درس کلام استاد ربانی

94/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجه پذيرفته شده در توصيف علم دينی

بررسی جنبه ماهوی و وجودی علم

در جلسه قبل گفته شد مساله نسبت ميان علم و دين و توصيف علم به علم دينی، دارای زوايای مختلفی است که تا روشن نشود اين مساله معلوم نخواهد شد.

نکته اول از جنبه ماهيت علم بود. طبق هر دو کاربرد علم، يعنی علم به معنای تصديقات و تصورات (تک گزاره ها) و علم به معنای مجموعه گزاره ها حول محور واحد، علم نه متصف به وصف دينی است و نه غير آن، زيرا همان طور که گفته شد هر چيزی از نظر ماهيت اش جز آنچه قوام ماهيت به آن است چيز ديگری نيست (لا موجوده و لا معدومه ، لا کليه و لا جزئيه و ...). علم از اين جهت لا بشرط است و لذا نه موصوف به دينی است و نه غير آن.

اما از جهت وجودی ، مساله نسبت به دو کاربر علم متفاوت است. در کاربرد اول که علم به معنای صفت کمال وجودی است و مربوط به تصورات و تصديقات است، علم اگر تصديق مطابق با واقع باشد، دينی بوده و غير از آن نخواهد بود، زيرا وجود علم (و وجود ساير ممکنات) بالغير است و وجود بالغير معلول است و علتی می خواهد و لذا به فيض و افاضه خدای متعال منتهی می شود. هويت علم واقعيتی است که مستند به اراده تکوينی الهی است.

اما اثبات مساله تا اينجا برای دينی بودن کافی نيست. در ادامه می گوييم چون هويت علم يک کمال است پس با اراده تشريعی الهی ملازمه پيدا می کند زيرا دارای مطلوبيت و رضا است. حاصل اينکه همه موجودات عالم، از نظر ‌وجودی معلول اراده تکوينی الهی هستند و چون چنين است مرضی الهی نيز می باشند . بنابراين از نظر وجودی می توان گفت علم، دينی است و در اين امر فرقی نمی کند عالم اين علم مومن باشد يا غير مومن.

اما در مورد علم در اصطلاح دوم که به معنای شاخه های علمی است آيا می توان همان حرف کاربرد اول را زد يا نه؟ مساله در اينجا مشکل است و نمی توان حکم واحدی برای آن در نظر گرفت، زيرا علم از جهت متعلق، روش و نيز غايت متفاوت است و هر کدام بايد مورد بررسی قرار گيرد. اين گونه نيست که همه آنچه در يک شاخه علمی آمده، آموزه هايی مطابق با واقع باشد. هويت علمی يک هويت انتزاعی است و از جنس هويت های حقيقی مانند آسمان و زمين نيست. اين هويت به سه امر وابسته است: موضوع و متعلق، روش و منهج و غايت و هدف. در ادامه به بررسی اين سه امر می پردازيم.

جنبه اوليه و جنبه ثانويه

سوال: گفتيد چون گزاره های دينی مطابق با واقع است، مرضی خدای متعال بوده و در نتيجه دينی خواهند بود اما ما گزاره هايی داريم که در عين مطابقت با واقع، مورد رضايت الهی نيست مانند آگاهی از سر و پنهان ديگران. که مورد نهی قرار گرفته است.

جواب: در اينجا اين نکته را بايد مورد توجه قرار داد که بحث ما در هويت وجودی علم است و علم از اين نظر يک صفت کمالی است. بله ممکن است اين امر، جهات ثانويه ای پيدا کند اما اين با هويت وجودی آن علم متفاوت است. نفس آگاهی و کشف واقع امری مطلوب است اما ممکن است مورد سوء استفاده قرار گيرد. شاهد آن اينکه ائمه اطهار (ع) نيز از اين علوم آگاه بودند. پس اين علوم فی حد ذاته مبغوض نيست اما ممکن است به جهت ثانويه حکم ديگری پيدا کند اما آن امری خارج از جنبه ذاتی است. مانند اينکه کسی از بيماری پنهان فردی مطلع شده است؛ اين دانستن کمال است اما اينکه آيا آن فرد در جهت رسوايی آن بيمار بر می آيد يا در صدد حل مشکل، بحث ديگری است.

سوال و جواب

در برخی از روايات به پاره ای از آموزه ها، علم اطلاق نشده است، مثلا از علم انصاب و اشعار جاهليت در محضر رسول خدا (ص) سخن به ميان آمد، آن حضرت اين ها را فضل دانسته و فرمودند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل‌»[1] . اين آموزه ها چگونه است؟

پاسخ آن است که اين مسائل جنبه ثانويه دارد و در مقام مقايسه بيان شده است. شاهد آن اينکه در بعضی از روايات مستحبات مورد نهی واقع شده است مثلا حضرت اميرالمومنين (ع) فرمودند: «إِذَا أَضَرَّتِ‌ النَّوَافِلُ‌ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا»[2] آيا اين مساله به آن معنا است که اين نوافل ديگر غير دينی است؟ خير؛ نافله از جهت مستحبی بوده هميشه خوب و مطلوب است و هيچ گاه بد نيست اما اگر اين امر مستحبی جنبه ثانوی پيدا کرده و باعث فوت شدن امر مهمی شد در آن صورت مورد نهی قرار می گيرد.

در روايتی پيامبر اکرم (ص) مساله علوم لازم و ضروری را بيان فرموده اند. فردی باديه نشينی از ايشان درخواست کرد و گفت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی مِنْ غَرَائِبِ الْعِلْمِ». ای رسول خدا(ص) به من غرائب علم را بياموز. حضرت به ايشان فرمودند: «مَا صَنَعْتَ فِی رَأْسِ الْعِلْمِ حَتَّى تَسْأَلَ‌ عَنْ غَرَائِبِهِ». درباره راس علم چه کرده ای که می خواهی از غرائب آن سوال کنی؟ آن مرد پرسيد مگر راس علم چيست؟ حضرت فرمود: « مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ » شناخت خداوند آن گونه که شايسته شناخت اوست.[3]

موضوع بحث ما در اينجا حکم نفسی علم به ما هو علم است اما آنچه در اين دو نکته قبل آمده جنبه نسبی و قياسی علم است. از اين جهت حتی ممکن است امر واجبی به جهت ثانويه حرام نيز بشود.

اکنون به سه بخش تاثير گذار در هويت علم در کاربرد دوم می پردازيم:

1. علم از جهت متعلق

از جهت متعلق، علم هم می تواند وصف دينی داشته باشد و هم وصف غير دينی، زيرا اگر چه موضوع و متعلق علم هر چه باشد اعم از طبيعت، تاريخ، جامعه، فرد و غيره، از گونه ای واقعيت برخوردار است و واقعيت های عالم مستند به اراده تکوينی الهی است، اما ملاک دينی بودن در آن کامل نشده است. بلکه دينی و غير دينی بودن آن گاه معنا پيدا می کند که با مقام رضايت الهی ملازمه پيدا کند. پس هر چيزی که متعلق علم قرار می گيرد واقعيتی دارد و واقعيت نيز انحايی دارد اما اين واقعيت با واسطه يا بی واسطه به اراده تکوينی الهی می رسد، مثلا گناه و معصيت از يک جهت به اراده تکوينی الهی باز می گردد اما مرضی خدای متعال نيست. لذا علمی نيز که به شناخت گناهان می پردازد به جهت متعلق آن غير دينی خواهد بود (البته نه از جنبه واقعيت داشتن آن بلکه از اين جهت که خدای متعال آن را تشريعا اراده نفرموده است).

بر اين اساس هر جا متعلق علمی خواه در حوزه علوم طبيعی يا انسانی، دو ويژگی داشته باشد يعنی از سويی مستند به اراده تکوينی الهی و از سوی ديگر از جهت اراده تشريعی مرضی الهی باشد، آن علم دينی خواهد بود.

2. علم از جهت منهج و شيوه

بخش ديگری که هويت علم را تشکيل می دهد روش و منهج آن علم است. روش و منهج هر علمی بايد متناسب با موضوع آن علم باشد. اگر پديده ای مادی و حسی است، روش مناسب با آن، حسی و تجربی است. اگر پديده ای متافيزيکی است روش آن عقلی و در برخی موارد شهودی است. و اگر امری درونی باشد، بهترين راه آن در مرحله اول درک وجدانی و شهودی است اما ممکن است با علم حصولی هم بتوان آن را مورد مطالعه قرار داد. بر اين اساس روش های متعارف علوم چهار روش است: نقلی، عقلی، حسی و شهودی. بعضی از علوم تنها از يکی از اين روش ها استفاده می کنند و برخی ديگر، تلفيقی از اين روش ها را بکار می گيرند. اکنون سوال آن است که فاعل و جاعل اين روش ها کيست؟ خاستگاه تکوينی آنها کجا است؟ روشن است که جاعل آنها خدای متعال است که آن ها را خلق و ابداع نموده است. اينها اموری قرار دادی نيستند که کسی آنها را وضع کرده باشد بلکه از شئون عالم تکوين و واقعيت است، مانند علم منطق که روشی قرار دادی نيست بلکه از شئون عالم تکوين است. روش های معرفت نيز همين گونه است.

پس اين روش ها از شئون عالم واقعيت است، و عالم واقعيت فعل الله است و لذا اين ها قابل تبديل و تغيير و جابجايی نيستند. اگر کل عالم هم جمع شوند نمی توانند تغييری در اين امور ايجاد کند. حال که اينها همه فعل الهی، بايد دانست که فعل الهی مستلزم رضای الهی نيز هست. (گفتيم برای دينی بودن امری استناد آن به اراده تکوينی کافی نيست بلکه بايد رضای الهی را نيز کشف کنيم) البته به شرط آنکه شرايط آنها رعايت شود.

از دو راه می توان فهميد که راه های شناخت مرضی الهی است:

اولا: آنچه توسط اين روش ها کشف می شود يا ذات و يا صفات و يا افعال الهی است و روشن است که کشف اين امور مرضی الهی است. اين راه ها از شئون عالم وجود بوده که به مهندسی الهی طراحی شده و ساختار آنها اين گونه قرار داده شده است. و لذا هر کسی در آنها گام بردارد بر اساس طراح و نقشه الهی و در مسير رضای او گام برداشته است.

ثانيا: علاوه بر اين دليل عقلی، در آيات و روايات فراوان به تفکر و تعقل دعوت شده است و توصيه شده تا از گوش و چشم و ساير ادوات ادراکی به درستی استفاده شود. در مورد راه نقلی نيز قرآن کريم توصيه به عبرت گيری از قصص قرآن دارد. در مورد راه شهودی نيز فرموده است: ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾[4]

جنبه سوم هويت وجودی علم يا همان جنبه غايت باقی ماند که انشاء الله در جلسه آينده مورد بررسی قرار می گيرد.

 


[1] کافی، شیخ کلینی، ج1، ص32، ط اسلامیه.
[2] تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص236، ط: جامعه مدرسین.
[3] توحید، شیح صدوق، ص284 و 285، ط جامعه مدرسین.
[4] طلاق/سوره65، آیه2.