درس کلام استاد ربانی

93/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: چيستي و ماهيت علم
با توضيحاتي که درباره نفس الامر گفته شد پاسخ اشکالاتي که بر ملاک مطابقت داده شد معلوم گرديد. اشکال شده بود اين ملاک جامع نبوده و قضايايي همچون قضايا منطقي، روانشناختي، تاريخي و مانند آن را در بر نمي گيرد. اما همان طور که روشن شد، واقع قضايا تنها منحصر به خارج نيست تا اين اشکالات وارد باشد بلکه واقع هر قضيه اي متناسب با خود آن قضيه است، گاه در ظرف ذهن است و گاه در ظرف خارج و گاه وراء اين دو است. 
اما برخي از نويسندگان معاصر که در باره علم ديني نيز مباحثي نگارش کرده اند، اشکالاتي بر ملاک مطابقت با نفس الامر بيان کرده که به بررسي و نقد آن مي پردازيم.  
اشکال اول: دوئيت يا وحدت در تطابق
نويسنده کتاب «تحليل هويت علم ديني و علم مدرن» گفته است: « پرسش ما در اصل تطابق است. اينکه اصولا تطابق بين دو [عين و ذهن] به چه معناست؟ اگر بنا باشد صورت ذهني و ما بازاء خودش به برابري محض برسند که ديگر صورت و خارجي نيست[يعني ديگر دو چيز نيست يکي ذهن و ديگري مطابق خارجي] و اگر دوئيت است، اين تطابق دوئيت به چه معناست؟»[1]
بررسي و نقد
اگر ايشان به بحث وجود ذهني که در فلسفه اسلامي مطرح شده اشراف مي داشتند ديگر چنين اشکالي نمي کردند. اين بحث که مربوط به بحث ارزش معرفت و ربط عالم عين و ذهن است، به تعبير شهيد مطهري از مباحث مهم معرفت شناسي است. حاصل آن اين است که درباره وجود ذهني چند نظريه مطرح شده است:
1. ديدگاه اول قول به شبه است. طرفداران آن مي گويد: آنچه ما در ذهن داريم از نظر ماهيت و وجود با شي خارجي دوئيت دارد، اما شباهتي ميان اين دو برقرار است، مانند عکسي که از يک گل يا منظره گرفته شده است. اين دو از نظر وجودي و ماهيتي متفاوت هستند اما ميانشان شباهتي وجود دارد.
2. قول ديگر از آن فخر الدين رازي است، وي مي گويد: ما چيزي بنام وجود ذهني نداريم بلکه علم اضافه نفس با عالم خارج است، وقتي ما در موردي علم پيدا مي کنيم نه اينکه چيزي در ذهن ما ايجاد مي شود بلکه نفس ما در اثر علم، تعلقي با شي بيروني پيدا مي کند.  
3. ديدگاه مشهور ميان حکما اين است که صورتهاي ذهني ما با خارج از نظر ماهيت يکي است اما از نظر وجود دوئيت دارند. دو نظريه قبلي رد شده و اين نظر مورد پذيرش است.
بعد از بيان اين مقدمه پاسخ مستشکل روشن مي شود به اين بيان که صورت ذهني و عين خارجي هم دوئيت دارند و هم يگانگي، از نظر ماهيت ميان اين دو يکانگي و عينيت برقرار است اما از نظر وجودي، دو وجود مختلف از هم هستند که احکام و ويژگي هاي خاصي دارند. و آن چيزي که باعث انطباق ذهن و خارج مي شود وحدت از حيث ماهيت است نه وجود.
نحوه بوجود آمدن صورت ذهني براي نفس
نحوه شکل گيري صورت ذهني به اين نحو است که ابتدا ما از طريق حواس ظاهري خود با خارج ارتباط برقرار کرده و واقعيتي مانند سردي، گرمي، زبري، شوري، تلخي و غيره را حضورا درک مي کنيم. اين مرحله آغاز علم است و تا اين تماس حضوري برقرار نشود علمي براي ما حاصل نمي شود. سپس به محض اينکه اين تماس صورت گرفت، ‌خداي متعال قوه اي بنام قوه خيال به ما عطا فرموده که بي درنگ از اين تماس صورت برداري مي کند. اين قوه اين توانايي را دارد که از ارتباطات حسي، صورتي مجرد مي سازد که در حافظه ضبط و بايگاني مي شود. اين مرتبه را ادراک خيالي گويند که با ادراک حسي از نظر وجودي متفاوت است زيرا يکي مادي و ديگري مجرد است اما از نظر ماهيت يگانه است. اين دو ادراک از آن جهت که يگانه هستند، با هم وحدت دارند و از آن جهت که متفاوت هستند احکام و آثار مختلفي دارند. مثلا آتش خارجي مادي است و سوزندگي دارد اما آتش ذهني مجرد بوده و آثار ديگري دارد. بر اين اساس در اثر ادراک، پديده اي که در عالم ماده داراي وجودي مادي است، وجود ديگري در عالم تجرد برزخي، در صقع نفس و ذهن ما مي يابد. اما اين وجود ذهني ديگر اثر وجود بيروني را ندارد کما اينکه وجود خارجي نيز اثر وجود ذهني را ندارد.  
ماهيت که همان حد وجود است در وجود خارجي و وجود ذهني يکي است، شاهد آن نيز اين است ما براي انساني که در ذهن است با انساني که در خارج است دو تعريف جدا نداريم بلکه هر دو را حيوان ناطق مي دانيم. يا اگر از ما بخواهند حرارتي که در عالم خارج است و حرارتي که در ذهن است را تعريف کنيم، يک تعريف واحد ارائه مي دهيم. اينها گوياي آن است که حدود اين دو وجود يکسان است. وجود ذهني پديده عجيبي است اگر جوهر تصور کنيم، صورت ذهني آن جوهر و اگر کم تصور کنيم، کم خواهد بود و اين يگانگي از نظر ماهيت برقرار است.
[البته گاه برخي از حدود ماهيت بيروني به ذهن ما مي آيد اما همان مقداري که هست دقيقا عين همان ماهيت بيروني است مثل صورت ذهني که ما از امام خميني (ره) در ذهن داريم. هر چند اين صورت ذهني همه ابعاد وجودي ايشان را نشان نمي دهد اما همان مقداري که نشان مي دهد يکسان است]   
مرحوم حاجي سبزواري درباره وجود ذهني مي فرمايد:
« للشي‏ء غير الكون في الأعيان           كون بنفسه لدى الأذهان‏ »[2]
يعني اشياء غير از وجودي که در عالم خارج دارند، وجودي ديگر در عالم ذهن دارند که ماهيتا با وجود خارجي يکسان اما از نظر وجودي دوئيت برقرار است.
حاصل آنکه اين سخن مستشکل که مي گويد در مساله تطابق، هم وحدت لازم است و هم يگانگي، سخني درست است اما بر خلاف نظر ايشان در مساله مطابقت ذهن و عين هر دو امر وجود دارد، يگانگي مربوط به حيثيت ماهوي و دوگانگي مربوط به جنبه وجودي آنهاست. اشتباه مستشکل آن است که همه مساله را تنها روي وجود برده است.
[ هر پديده مادي داراي وجودي است که در عالم خارج قرار دارد و احکام و ويژگي هاي خاصي متناسب با عالم ماده دارد مثل اينکه تغيير مي کند در آن واحد نمي تواند متعدد باشد، نيازمند مکان است و غيره. اما همين پديده مي تواند وجود مجردي در عالم خيال پيدا کرده و در نتيجه احکامي متناسب با عالم مجردات بيابد مانند اينکه در آن واحد به تعداد زياد وجود داشته باشد. مثلا امام خميني (ره) يک وجود در عالم طبيعت داشتند، اما ايشان وجود هاي متعددي در عالم خيال ما دارند. آنچه در قوه خيال ما از ايشان وجود دارد از نظر وجودي با، وجود خارجي امام راحل متفاوت است اما از نظر ماهيت با آن يکي است. لذا در سخنان خود مي گوييم: من همان امام خميني را که مي شناسي مي گوييم. پس الان امام راحل وجود هاي بسيار زياد تجردي برزخي دارد که از نظر وجود متفاوت اما ماهيتشان يکي است. اين وجودات مجرد احکام و ويژگي هاي عالم مجردات را دارد مانند اينکه تغيير نمي کند و مي تواند در آن واحد بسيار زياد باشد. وجودهاي مجرد، خصوصياتي دارند که وجود هاي مادي آنها را ندارند، اينکه ائمه اطهار (ع) در آن واحد در جاهاي مختلف حضور پيدا مي کنند از همين باب است.
نکته ديگر اينکه فاعليت انسان در خلق وجود هاي ذهني، فاعليت معد و زمينه ساز است آنکه وجود را اعطا مي کند خداي متعال است. با توجه به اين مطلب روشن مي شود که وقتي گفته مي شود
علم از ناحيه خداي متعال به آدمي افاضه مي شود، افاضه وجود است. بنظر مي رسد ما از بيرون ماهيت را مي گيريم اما وجود را خداي متعال افاضه مي کند. لذا وجود ذهني از نظر ماهيت عين خارج است اما از نظر وجودي داراي وجودي مجرد است. ]
اشکال دوم: عدم دخالت عوامل ارزشي در علم  
نويسنده کتاب «تحليل هويت علم ديني» در اشکال ديگري بر ملاک مطابقت، مي گويد: « اگر ملاک ادراک را کشف واقع و صدق قرار دهيد، هيچ گاه نمي توانيد عوامل ارزشي را در آن دخيل کنيد چون يا صدق دارد يا ندارد. بنابراين جهت داري در ذات مفهوم علم نمي آيد. البته طرفداران نظريه کشف از زواياي ديگري مي توانند به جهت داري علم ملتزم شوند ».[3] وي مي گويد اگر ملاک مطابقت را بپذيريم در اين صورت به بن بست مي رسيم و ديگر نمي توانيم سخني از علم ديني و ارزشي بودن آن ارائه دهيم زيرا علم يعني مطابقت با واقع و اين امر يا صادق است يا کاذب و ديگر جايي براي جهت داري نمي ماند.
نقد و بررسي
در بررسي اين اشکال دو نکته قابل توجه است:
1. نکته اول اينکه همان طور که گفته شد ما مولد و موجد علم نيستيم بلکه نقش ما در حد فاعل معد است و ما قابل فيض و اعطاي الهي هستيم. اساسا علم هر جا که باشد عطيه الهي است. در اينجا نيز فرقي نمي کند خود عالم به اين نکته متوجه باشد يا نباشد. اين مانند آن است کسي بگويد من خورشيد را قبول ندارم اما از نور و نيروي آن استفاده نمايد، و يا کساني که منکر امام عصر (عج) است، انکارشان نظام عالم را بهم نمي زند زيرا چه آنها بخواهند و چه نخواهند عالم به وجود آن حضرت پا برجاست  « الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ‏ الْأَرْضُ‏ وَ السَّمَاء »[4]. بنابراين، علم از آنجا که هميشه از ناحيه خداي متعال اعطا مي شود، هميشه خير و کمال بوده و صبغه ديني دارد.   
2. علاوه بر نکته قبل مي توان علم از جهت ديگري نيز ديني است زيرا آنچه مکشوف و متعلق علم قرار مي گيرد فعل الهي است. تلاش هاي که دانشمندان درباره کشف علوم انجام مي دهند همه در دايره الهي است زيرا يا فعل الهي را مورد بررسي قرار مي دهند و يا قول و تشريح او را . پس از اين جهت نيز مي توان وصف ديني و الهي بودن را براي علم بيان کرد.


[1] تحلیل هویت علم دینی و علم مدرن، قراملکی، ص487 به نقل از کتاب جهت داری از منظر معرفت شناسی، محمد مهدی میرباقری، ص 35.
[2] شرح منظومه، حاجی سبزواری، ج2، ص121، ط: نشر ناب.
[3] تحلیل هویت علم دینی و علم مدرن، قراملکی، ص488 به نقل از کتاب جهت داری از منظر معرفت شناسی، محمد مهدی میرباقری، ص56 -59.
[4] دعای عدیله، مفاتیج الجنان.