درس کلام استاد ربانی

94/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه تفصيل؛ بررسی ديدگاه های مطرح شده در علم دينی

نسبت ميان علم و تکنولوژی از نظر ارزشها

سخن در بررسی نسبت ميان علم و تکنولوژی با ارزشهای فرهنگی و دينی بود. قائل به ديدگاه تفصيل که مورد بحث ما است، ميان اين دو مقوله فرق گذاشته شده و گفته است: علم، مستقل از اين ارزشها بوده و از آنها متاثر نمی شود اما تکنولوژی اينگونه نيست و ممکن است از اين ارزشها متاثر شود و لذا بحث دينی و غير دينی سازی در مورد علم ممکن نيست اما در مورد تکنولوژی مطرح است.

گفته شد برای اينکه بتوانيم در اين باره داوری درستی داشته باشيم بايد مساله را تفکيک کرده و ببينيم نقش صنع الهی در کجای آن قرار دارد و نقش انسان در اين باره چقدر و کجا است؟ در نگاه توحيدی هر آنچه بهره ای از واقعيت داشته باشد از جهت تکوين، مستند به اراده الهی است و از جهت تشريع آنچه تحت اراده و اختيار انسان قرار دارد مستند به اوست و در آن نقش فاعلی دارد. البته همان طور که روشن است، فاعليت انسان بالغير و در طول اراده و فاعليت الهی قرار است و مستقل نيست.

نقش فاعليت و اراده الهی و فاعليت انسان در مساله علم

سوال: چه مقدار و کجای حقيقت و ماهيت علم صنع الهی است و چه مقدار فاعليت انسان در آن نقش دارد؟ نتيجه بحثی که در جلسه قبل بيان شد اين شد که انسان هيچ نقشی در نظر هويت و حقيقت علم که عبارت است از انطباق و انکشاف، ندارد و اين امر تنها و تنها صنع الهی است. لازمه اين انکشاف و انطباق حضور معلوم نزد عالم است. انسان در اين بخش نقش ندارد و اين امر بازگشت به اراده تکوينی الهی دارد و هر چه چنين باشد قطعا با اراده تشريعی الهی نيز هماهنگ است يعنی مرضی الهی و دينی است. بنابراين اگر علم را از نظر هويت آن بسنجيم لابشرط نبوده بلکه به شرط شی و دينی است.

منظور ما در اينجا از علم، ‌علم حصولی است نه علم حضوری زيرا سخن در علم تجربی است که عبارت از گزاره های ذهنی است. صور ذهنی وقتی مطابق با واقع باشد آن را «علم» گويند. هويت و حقيقت علم چيزی جز همين انطباق با واقع و انکشاف از آن نيست. انطباق و انکشاف علم دو تعبير از يک حقيقت است که از دو سويه و جهت در نظر گرفته شده است: اگر مساله علم را از ذهن به سوی عين در نظر بگيريم، انطباق و اگر از جانب عين به سوی ذهن عين مقايسه کنيم آن را انکشاف گويند، مانند مساله صدق و حق که يک حقيقت هستند اما به دو اعتبار ديده شده اند: اگر سخن را با محکی آن بسنجيم قول صادق و اگر محکی را با قول بسنجيم آن را حق گويند.

آنچه گفته شد درباره هويت علم بود. اما علم از نظر ماهيت چگونه است؟ ماهيت علم که عبارت از کيفيت نفسانی است، چيزی جز خود آن نيست و هيچ قيد و شرطی در آن دخالت ندارد، زيرا همان طور که گفته شده «الماهيه من حيث ليست الا هی لا موجوده و لا معدومه و...». گفته نشود علم از اين نظر سکولار است زيرا وقتی می توان چنين نسبتی داد که علم لا بشرط باشد يعنی امکان دينی شدن داشته باشد اما کاری به کار دين نداشته باشد، بلکه علم از نظر ماهيت بشرط لای از قيود است. آنچه عرضی است ديگر نمی تواند در متن ذات علم قرار گيرد. بنابراين علم از نظر هويت و وجود هر جا باشد و عالم آن هر که باشد و موضوع آن هر چه باشد، دينی خواهد بود؛ از نظر ماهيت نيز دينی و غير دينی در مورد آن معنا ندارد.

اما نقش انسان در کجای علم است؟ انسان در تهيه مقدمات و مهيا کردن بستر اعطای الهی نقش آفرين است. فاعليت انسان در علم، فاعليت اعدادی است. حال که چنين شد هر جا انسان غير معصوم نقشی داشته باشد امکان اينکه از نظر هدف، رفتار و کردار دينی و غير دينی باشد وجود دارد. کاری که از کانال اختيار و اراده انسان انجام گيرد می تواند دينی و می تواند غير دينی باشد. پس نقش انسان قبل از علم است اما در متن علم نقشی ندارد.

 

نقش فاعليت و اراده الهی و فاعليت انسان در تکنولوژی

تکنولوژی دارای يک ماده و يک صورت است. ماده تکنولوژی عبارت است از چوب، خاک، نفت و ساير عناصری که در اين عالم وجود دارد. بشر با در هم آميختن اين مواد خام که در طبيعت خدای متعال ايجاد کرده است صنايعی را شکل می دهد. بنابراين از اين نظر تکنولوژی همانند متن علم، مستند به اراده تکوينی و تشريعی الهی است و در نتيجه تنها يک وجه بيشتر ندارد و آن دينی بودن است. از نظر مواد ثانويه نيز که انسان در آن دخالت می کند مانند اينکه مواد خام را تبديل به آهن و پلاستيک و مانند آن می کند نيز مساله همين گونه است و تکوينا صنع الهی است.

اما از نظر صورت و مصنوعاتی که در عالم خارج ساخته شده مساله فرق می کند. اين ساخته های بشری ابتدا دارای يک طرح و نقشه ذهنی هستند. به اصطلاح فلسفی همان طور که مرحوم خواجه می فرمايد: هر چيزی يک وجود ذهنی، وجود لفظی، وجود کتبی و وجود عينی دارد. اين صور مربوط به انسان بوده و انسان در آنها نقش فاعلی دارد. البته روشن است که فاعليت او مستقل نبوده بلکه بالغير است. انسان به اذن الله است که می تواند صورتی را موجود و طرحی را ايجاد کند ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنی‌ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنی[1] . برخی معتقدند نقش انسان در ايجاد اين صورت ها نيز اعدادی است. اما اين اختلاف نظر در بحث ما دخالتی ندارد، زيرا در هر دو حال، می تواند اين طرح و نقشه مطابق با ارزشها الهی باشد يا نباشد.

اين بخش از آنجا که فعل انسانی و مستند به اختيار و اراده او است می تواند دينی و غير دينی باشد، زيرا هدف فرد در ايجاد اين طرح ممکن است خير و ممکن است شر باشد. نحوه فکر کردن او نيز ممکن است مجاز و ممکن است غير مجاز باشد مانند اينکه اين فکر کردن نابهنگام بوده و او را از امور واجبی باز داشته است.

بعد از اينکه اين فکر در ذهن طراح، نقش گرفت، وی دست به کار شده و کار جوانجی انجام می دهد. انسان در اين قسمت نقش معد دارد و مانند صورت قبل چون فعل اوست دينی و غير دينی بودن درباره آن معنا پيدا می کند. اما بعد از اين مرحله و جايی که صنعت ساخته شد، ديگر از اراده سازنده آن خارج می شود. از اين نظر هم بايد گفت انسان در متن تکنولوژی همانند علم دخالتی ندارد، بلکه نقش او مربوط به قبل از علم و قبل از تکنولوژی است.

تا اينجا از نظر متن تکنولوژی نتوانستيم آن را مستند به انسان بدانيم اما از زاويه ديگری می توان اين نقش را برای انسان اثبات کرد به اين صورت که بگوييم: تکنولوژی از جهت تکوينی، مستند به اراده تکوينی الهی است اما از جهت تشريعی برساخته انسان و مستند به اراده اوست و لذا می تواند دينی و غير دينی باشد. از اين نظر ديگر با علم متفاوت خواهد بود زيرا متن علم که عبارت از انطباق و انکشاف واقع بود، هم مستند به اراده تکوينی و هم اراده تشريعی الهی بود. اما تکنولوژی از نظر تکوينی مستند به اراده الهی است اما از نظر تشريعی چند صورت می تواند داشته باشد:

1. تکنولوژی تنها دارای جنبه و کارکرد خير و صحيح باشد؛

2. تنها دارای جنبه منفی و مضر باشد؛

3. تکنولوژی دو منظوره بوده و هم جنبه منفی و هم جنبه مثبت داشته باشد اما هر دو جنبه مساوی باشد؛

4. تکنولوژی دو منظوره باشد اما جنبه منفی آن غالب باشد؛

5. تکنولوژی دو منظوره باشد اما جنبه مثبت آن بيشتر از جنبه منفی آن باشد.

اين تقسيم بندی از جهت خود تکنولوژی است و بهره بردن و استفاده از آن سخن ديگری است، زيرا هر چيزی حتی نعمت های الهی نيز ممکن است مورد سوء استفاده قرار گيرد . به لحاظ دينی حکم اين چهار قسم مختلف است: گونه اول که تنها دارای مصلحت و خير است، روشن است که دينی است. حکم گونه دوم هم از نظر غير دينی بودن روشن است. اما آنجا که تکنولوژی دو منظوره است در صورتی که هر دو جنبه مساوی باشد،‌ حکم آن تخيير است اما اگر استفاده خوب آن کم باشد از باب ﴿وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما﴾[2] مورد نهی و غير دينی است.

سخن ما در اينجا در مورد تکنولوژی بدون تغيير آن است اما اگر مورد تغيير قرار گيرد در حقيقت آن تکنولوژی ماده برای تکنولوژی ديگر قرار گرفته است. بنابراين روشن شد که تکنولوژی از جهت علل اعدادی ما قبل، مانند علم است. از جهت مواد اوليه نيز الهی است. آنچه در خارج وقوع پيدا می کند بما هو و غير از کارکرد آن خوب است. کارکردهای آن نيز چند قسم است که برخی دينی و برخی غير دينی و برخی دو جنبه ای است. اگر به تاريخ گذشته بنگريم می بينيم که اکثر تکنولوژی هايی که بشر درست کرده، قابل استفاده های مثبت بوده است.

 

علم و تکنولوژی هر دو دارای ماهيت

فرق ديگری که قائل ديدگاه تفصيل در علم دينی برای علم و تکنولوژی گفته بود اين بوده که علم دارای ماهيت است اما تکنولوژی چنين نيست و لذا علم را نمی توان دينی کرد اما تکنولوژی را می توان. اما اين بحث به حقايق و اعتباريات بر می گردد. در محاوره های علمی - که غير از مباحث دقيق فلسفی است - ماهيت اعم از امور حقيقی است و لذا گاه مفهوم را نيز شامل می شود. در اين محاوره هر چه دارای تعريف باشد را دارای ماهيت می دانند مانند دوچرخه و ميکروفون که تعريف شده و در ميان مصنوعات دارای حدود و چيستی هستند. بنابراين اگر ماهيت را به اين معنای عام بگيريم تکنولوژی نيز همانند علم داری ماهيت خواهد بود .

انشاء الله در جلسه آينده به بررسی ادله ايشان که دينی سازی علوم طبيعی را نا ممکن و مطلوب می دانند می پردازيم .

 


[1] مائده/سوره5، آیه110.
[2] بقره/سوره2، آیه219.