟

نکته: عدالت محور بودن به چه معنا است؟ برخی اين اصطلاح را بد معنا کرده و عدالت محوری را به معنای پخش فقر در جامعه می دانند در حالی که اين درست نيست . معنای صحيح آن اين است که توليد ثروت در جامعه اصل قرار نگيرد بلکه در خدمت عدالت و معنويت باشد. امروزه معيار پيشرفته و پس رفته بودن کشوری را به ثروت آن کشور می دانند، در حالی که اين مقياس صحيحی نيست؛ پيشرفت و توسعه با مقياس معنوی بايد اندازه گيری شود و ثروت و توليد در خدمت آن قرار گيرد.

دکتر نصر در جای ديگر می گويد: «بر خلاف آنچه که بسياری در مورد مخالفت ما با ترويج علم غربی بيان می کنند، ما هرگز از چيزی که به هر حال در اين برهه از تاريخ ناممکن است جانبداری نکرده ايم. پيشنهاد ما بيشتر اين بوده است که علم غربی را به بهترين وجه فرا گيريم و در عين حال شالوده های نظری و فلسفی آن را در بوته نقد قرار دهيم، سپس از رهگذر تسلط بر اين علوم به اسلامی کرده علم بپردازيم که مبتنی بر برداشتن گام های آتی در چارچوب جهان بينی اسلامی و تمايز امور متکی بر حقايق علمی از چگونگی تفسير فلسفی آنها است».[3]

اين قسمت از نظريه دکتر نصر، همانند و هم آهنگ با نظريه دکتر گلشنی است. او نيز در نقد علوم جديد معتقد بود اولا: بايد شالوده و مبانی علوم جديد را بر اساس جهان بينی اسلامی تغيير داد؛ ثانيا: اهداف و اغراض علوم جديد را اصلاح کرد، و ثالثا: بايد تفسير هايی که از نظريه های علمی صورت گرفته مورد اصلاح قرار داد.

نگاه فرهنگستان به علوم جديد نگاه سلبی بود. آنان از باب اضطرار به اين علوم عمل می کردند اما دکتر نصر می گويند: بايد نخبه های حوزه و دانشگاه اين علوم را فرا بگيرند تا بتوانند آن را به درستی نقد و مورد اصلاح قرار دهند.

وی در کتاب «معرفت جاودان» که مجموعه مقالات فارسی ايشان است می گويد: «پيوند ميان شرق و غرب گريز ناپذير است و ايران با حفظ استقلال فکری، فلسفی و سياسی و فرهنگی خود چاره ای ندارد جز اينکه عميق ترين دانش را در آنچه در جهان کنونی می گذرد در همه زمينه ها کسب کند. نه مانند برخی کشورهای اسلامی دچار اين خلط شويم که دانش را فقط محدود به فيزيک و بيولوژيک و زمين شناسی کنيم و از شناخت فلسفه، جامعه شناسی و علوم انسانی غربی که از آن اجتنابی نيست سر باز زنيم».[4]

اين سخن صحيحی است که ما بايد علم غرب شناسی خود را تقويت کنيم. بايد عده ای از حوزه علميه و دانشگاه به سراغ اين دانش رفته و غرب را به خوبی بشناسند و تحليل کنند. اگر بخواهيم با دنيا هم سخن شويم و حرف های خود را منتقل کنيم بايد اين علوم را به خوبی فرا گرفته و بدانيم که در دنيا چه می گويد.

 

سه ايراد دکتر نصر بر پيروان برخورد منفعلانه

دکتر نصر کسانی که برخورد انفعالی نسبت به غرب دارند را به شدت نقد کرده و چند ايراد می گيرند:

1. برخی علم در اصطلاح جديد که به معنای ساينس (علم تجربی) است را با علمی که در قرآن و روايات از آن ياد شده به يک معنا می دانند در حالی که اشتباه است. علم در اصطلاح در قرآن و روايات ممکن است به معنای علم تجربی نيز باشد اما هرگز معادل آن نيست. به عنوان نمونه فرانسيس بيکن که از پيشگامان علم جديد است می گويد: غرض از علم سلطه بر عالم و هر چه بيشتر بهره بردن از آن است. آيا می توان گفت که اين علم با علمی که اسلام حتی در حوزه طبيعت شناسی مطرح می کند معادل است؟

2. عده ای علم را از هر ارزشی خالی می دانند و مقوله علم و دانش را از مقوله ارزش ها کاملا جدا می دانند، اين ديدگاه نيز نادرست است.

آقای سروش در کتاب «دانش و ارزش» معتقد است مقوله دانش از مقوله ارزش کاملا جدا است. وی در اين کتاب به نقد نظريه فطرتی که مرحوم علامه طباطبايی و شهيد مطهری بيان کرده اند پرداخته و می گويد: ما از جهان بينی نمی توانيم به ايدئولوژی برسيم و لذا اينکه برخی می خواهند بايدها و نبايدها را از هست و نيست ها خارج کنند اشتباه است. اين مانند تفکر مارکسيسم است که فلسفه خود را بر تفکر و فلسفه ماترياليسم چيده اند . يا همانند تفکر هگل است که معتقد به تز و آنتی تز و سنتز بود و می گفت: در عالم هر چه هست تضاد است و لذا در جامعه نيز بايد تضاد طبقاتی باشد. اصل اين سخن از ديويد هيوم است، وی می گفت فيلسوفان مرتکب مغالطه هست و بايد شده اند.

نقد سخن سروش در کتاب «حسن و قبح عقلی يا اخلاق جادوان» آمده است. قطب الدين رازی صاحب محاکمات نيز به خوبی اين بحث را بيان کرده است.

3. نقد ديگر اين که برخورد عده ای با علم جديد اينگونه بوده که نظريات علم جديد را مسلم گرفته و تلاش کرده اند تا آيات و روايات را مطابق آنها معنا و تفسير کنند تا به اين نحو بگويند اسلام دينی عالمانه و علمی است. اين شيوه نيز نادرست است. مراد اينان همين علم تجربی است که دائما در حال تغيير است و الا اگر مراد از علمی بودن اسلام، مطابقت با واقع باشد سخن صحيحی است.

در سال های گذشته در مباحث علم و دين، چگونگی کاربرد علم جديد در فهم و تفسير آيات قرآن بيان شد و به اين سوال پاسخ داده شد که: آيا مساله از باب سلب و ايجاد است يا می توان شيوه ميانه ای همانند علامه طباطبايی اتخاذ کرد؟

تا اينجا جنبه های مثبت علم و فن آوری جديد از نگاه دکتر نصر بيان شد. انشاء الله در جلسه آينده به بيان انتقادات وی نسبت به علم و فن آوری جديد می پردازيم .

 


[1] نیاز به علم مقدس، دکتر سید حسین نصر، ص157.
[2] نیاز به علم مقدس، دکتر سید حسین نصر، ص157.
[3] علم دینی، دیدگاه ها و ملاحظات، ص82.
[4] معرفت جاودان، دکتر حسین نصر، ج2، ص179.