درس کلام استاد ربانی

94/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوه بيان شده برای وصف دينی بودن علم
توصيف دينی بودن علم بر اساس قول و فعل الهی
سخن در بررسی وجوهی بود که برای توصيف علم به دينی بودن بيان شده است. در اين باره بحث در دو مقام بيان می شود: يکی اينکه چه وجوهی برای اين ترکيب وجود دارد که از نظر عرفی و عقلايی ترکيبی پذيرفته شده و غير قبيح است؟ بعد از اين مرحله اين سوال مطرح می شود که کداميک از اين وجوه در بحث علم دينی مورد بحث و نزاع قرار دارد؟ اکنون سخن ما در مقام اول است.
در جلسه قبل يکی از وجوهی که حضرت آيت الله مصباح يزدی در کتاب «رابطه علم و دين» به آن اشاره فرمودند بيان شد. اين وجه مطابقت دارد با آنچه حضرت آيت الله جوادی آملی در کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دينی» آورده اند. حاصل اين وجه آن است که علومی که در حوزه های علميه بررسی می شود بدان جهت دينی خوانده می شود که موضوع آن تفسير و تبيين قول خداوند است. حال اگر به تفسير قول الهی، علم دينی اطلاق می شود چرا به تفسير فعل الهی علم دينی اطلاق نشود؟ در حقيقت معيار دينی بودن آن است که فعل يا قول الهی مورد مطالعه و بررسی قرار گيرد. البته در مورد فعل الهی برای دينی بودن يک شرط ديگر لازم است و آن اينکه عالم به مبدا الهی معتقد بوده و در تلاش های خويش آن را مورد نظر داشته باشد، زيرا مطالعه و تفسير فعل الهی به تنهايی شرط لازم برای دينی بودن علم است نه شرط کافی، بلکه توجه به مبدا الهی در شناخت فعل الهی نيز لازم است.
حضرت آيت الله جوادی در اين باره چنين می فرمايد: «دين از منظری فراتر از علم می نشيند و علم و عقل را در داخل حريم خويش جای می دهد. علم عقلی (تجربی و تجريدی) در درون هندسه معرفت دينی واقع می شود و در کنار و همراه نقل عهده دار ترسيم معرفت محتوای دين می گردد، پس اگر چالش و تعارضی متصور شود ميان علم و نقل است و هرگز ميان علم و دين تعارضی نيست. در اين صورت از يک سو علوم و دانش طايفه ای از مشتغلين به دين شناسی که متمرکز بر ادله نقلی هستند و در حوزه های علمی به فهم و تفسير آنچه گفته مشغول اند و قول خدا را محور و موضوع تلاش علمی خويش قرار داده اند، دينی و اسلامی است. از سوی ديگر در کنار حوزه های علمی، دانشگاههای اسلامی قرار می گيرد که همت خود را مصروف ادراک و فهم فعل خدا قرار داده و درصدد تفسير جهان خلقت است. اگر تفسير قول خدا، علم اسلامی را به دست می دهد، تفسير فعل خدا نيز علم اسلامی محسوب می شود».[1]
ايشان در اين عبارت سخنی از انگيزه و هدف عالم در مطالعات خويش بيان نمی کنند اما در جای ديگر به دخالت انگيزه و توجه عالم در دينی بودن علم اشاره می فرمايند. «اگر خواستيم علوم تجربی و متون درسی دانشگاه ها اسلامی گردد، بايد اولا عنوان «طبيعت» برداشته شود و به جای آن عنوان «خلقت» قرار گيرد؛ يعنی اگر عالمی بحث می کند که فلان اثر در فلان ماده معدنی هست يا فلان گونه گياهی چنين خواص و آثاری دارد، با تغيير عنوان ياد شده اين گونه می انديشد و آن را تبيين می کند که اين پديده ها و موجودات چنين آفريده شده اند. ثانيا عنوان «خالق» که مبدا فاعلی است ملحوظ باشد؛ يعنی آفريدگار حکيم، صحنه خلقت را چنين قرار داده است که دارای آثار و خواص ويژه ای باشند. ثالثا هدف خلقت که پرستش خدا و گسترش عدل و داد است به عنوان مبدا غايی منظور شود...»[2]
غرض اصلی آن است که بدانيم جهان بينی فرد در دينی بودن علم دخالت دارد. هدف و غايت نهايی که در کوشش های علمی بايد مورد نظر باشد رسيدن به معرفت و شناخت بهتر خدای متعال است ﴿سَنُريهِمْ آياتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق.[3]
نکته: کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دينی»، کتابی خوب و قابل استفاده است. اين کتاب در دو بخش اصلی تنظيم شده است: بخش اول به منزلت عقل و چيستی و جايگاه و شأن آن در قلمرو دينی می پردازد. ايشان در اين فصل بيان می دارد که همان طور که نقل خودمانی و مربوط به دين است، عقل نيز خودمانی بوده و نسبت به دين بيگانه نيست. اينها با هم رفيق و برادر و عضو يک خانواده اند. به همين خاطر ديگر بحث تعارض عقل و نقل برداشته می شود. در بخش ديگر کتاب به آثار و نتايج اين رفاقت عقل و نقل پرداخته و راه حل اسلامی کرده دانشگاه ها را بيان می دارند. 

دو اشکال بر اين ديدگاه
حضرت آيت الله مصباح بر اين نظر دو اشکال وارد کرده اند:
1. اين اصطلاح به حل مساله ای که در محافل علمی مطرح است کمکی نمی کند. هنگامی که از رابطه علم و دين سخن به ميان می آيد يا وقتی درباره امکان يا ضرورت علم دينی بحث در می گيرد، محل نزاع اينجا نيست. جعل اين اصطلاح هر چند بدون اشکال است ولی کمکی به حل آن مساله نمی کند.  
2. به علاوه هر علم موضوع خاصی دارد که نسبت به نگاه دينی يا غير دينی دانشمند و انگيزه او از تحقيقاتش لابشرط است . موضوع پزشکی سلامتی بدن و علاج بيماری هاست و اگر يک پزشک آن را به عنوان فعل الهی در نظر نگيرد، از دايره علم پزشکی خارج نشده است. بنابراين اعتقاد به ارتباط موضوع يک علم با فعل الهی (با همه اهميت و شرافتش ) و انگيزه استفاده از نتايج آن برای ارتقای معرفت دينی به خداوند، از محدوده تعريف شده برای اين علوم خارج است و نوعی استفاده از نتايج علم برای اثبات يا تعميق معارف دينی است که در جای خود بسيار مهم بوده، در ارزش گذاری افعال انسان ها جايگاه والايی دارد.[4]
ارزيابی
به نظر می رسد اين دو اشکال وارد نيست. اما اشکال اول وارد نيست زيرا اگر مقصود اين باشد که تمام مشکل در مساله علم دينی بخواهد با اين وجه حل خواهد شد، اين نقد صحيح است. اما اگر بگوييم برای دينی کردن علم بايد به اين نکته نيز توجه داشت در آن صورت ديگر اين اشکال وارد نخواهد بود. حضرت آيت الله مصباح خود در جايی يکی از مشکلات علوم کنونی را نادرستی مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی آن می دانند و مهمترين کار برای دينی کردن اين علوم را در اصلاح اين امور می دانند. مقصود آيت الله جوادی نيز همين است که يکی از اموری که برای دينی کردن علوم بايد بکار گرفته شود اين است که جهان بينی عالم اصطلاح شود. ايشان در جايی می فرمايد: «در زمينه اسلامی کردن علوم و دانشگاه ها، از هرگونه افراط و تفريط بايد دوری جست و نبايد تصور کرد علم اسلامی، يعنی فيزيک و شيمی اسلامی، تافته ای جدا بافته از علوم طبيعی رايج است. منشا چنين گمانی آن است که نسبت علم دينی به علم رايج را نسبت فرش دستباف با فرش ماشينی بدانيم و تخيل کنيم که علم دينی محتوايی کاملا متفاوت از علم رايج در اختيار می گذارد و چون مشاهده می کنيم که از دل علم دينی فيزيک و شيمی متفاوتی به دست نمی آيد، به اين تصور کشانده می شويم که از اساس منکر امکان اسلامی کردن علوم گرديم».[5] 
نکته ای که در بحث علم دينی بايد مورد توجه داشت اين است که نبايد تصور شود دينی کردن علم به اين معنا است که ماهيت علم بالکل عوض می شود کما اينکه برخی اينگونه تصور کرده اند که برای بدست آوردن علم دينی بايد به سراغ نقل رفته و روش مرسوم دانشمندان تجربی را کنار گذاريم. روشن است که اين ديدگاه نادرست است. علم تجربی همان علم تجربی است و برای دينی کردن آن بايد کارهايی روی سه عنصر: مبادی، غايات و اخلاق و شيوه بيرونی آن انجام داد. فرق علمی با علم دينی در متن و روش آن علم نيست بلکه در عناصر و عوامل بيرونی آن است که البته اين امر در دستاورد آن علم نيز تاثيرات مهمی خواهد داشت.  
اشکال دوم حضرت آيت الله مصباح نيز بر اين وجه وارد نيست زيرا درست است که علم به ما هو علم تعريف خاصی دارد و به انگيزه افراد کاری ندارد اما اينان در مقام ارائه تعريف جديدی از علم نيستند بلکه علم را به همان معنا می گيرند اما می خواند صفتی را که ثانوی و عارضی است بر متن علم بياورند و اين امر مشکلی ايجاد نمی کند.



[1] عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص 140، ط اسراء.
[2] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص 141، ط اسراء.
[3] فصلت/سوره41، آیه53.
[4] رابطه علم و دین، آیت الله مصباح، ص 176 و 177، ط موسسه امام خمینی (ره).
[5] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص 142، ط اسراء.