درس کلام استاد ربانی

95/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه آقای باقری؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی
بررسی ديدگاه های موافقان علم دينی
درباره علم دينی، ديدگاه کسانی که معتقد بودند علم دينی امری ناممکن و بی معنا است مورد نقد و بررسی قرار گرفت و معلوم شد که ادله ای که اين گروه برای مدعای خويش بيان می کنند، ناتمام است و لذا از نظر ما علم دينی يا دينی کردن علم هم امری معنادار و هم امری ممکن است. در ادامه بحث به بررسی ديدگاه طرفداران علم دينی و کسانی که قائل به امکان يا احيانا ضرورت آن هستند پرداختيم و نظريه آقای دکتر سعيد زيبا کلام را در اين باره بيان و بررسی کرديم. گرچه وی قائل به امکان علم دينی است اما شالوده و اساس نظريه وی بر نسبيت گرايی در علم استوار است و لذا هزينه ای که برای اثبات علم دينی پرداخته خيلی سنگين است. به همين خاطر ديدگاه وی مورد پذيرش نيست.

ديدگاه آقای خسرو باقری؛ يکی از موافقين علم دينی
از جمله افراد ديگری که قائل به علم دينی است، آقای دکتر خسرو باقری، عضو هيات علمی دانشگاه تهران است. وی مباحثی را در اين زمينه بيان داشته و کتابی با عنوان «هويت علم دينی؛ نگاهی معرفت شناختی به نسبت دين با علوم انسانی» تاليف نموده است. برای روش شدن دقيق ديدگاه وی، مجددا سوالات کليدی بحث علم دينی را مطرح و پاسخ ايشان را جويا می شويم:
1. آيا اساسا ترکيب علم دينی، ترکيبی معنا دار است يا بی معنا؟ بعضی معتقد بودند که اين ترکيب اساسا معنا نداشته و نادرست و نامتناجس است. آقای باقری در پاسخ به اين سوال، ترکيب علم دينی را به صورت مشروط و بر اساس مبنايی می پذيرد.
2. آيا علم دينی امری ممکن است يا نا ممکن؟ مساله معنادار بودن، ملازم با امکان داشتن نيست زيرا چه بسا امر معناداری که از جهت امکان محال باشد، مانند اجتماع نقيضين و شريک الباری. اين دو مفهوم از جهت تصوری، معنا دار هستند اما از جهت تحقق، ناممکن اند. برخی از مخالفين علم دينی قائل بودند که علم دينی امکان پذير نيست. آقای باقری می گويد: بر اساس پاسخی که ما به چيستی علم و چيستی دين می دهيم، علم دينی امری ممکن و شدنی خواهد بود. ايشان به اين سوال و سوال قبلی گرچه پاسخ مثبت می دهند اما پاسخشان تفصيلی است يعنی معتقدند بر اساس برخی از مبانی علم شناسی و دين شناسی، علم دينی معنا دار و ممکن و بر اساس برخی ديگر بی معنا و غير ممکن خواهد بود.
3. آيا علم دينی مطلوب است يا خير؟ مطلوب بودن چيزی به نافع يا مضر بودن آن بستگی دارد. در بحث ما اين سوال مطرح است که آيا دينی کردن علم امری مفيد است يا مضر؟ چند فرض در اينجا قابل طرح است:
الف) ايجاد علم دينی، هم مفيد به حال علم و هم به حال دين باشد؛
ب) مضر به حال هر دو باشد. يعنی دينی نمودن علم هم به علم لطمه می زند و هم برای دين زيان آور است؛
ج) مفيد به حال علم و مضر به حال دين باشد؛
د) عکس صورت قبلی .
البته فرض ديگری نيز در اينجا مطرح است و آن اينکه ايجاد علم دينی مفيد به حال يکی و برای ديگری نه مضر باشد و نه نافع و يا برای يکی ضرر داشته و نسبت به ديگری فرقی نکند. آقای باقری در اينجا نيز قائل به تفصيل هستند. وی می گويند در علم دينی سه ديدگاه مطرح است: استنباطی، تهذيبی و تکميلی و تاسيسی؛ بر مبنای ديدگاه تاسيسی که مورد پذيرش ايشان است، علم دينی  هم معنا دار است و هم ممکن و هم مطلوب.
4. آيا علم دينی امری ضروری است يا نه؟ يعنی آيا مطلوبيت علم دينی در آن حد است که به حد ضرورت برسد؟ ايشان می گويد: اين مساله ضرورت ندارد به گونه ای که حتما بايد صورت گيرد اما اگر واقع شود مطلوب است و لذا اگر واقع هم نشود هم چيزی از علم و دين کم نمی شود.
ايشان به جهت تفکيکی که در مساله نموده و آن را به صورت نظم منطقی بيان کرده اند، کاری مناسب و قابل تقدير انجام داده اند. در ادامه به بررسی کتاب ايشان می پردازيم.

بررسی کتاب «هويت علم دينی»
اين کتاب نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در سال 1382 چاپ شده است و در مجموع از سه بخش تشکيل می شود:
1. بخش اول به هويت علم پرداخته است. ايشان در اين بخش دو ديدگاه را در دو فصل بيان کرده است: يکی ديدگاه اثبات گرايی در علم يا نظريه پوزيتويست ها و ديگری ديدگاه ما بعد اثبات گرايی يا پسا پوزينويست. وی در اين بحث که مربوط به فلسفه علم است ديدگاه دوم را برگزيده و ديدگاه اثبات گرايان را مردود می داند.
2. بخش دوم به بررسی هويت دين و معرفت دينی پرداخته است. وی در اين بخش چند ديدگاه را مورد بررسی قرار داده است:
الف) ديدگاه اول که آن را ديدگاه دايره المعارفی در دين می نامند. مقصود ايشان از اين ديدگاه، بيان سخن کسانی است که معتقدند همه آنچه بشر از جهت حيات دنيوی و اخروی نياز دارد در دين بيان شده است. اين ديدگاه خود دو تفسير دارد: يکی اينکه در دين همه نيازهای بشر به صورت کلی و جزئی گنجانده شده است و ديگر اينکه دين، کليات همه چيز را بيان کرده و جزئيات را بايد از آن کليات استنباط کرد.
ب) ديدگاه دوم، ديدگاه هرمنوتيکی به دين است (اين بخش مربوط به معرفت شناسی و فهم دين است). ايشان اين ديدگاه و ديدگاه قبلی را نمی پذيرد. وی همچنين در همين باره به مساله قبض و بسط تئوريک شريعت نيز پرداخته و آن را مورد نقد قرار می دهد.
ج) ديدگاه گزيده گويی؛ وی می گويد رويکرد ديگر به دين آن است که دين زبده گويی می کند نه اينکه همه چيز را بيان کند. دين رسالتی دارد و آن هدايت بشر در حوزه هايی است که عقل و علم نمی تواند به آنها دست يابد. دين در اين بخش هيچ چيزی کم نگذاشته و جامعيت لازم را دارد. اينکه ما انتظار داشته باشيم دين درباره همه مسائل جزئی طبيعی و تاريخی و مانند آن نظر داشته باشد، انتظاری نابجا و نادرست است. البته هسته مرکزی دين مربوط به همان سه بخش عقايد،  اخلاق و احکام است اما برای تامين اين سه امر گاه به حوزه های ديگر نيز پرداخته است.
بنابراين وی درباره هويت علم ديدگاه مابعد اثبات گرايی و درباره دين ديدگاه گزيده گويی را انتخاب کرده است.
3. در بخش سوم کتاب، نويسنده به ترکيب علم دينی پرداخته و در اين زمينه سه ديدگاه را بيان مطرح کرده است:
الف) رويکرد استنباطی؛ طرفداران اين رويکرد به سراغ متون اصلی دين رفته و می خواهند علوم مختلف را از آن استنباط کنند. اينان چون مبنای دايره المعارفی به دين را برگزيده اند معتقدند همه معارف در دين بيان شده و لذا می توان مسائل مختلف را از دين استنباط کرد.
ب) رويکرد تهذيب و تکميل؛ اين رويکرد معتقد است از آنجا که خواستگاه علوم انسانی در غرب است و اين علوم معايبی دارد، بايد آنها را تهذيب نمود و برای رفع خلإهايی که حاصل می شود آنها را تکميل نمود. وی اين ديدگاه و ديدگاه قبلی را نمی پذيرد.
ج) ديدگاه تاسيسی؛ ايشان اين ديدگاه را پذيرفته و می گويد مراد ما از علم دينی، همين ديدگاه است.
ايشان در بحث فلسفه علم، ديدگاه مابعد اثبات گرايی را پذيرفته و برای آن چند ويژگی بيان می کند از جمله اينکه اين ديدگاه ميان علم و متافيزيک قائل به جدايی و انفکاک نيست و معتقد است متافيزيک بر علوم - حتی علوم طبيعی - اثر می گذارد (قبلا گفتيم که مهمترين تاثيری که در مورد علم اتفاق می افتد، مربوط به تاثير مبانی متافيزيکی آن است). علاوه بر اينکه اين تاثير گذاری ها علاوه بر مرحله پيدايش فرضيه، مربوط به متن و محتوای فرضيه هم می باشد.
وی می گويد: فلاسفه علم جديد، ديدگاه پوزيتويست ها را رد کرده و اقرار به تاثير مبانی فلسفی در علم دارند. حال اگر دين بتواند ديدگاه های متافيزيکی ارائه دهد، می تواند به عنوان پيش فرض های علم مطرح شود و در آن تاثير بسزايی بگذارد. در اينجا روش علم تغييری نمی کند بلکه نظريه بدست آمده چون متکی به مبانی دينی است، صبغه دينی خواهد يافت. بر اين اساس اين نظريه از يک سو، علمی است زيرا از طريق روش تجربی به دست آمده است و از سوی ديگر، چون بر پيش فرض ها دينی استوار شده دينی خواهد بود.  
ايشان سپس در تنبيهی می گويند: متدولوژی علم دينی و غير دينی فرقی نمی کند البته چه بسا مبانی متافيزيکی عالم به صورت خرد و نه کلان متدلوژی او را نيز تحت تاثير قرار دهد به اين معنا که روش آن تجربی خاص شود. مثلا عالمی که از جهت روش تجربی تنها رفتارگرا است، تنها رفتارهای فرد را مورد بررسی قرار می دهد و از آن طريق به حالات روانی فرد پس می برد. اما عالمی که به باورها و احساسات خاص افراد هم توجه دارد، دغدغه های ايدئولوژيکی آنها را نيز مد نظر می گيرد. وقتی انسان را چند ساحتی ديديم، قطعا روش ما نيز متناسب با آن گونه ای خاص خواهد بود.
عبارت ايشان در اين باره چنين است: « برای معناداری علم دينی کافی است بتوان از معرفت های دينی منظومه ای فراهم کرد که به منزله پيش فرض نظريه علمی يا به تعبير «ويزدم» به منزله هستی شناسی نظريه علمی در پيکر آن نفوذ کند. پيش فرض ها يا هستی شناسی های مربوط به يک نظريه در محتوای فرضيه های دانشمند رسوخ می کنند و اين رسوخ حتی در مواجه با شواهد تجربی و پس از تاييد اين گونه شواهد همچنان در پيکر فرضيه ها پايدار می مانند . با توجه به چنين رسوخ پايداری که در تعيين محتوای فرضيه ها و در نهايت در پيکره نظريه های علمی نقشی مهمی بازی می کند کاملا موجه است که نظريه را به نوع هستی شناسی موثر بر آن منتصب کنيم. حال اگر اين هستی شناسی دينی باشد از علم دينی سخن خواهيم گفت . با توصيف بالا از علم دينی مراد از اين تعبير آن است که علمی به اعتبار تاثير بلند دامنه آموزه های دينی در محتوای نظريه آن دينی ناميده می شود به سخن ديگر تاثير معرفت دينی در عرصه نظريه يا محتوای آن جلوه گر شده است. اما در حوزه روش اساسی و ويژه معرفت علمی، علم همچنان علم است و با روش اساسی خود يعنی تجربه و گردآوری شواهد تجربی کار می کند . اگر کسی در بکارگيری مفهوم علم دينی مرادش اين باشد که با روش و معيار ويژه معرفت دينی يعنی تفسير متن به بررسی گزاره های علمی (تجربی) بپردازد حاصل کار او هر چه باشد به طور قطع از نوع معرفت تجربی نخواهد بود . زيرا با روش و شواهد ويژه اين معرفت به دست نيامده است. البته اين نکته قابل انکار نيست که نوع هستی شناسی مفروض در يک نظريه بر روش شناسی و شواهد مورد توجه آن تاثير بگذارد . برای مثال يک روان شناسی تنها به شواهد رفتاری توجه می کند اما رو نشناسی ديگر به شواهد شناختی و داوری و نگرش فرد نيز توجه می کند . بی ترديد اين تفاوت برخواسته از هستی شناسی های مختلفی است که اين دو روانشناس در مورد موجوديت آدمی لحاظ کرده اند از اين رو چه بسا معرفت دينی با فراهم آوردن هستی شناسی معينی درباره آدمی منجر به تاثير گذاری های خاصی روش و نوع شواهد شود اما با همه اين توصيف ها روش و شواهد علم همچنان بايد تجربی باقی بماند».[1]  


[1] هویت علم دینی، دکتر خسرو باقری.