درس کلام استاد ربانی

92/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
بررسی آيه 30 سوره شوری
چند نکته اساسی از آيه شريفه ﴿وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيديكُمْ وَ يعْفُوا عَنْ كَثيرٍ ﴾[1] استفاده شد که ياد آوری می شود:
1- مخاطب آيه آيا جامعه از نظر جمعی است يا شامل افراد نيز به صورت عام استغراقی می شود؟ مرحوم علامه هر دو وجه را برای آيه ممکن دانسته و فرموده اند وجه اول يعنی اجتماعی بودن خطاب ترجيح دارد. اما با توجه به روايات معتبری که مصائب در آيه را بر فرد تطبيق نموده است می توان جمع کرد و دلالت آيه را متوجه هر دو وجه دانست.
2- مخاطب آيه اعم از مومنين و کافرين است و وجهی برای تخصيص به مخاطبين مومن وجود ندارد.
3- حکمت و فلسفه اين سنت و قانون الهی چيست؟ نزول اين شدائد و سختی ها در مورد افراد بی گناه چه وجهی دارد؟ در اين باره گفته شد نزول بلايا و سختی ها برای عاصين جنبه تنبيهی و بازدارندگی دارد و نسبت به مومنين باعث بالارفتن اجر و ثواب و ترفيع درجه آنان است. در اينجا ديگر فرقی نمی کند مخاطب در آيه را جامعه بدانيد يا افراد اما در دو صورت بايد گفت افراد معصوم و بی گناه از خطاب آيه تخصصا خارج هستند زيرا آنان در اين ناملايمات نقش فاعلی ندارند.
4- مرحوم علامه مجلسی از قولی ياد می کند که مخاطب آيه را همه افراد اعم از معصوم و غير معصوم دانسته است به اين صورت که دايره و مفهوم ذنب گسترش يافته و شامل ترک اولی نيز شود. در اين باره شواهدی مانند جريان حضرت آدم (ع) و حضرت يونس(ع) نيز نقل شده است. «و قيل الذنوب متفاوتة بالذات و بالنسبة إلى الأشخاص و ترك الأولى ذنب بالنسبة إليهم فلذلك قيل حسنات الأبرار سيئات المقربين و يؤيده ما أصاب آدم، و يونس و غيرهما بسبب تركهم ما هو أولى بهم و لئن سلم فقد يصاب البری بذنب الجری و ما ذكرنا أظهر و أصوب و مؤيد بالأخبار»[2]
البته می توان اين قول را به گونه ای پذيرفت به اين صورت که برای معصومين دو مرتبه قائل شويم: اول معصومينی که هيچ گونه خطايی حتی ترک اولی هم از آنها صادر نمی شود که عبارتند از پيامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع)،اينان تخصصا از آيه خارج هستند. کما اينکه امام سجاد(ع) در جواب يزيد که اين آيه را بر حضرت تطبيق داده بود فرمودند: ما مخاطب اين آيه نيستيم. مرتبه دوم معصومين، آنهايی هستند که مرتکب ترک اولی می شوند. در اين صورت با توسعه در مفهوم ذنب می توان آيه را شامل حال آنان دانست. اين معصومين چون از مقام بالاتر برخوردار هستند، مواخذه شان نيز نسبت به سايرين شديدتر است. اين مانند افرادی است که مثلا مسائل بهداشتی را زياد رعايت می کنند؛ آنان زودتر نسبت به ميکروب واکنش نشان می دهند بر خلاف کسانی که با آلودگی های بيشتری سر و کار دارند. لذا انتظاری از دسته اول می رود که از ديگران نمی رود. اين انتظار متوجه گناه و عصيان آنان نيست بلکه از آن جهت است که از شان و جايگاه اين افراد دور است. به همين خاطر است که خدای متعال به پيامبر اکرم (ص) می فرمايد: ﴿ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ ﴾[3] زيرا انتظاری بيشتری از حضرت يونس (ع) برای تحمل و صبر بود. حضرت يونس (ع) که نسبت به قوم خويش خشمگين شده بود آنان را نفرين و از شهر خارج شد. با اين کار نشانه های عذاب بر آنها نمايان شد، عالمی که در اين شهر بود مردم را متذکر کرده و گفت حضرت يونس (ع) وعده درست داده است و نزديک است که عذاب بر ما نازل شود لذا اگر بخواهيم از اين وضع نجات يابيم بايد همگان توبه کنيم. آنان ميان حيوانات و فرزندانشان و مادران و فرزندانشان جدايی انداختند و خودشان نيز ناله و گريه و زاری سر دادند تا خداوند عذاب را از آنها دور نمود. اينجا بود که مصائبی بر حضرت يونس (ع) به خاطر اين ترک اولی وارد شد . البته اين مصائب برای ايشان خير و برکت بود به گونه ای که يکی از برکات آن ذکر يونسيه است که پلکان عارفان و سالکان در طول تاريخ گرديده است.
بررسی ديدگاهی در مورد گرفتاری های مومنين در دنيا و آخرت
در تفسير مجمع البيان روايتی ذيل آيه 30 سوره شوری بيان شده که در آن پيامبر اکرم (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند: « خَيْرُ آيَةٍ فِی كِتَابِ اللَّهِ هَذِهِ الْآيَةُ يَا عَلِی مَا مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَ لَا نَكْبَةِ قَدَمٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ مَا عَفَا اللَّهُ عَنْهُ فِی الدُّنْيَا فَهُوَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَعُودَ فِيهِ وَ مَا عَاقَبَ عَلَيْهِ فِی الدُّنْيَا فَهُوَ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يُثَنِّی عَلَى عَبْدِه‏»[4] [5]برخی بر اساس اين روايت اين قول را انتخاب کرده اند که همه گناهان مومنين در آخرت شان آمرزيده است زيرا طبق آيه شريفه کثيری از گناهان آنها در دنيا آمرزيده شده و بقيه نيز توسط مصائب، مورد مواخذه قرار گرفته است. حال گناهانی که مورد عفو قرار گرفته، ديگر مورد سوال واقع نمی شود و آن بخشی نيز که مواخذه شده ديگر عقوبت نمی شود. پس مومنين بدون گناه وارد صحنه محشر می شوند.
اين حديث از منابع شيعی تنها در مجمع البيان آمده و در منابع اهل سنت از در المنثور نقل شده است. مرحوم علامه در الميزان سه نقد بر اين قول بيان فرموده اند « فيشكل الأمر أولا: من جهة ما عرفت أن الآية فی سياق يفيد عموم الخطاب للمؤمن و الكافر.
و ثانيا: من جهة معارضة الرواية لما ورد فی أخبار متكاثرة لعلها تبلغ حد التواتر المعنوی من أن من المؤمنين من يعذب فی قبره أو فی الآخرة.
و ثالثا: من جهة مخالفة الرواية لظواهر ما دلت من الآيات على أن موطن جزاء الأعمال هی الدار الآخرة كقوله تعالى: ﴿ وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ﴾: النحل: 61، و غيره من الآيات الدالة على أن كل مظلمة و معصية مأخوذ بها و أن موطن الأخذ هو ما بعد الموت و فی القيامة إلا ما غفرت بالتوبة أو تذهب بحسنة أو بشفاعة فی الآخرة أو نحو ذلك.
على أن الآية أعنی قوله: ﴿ وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ﴾- كما تقدمت الإشارة إليه- غير ظاهرة فی كون أصابة المصيبة جزاء للعمل و لا فی كون العفو بمعنى إبطال الجزاء و إنما هو الأثر الدنيوی للسيئة يصيب مرة و يمحى أخرى.»[6] مرحوم علامه می فرمايند: چند اشکال بر اين نظر وارد است:
1- اول اينکه آنچه آيه شريفه بيان می فرمايد ناظر به پيامدهای وضعی و دنيوی معاصی است نه عقوبت های اخروی آن، و اين پيامدها عقوبت اخروی گناهان را بر نمی دارد. مثلا اگر کسی در اثر مستی خساراتی بر خود وارد کند، اين آسيبها چيزی از عقوبت او کم نمی کند. البته آنچه در آيه بيان شده تنها اثر های حسی و طبيعی نيست بلکه اثرات و پيامدهای معنوی گناه و معصيت را نيز شامل می شود.
2- در روايات و آيات فراوانی مساله حساب و کتاب اعمال در روز قيامت بيان شده است و اين روايت با آنها ناسازگار است و روشن است که نمی توان به خاطر اين روايت دست از همه آنها برداشت.
در بررسی روايات معصومين بايد جانب احتياط را به صورت کامل در نظر گرفت و به صرف اينکه روايتی از نظر سند تمام نباشد و مثلا مرسل يا مجهول باشد، نبايد آن را رد کرد و حکم کرد که از معصوم صادر نشده است. مگر اينکه مضمون و مفاد آن باطل بوده و به هيچ وجه قابل توجيه نباشد. در مورد روايتی که سند آنها تمام نيست بايد گفت: ما مفاد آن را نمی فهميم و نمی توانيم به آن عمل کنيم و علمش را به اهلش واگذار کنيم. اين احتياط در مورد کلام معصومين بجا و لازم است.  
مرحوم علامه سپس در مورد روايتی که به آن استناد شده می فرمايند: معنايی که شما از اين روايت نموده ايد درست نيست و اين روايت نمی خواهد بگويد همه معاصی مومنين بخشيده می شود بلکه آنچه اين روايت در صدد بيان آن است، اميدواری به مومنين است. در آيات قرآن نيز اين اميدواری بيان شده است. قرآن کريم می فرمايد: ﴿ إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً [7] اگر شما از کبائر اجتناب کنيد خداوند گناهان صغيره را می بخشد. البته اين بخشش نيز دارای فرمول و ضابطه است و آن اينکه اولا اصرار بر صغيره نباشد، زيرا اصرار بر صغيره آن را تبديل به کبيره می کند. ثانيا معاصی صغيره کوچک شمرده نشود زيرا در اين صورت به کلام و حکم الهی بی احترامی شده است زيرا هر حکمی که خدای متعال نموده باشد مهم است. بلکه بايد صغيره را اين گونه معنا کرد هر چند خدای متعال به آن حکم نموده است اما خداوند در اين موارد اغماض نموده و سهل گرفته است.   
5- نکته ای ديگری که مرحوم علامه در مورد آيه می فرمايد اين است که مراد از ﴿ يعفو عن کثير﴾ در انتهای آيه چيست؟ ايشان بيان می دارد همان طور که مجازات و عقوبت الهی گزافه نبوده و حساب شده است، عفو و رحمت الهی نيز دارای ملاک است. خدای متعال برای اين منظور اسبابی را مانند صله رحم، صدقه، توبه، گريه و اشک و مانند آن قرار داده است. مثلا در جريان قوم حضرت يونس (ع) چون توبه کردند و توبه يکی از اسباب عفو الهی است، مشمول بخشش الهی قرار گرفتند. خدای متعال برای عفو نيز قانونی قرار داده است. بعد از عفو، هنوز استحقاق عقوبت فرد باقی است که ممکن است در آخرت توسط اسبابی مانند شفاعت بخشيده شود. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: « وَ أَمَّا شَفَاعَتِی فَهِی لِأَصْحَابِ الْكَبَائِرِ مَا خَلَا أَهْلَ الشِّرْكِ وَ الظُّلْم ‏[مظالم]»[8] 

نکته ای در مورد منبر و سخنرانی
يکی از کارهای دشوار علمای دين مساله سخنرانی است. اين کاری مهم و حساس است که از عهده هر کسی بر نمی آيد بلکه اهل منبر بايد کسی باشد که در علم و تقوا جامع است. يکی از نکاتی که اهل منبر بايد توجه داشته باشند اين است که مردم را از رحمت خداوند نا اميد نکنند و از آن طرف خيلی کار را سهل نشان ندهند. لذا حضرت اميرالمومنين(ع) فرمودند: « الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ الَّذِی لَا يُقَنِّطُ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ- وَ لَا يُؤْمِنُهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ وَ لَا يُؤْيِسُهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ- وَ لَا يُرَخِّصُ لَهَا فِی مَعَاصِی اللَّه‏‏»[9] [10] فقيه واقعى كسى است مردم را نااميد از رحمت خدا نكند و از كيفرش ايمن نگرداند و نه مايوس از لطف او نمايد و نه اجازه انجام معصيت بآنها بدهد.



[1] شوری/سوره42، آیه30.
[2] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج73؛ ص316 و 317.
[3] قلم/سوره68، آیه48.
[4] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج70، ص316، ط اسلاميه ؛.
[5] مجمع البيان، طبرسی، ج9، ص53، ط ناصر خسرو.
[6] الميزان، علامه طباطبايی، ج18، ص71، ط جامعه مدرسين.
[7] نساء/سوره4، آیه31.
[8] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج9، ص301، ط اسلاميه.
[9] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج75، ص94، ط اسلاميه ؛.
[10] نهج البلاغه، سيد رضی، ح90، ص483، ط هجرت.