درس کلام استاد ربانی

93/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
دو نکته در مورد سنت استدراج
درباره مساله استدراج دو نکته مهم وجود دارد که يکی از آنها در جلسه گذشته بيان شد:
1- گفته شد سنت استدراج همواره از راه نعمت های الهی انجام می گيرد نه مصائب . به مناسب اين بحث اين سوال نيز مطرح شد که آيا نعمت های الهی جنبه همگانی دارد يا نسبی است به اين معنا که در برخی موارد نعمت و در موارد ديگری نقمت است؟ مرحوم علامه طباطبايی فرمودند: اگر از جنبه فاعلی به عطايای الهی بنگريم توجه شود، آنها هميشه نعمت و لطف خواهند بود مثلا آب يا نور يک نعمت طبيعی است که برای همه انسان ها، در همه زمان ها و مکان ها نعمت است. اما اگر از جنبه قابلی به مواهب نظر شود، برای مومنين نعمت و برای کافران نقمت است.
در تکميل اين سخن گفته شد ما می توانيم به لحاظ قابلی هم دو جنبه را در نظر بگيريم و آن حيات طبيعی و معنوی است . اين مواهب به لحاظ حيات طبيعی برای همگان نعمت است و لذت و بهره مندی طبيعی آن برای همه است لذا قرآن کريم خطاب به همگان اعم از مومن و کافر می فرمايد: ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها﴾[1] اما اگر به لحاظ فطرت و ساحت انسانی بنگريم، اين مواهب تنها برای کسانی خير است در مسير فطرت و سعادت باشند. لذا برای کفار نقمت بوده و باعث دور شدن بيشتر آنها از مسير فطرت می شود.
حاصل اين شد که همه آنچه خدای متعال اعطا می فرمايد اعم از مواهب طبيعی و غير طبيعی، نعمت و خير است، اما از نظر قابلی، در مورد نعمت های طبيعی و حسی که عنصر اختيار دخالت نمی کند، همگان بهره می برند اما از نظر معنوی برای مومنين خير و برای کافرين نقمت است . قرآن کريم در مورد قرآن کريم که از نعمت های معنوی است می فرمايد: ﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً [2]:  و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏كنيم؛ و ستمگران را جز خسران(و زيان) نمى‏افزايد. قرآن و نبوت که دو موهبت بزرگ معنوی است که برای مومنان نعمت و رحمت است اما برای افرادی چون ابوجهل که در مقابل آن ايستاده اند نقمت و عامل هلاکت است.
2- نکته ديگر اينکه سنت استدراح هيچ گاه ابتدايی نبوده بلکه همواره استحقاقی است. در مورد مصائب و بلايا گفته شد گاهی اين امور جنبه استحقاقی دارد و گاه ابتدايی است. گاه ممکن است مصائب بدان خاطر متوجه فرد شده باشد که او را نسبت به مسير انحرافی که می روند متنبه کرده و زمينه بازگشت او را فراهم کند و يا عاملی برای پالايش و تصفيه او گردد و يا اگر در مورد غير مستحقين واقع شده برای آنها عامل ترفيع درجه و تکامل است.
فلسفه و غرض از سنت استدراج و املا
سنت استدراج آن گاه که بر افرادی وارد می شود آنها را در بی خبری گذاشته و عاقبت آنها به شر خواهد بود. در اينجا اين سوال مطرح می شود که آيا اين سنت، با عدل و خير خواهی الهی منافاتی ندارد؟
اجمالا بايد دانست که آنچه از ناحيه خدای متعال اعطا می شود، خير محض و حکيمانه است. در اين مطلب ترديدی نيست اما سخن در اين است که چگونه چنين امری خير است؟ سه مطلب در اينجا وجود دارد:
     الف) آيا اين سنت مطابق عدل است يا نه؟
     ب) آيا اين سنت برخواسته از حکمت الهی يا نه؟
     ج) آيا استدراج بر بندگان خير خواهانه است يا نه؟
در مورد مطلب اول بايد دانست که مراد از عدل در اينجا، عدل جزايی است، و چون همان طور که گفته شد سنت استدراج هميشه استحقاقی است لذا عادلانه می باشد. کسی که گرفتار اين سنت شده همه مراحل آگاهی سازی و تنبه در مورد او صورت گرفته است اما او هيچ توجهی نکرده و سرکشانه به انحراف خويش اصرار داشته است، لذا چنين فردی مستحق اين عقوبت شده است.
در مورد حکمت الهی نيز اجرای اين سنت نيز در مورد افراد طغيان گر و سرکش امری حکيمانه است. اين مانند آن است که فردی به طبيب حاذقی مراجعه کند و طبيب وی را از خوردن چيز هايی منع کند اما او اعتنا نکند. روشن است که او با سوء اختيار خود و انجام اين کار بر بيماری خود افزوده و خود را به هلاکت نزديک تر می کند. چنين شخصی هم برای خود عبرت است و هم برای ديگران پند و هشدار است. بنابراين قوانين حکيمانه و طبيبانه الهی برای همگان خير است اما ممکن است کسی به آنها عمل نکند. خدای متعال در اينجا قانون تکوينی را ضامن اجرای يک قانون تشريعی قرار داده است . اگر فردی مسير فطرت را طی کند ديگر پيامدهای سوء طبيعی و غير طبيعی آن شامل او نمی گردد.
اما در مورد اينکه آيا سنت استدراج خير خواهانه است يا نه، پاسخ مثبت است زيرا چيزی که هم عادلانه است و هم حکيمانه، خيرخواهانه نيز خواهد بود. اما اگر سوال شود آيا اين سنت برای خود اين فرد نيز خير است يا نه ؟ قرآن کريم در مورد اين افراد می فرمايد: ﴿وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ [3] کلمه «لام» در «ليزدادوا» لام عاقبت است نه لام غايت، و به اين معناست که عاقبت عمل آنها چنين شده است که بر گناه خويش بيفزايد نه اينکه خداوند گناه کردن آنها را قصد نموده است. در جای ديگر همين نکته ادبی بکار رفته است . آنجا که می فرمايد: ﴿فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً ﴾[4] خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندوهشان گردد. نه اينکه آنها می خواستند برای خود دشمن بتراشند بلکه کارشان به اينجا منجر می شود. اساسا در نظام غايی الهی جايگاهی برای اثم و معصيت نيست بلکه آنچه وجود دارد خير و کمال است. خدای متعال هرگز تبهکاری و گناه را از انسان نمی خواهد. اما برخی به هيچ کدام از آيات و نشانه های الهی توجهی نکرده و عالما و عامدا در مقابل خداوند گردن کشی می نمايند . قرآن کريم در مورد اين افراد می فرمايد ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِی الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَی يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلين  بزودى كسانى را كه در روى زمين بناحق تكبّر مى‏ورزند، از(ايمان به) آيات خود، منصرف مى‏سازم! آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه‏اى را ببينند، به آن ايمان نمى‏آورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى‏كنند؛ و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مى‏كنند! (همه اينها) بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند!  
اشکال و جواب
فخر الدين رازی در اشکالی گفته است اينکه معتزله می گويند آنچه از خداوند صادر می شود خير محض است صحيح نيست زيرا در مورد افرادی که گرفتار سنت استدراج شده اند، خداوند خواسته است تا آنها را به اين شکل مجازات و عقوبت نمايد پس شر آنها را اراده نموده است. چرا خداوند کسانی که به اين درجه رسيده اند را فورا هلاک نمی کند تا معاصی آنها افزايش نيابد؟
پاسخ اين اشکال علاوه بر آنچه گفته شد اين است که در صورتی که خداوند آنها را فورا هلاک نمايد آنان می توانند در قيامت بر خداوند احتجاج نمايند که اگر به ما مهلت می دادی ما از مسير اشتباه خود بر می گشتيم .  
بررسی آيات 33 تا 35 سوره زخرف
در قرآن کريم آياتی بيان شده که در ظاهر با اين اصل قرآنی مبنی بر تاثير اعمال و رفتار انسان در حوادث طبيعی ناسازگار است . علامه طباطبايی[5] می فرمايد: قرآن کريم در آيه 33 زخرف می فرمايد: ﴿وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُون[6]: آيا مفاد اين آيه با آنجا که می فرمايد اگر اهل قريه ايمان آورند و اعمال نيک انجام دهند برکات آسمان و زمين را بر آنها می باريديم، منافات ندارد؟ ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون‏﴾[7]
مرحوم علامه در پاسخ می فرمايد: اين آيه در مقام بيان آن قانون نبوده و نفيا و اثباتا کاری به آن ندارد. بلکه معنای آن اين است که خداوند متعال بشر را برای اينکه به دستاوردی برسد به تلاش و کوشش خود واگذار کرده است .
اما حضرت آيت الله جوادی در تفسير تسنيم می فرمايد اين آيه مربوط به سنت استدراج بوده و پاسخ سومی برای آن است. اين بحث در جلسه بعد انشاء الله پيگيری می شود.



[1] ابراهیم/سوره14، آیه34.
[2] اسراء/سوره17، آیه82.
[3] اعراف/سوره7، آیه178.
[4] قصص/سوره28، آیه8.
[5] المیزان، علامه طباطبایی، ج18، ص100-101، ط جامعه مدرسین.
[6] زخرف/سوره43، آیه33.
[7] اعراف/سوره7، آیه96.