درس کلام استاد ربانی

92/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرور و اشکالات مربوط به آن 
نقش بديها و شرور در وجود و شناخت زيبايی ها و خيرات
در جلسه قبل مطلبی از کتاب «عدل الهی» درباره تبيين شرور در عالم طبيعت و ضرورت آنها نقل کرديم . شهيد مطهری در اين کتاب فرمودند: يکی از جهاتی که ضرورت شرور را بيان می کند اين است که واقعيت خيرات و درک آنها منوط به ادراک شرور است. در مجموع از عبارت هايی ايشان چند مطلب بدست می آيد که برخی قابل قبول و برخی مورد مناقشه است.
1- فرمودند: اگر در عالم همه چيز يکسان باشد و تفاوت و اختلافی در آن نباشد ديگر تحول و تکاپويی در عالم وجود پيدا نمی کرد. اين سخن درست است اما نتيجه آن چيزی که بتواند مساله شرور را تبيين کند نخواهد بود زيرا آنچه منشا شرور است تعارضات و تزاحمات است نه اختلافات و تفاوت ها زيرا آنها اعم از وجود تزاحم و تعارض است. ممکن است تفاوت باشد اما تعارض وجود نداشته باشد. لذا استدلال ايشان، استدلال به اعم است در حالی که از  اعم نمی توان بر اخص استدلال نمود بلکه عکس آن صحيح است. مثلا از وجود حيوان نمی توان وجود انسان را اثبات کرد زيرا حيوان عام و انسان خاص است، اما از وجود انسان، وجود حيوان اثبات می شود .  
2- ايشان فرمودند: وجود شرور و زشتی ها در توجه و تنبه انسان به حسن ها موثر بوده و باعث جلوه گری و جذابيت زيبايی ها می شود. اين سخن نيز درست است. شرور اين نقش معرفتی را نسبت به خيرات ايفا می کند. مثلا انسانی که تجربه درد دارد به سلامتی بيشتر توجه می کند و يا انسانی که طعم ناامنی را چشيده است، بهتر و بيشتر حسن امنيت را درک می کند. اما بايد توجه داشت که نقش شرور و بديها اينگونه نيست که اگر نمی بودند ديگر معرفتی نسبت به خيرات ممکن نبود. 
توضيح اينکه ما يک تاثير فلسفی و وجود شناختی برای شرور و خيرات داريم که اگر شرور نمی بود، خيرات وجود پيدا نمی کردند و يک نقش معرفت شناختی بنيادی برای شرور که درک خيرات کاملا وابسته به شرور باشد. شهيد مطهری در هر دو بخش می فرمايند: زشتی ها هم نقش وجود شناختی برای خيرات دارند و اگر نمی بودند خيرات هم وجود پيدا نمی کردند و هم نقش معرفت شناختی به گونه ای که اگر زشتی در عالم نمی بود، خيرات قابل درک نبودند. اما هر دو بخش در کلام ايشان قابل مناقشه بوده و به صورت بالجمله قابل پذيرش نيست. زيرا از نظر فلسفی و معرفت شناختی خيرات و شرور دارای ملاک معينی هستند و هيچ کدام معيار وجود ديگری نيستند. آنگاه وجود يکی در گرو ديگری بود که به لحاظ وجود شناختی يکی ملاک و علت ديگری می بود، و آن وقت حرف استاد شهيد درست بود اما چنين چيزی نيست.
خيرات به پديده ها و رخدادهايی گويند که با طبع موجود زنده و يا غرض او سازگار و ملايم باشد و اين واقعيتی است که در اشياء عالم، فارق از مقايسه آنها با همديگر وجود دارد مثلا طاووس واقعيتی است و برای چشم انسان، چشم نواز است؛ يا صدای برخی حيوانات و پرندگان دلپذير و برخی گوش خراش است است. عقل انسان بر اساس مصالح و مفاسد حکم می کند که فلان چيز خوب و فلان چيز بد است. لذا ممکن است از جهت وجود شناختی اصلا ظلمی در کار نباشد و همه چيز عدل باشد و يا عدالت خدای متعال فارق از وجود داشتن ظلم يا عدم آن، واقعيتی دارد که تابع ملاک خويش است .
نکته: به همان دليلی که شر و خير دارای ملاک ثالثی است و بر اساس آن تعريف می شوند، بی ارتباط با هم نيز نيستند. يعنی هر چند به لحاظ وجودی و معرفتی در گرو هم نيستند اما چون با آن امر ثالث گره خورده اند، ممکن است در يکديگر نيز تاثير بگذارند.
3- ايشان فرمودند « اگر كوه و درّه، همسطح بودند ديگر نه كوهى وجود داشت و نه دره‏اى. اگر نشيب نبود فرازى هم نبود. اگر معاويه نمى‏بود، علىّ بن ابى طالب با آنهمه شكوه و حسن وجود نمى‏داشت. »[1] اما چنين نيست؛ شخصيت حضرت علی (ع) در جايگاه خود يک واقعيت و معيار ثابتی دارد. هر چقدر انسان خدايی تر باشد شخصيتش بالاتر می رود. لذا مقياس شخصيت ايشان به لحاظ واقعيت و شناخت معاويه نيست. اما چون ملاک شناخت آن حضرت و معاويه يکی است، بی ارتباط با هم نيستند؛ وقتی دنائت معاويه مشاهده می شود، توجه به عظمت آن حضرت بيشتر می شود.
بنابراين نه به لحاظ هستی شناسی و نه به لحاظ معرفت شناسی اين گونه نيست که اگر زشتی ها نمی بودند خيرات به صورت مطلق نمی بود و يا اصلا درک نمی شد. وجود و فهم خيرات در گرو شرور نيست اما آنها جلوه گری و جذابيت خيرات را بيشتر می کند.
سوال و جواب:
آيا اين گونه نيست که معصومين در اثر ابتلائات اين دنيا کمالاتی را می يافتند و به درجات بالاتر می رسيدند؟ اگر چنين است وجود شرور در رسيدن آنها با اين کمالات نقش دارد و اگر نمی بودند اين کمالات نيز برای آنها حاصل نمی شد.
پاسخ: درباره مراتب و کمالات معصومين دو ديدگاه وجود دارد: برخی کمالات آنها را اکتسابی می دانند و برخی ديگر می گويند اين کمالات از طرف خدای متعال به آنها هبه و افاضه شده است و در عالم طبيعت آن کمالات بروز و ظهور می کند. ديدگاه پذيرفته شده نيز ديدگاه دوم است. لذا اينگونه نيست که ظرف وجود آنها خالی بوده و در نشئه دنيا می خواهند آن را پر کنند بله ساير انسانها چنين هستند که با ظرف خالی خلق می شود و در اين دنيا نسبت به تلاش های خويش آن را پر می کنند. اين مانند قرآن کريم است . قرآن در ام الکتاب قرار دارد و در نشئه دنيا نزول پيدا کرده است. نه اينکه قرآن از طريق تکامل می خواهد به آن جايگاه برسد.
البته زشتی ها مانند شيطان برای رسيدن انسان های معمولی به کمالات نقش علت معد را دارد. لذا فی الجمله می توان گفت که ناملايمات، می توانند نقش معد و سبب برای درجاتی از خيرات باشند . اما اصل زيبايی و خير در گرو شرور نيست، آنها تنها در درجاتی از خيرات، نقش آفرين اند. بنابراين سخن شهيد مطهری به صورت صد در صد مقبول نيست.
البته اين نقش تنها برای شرور نيست، گاهی رقابت که مربوطه به تفاوت هاست نيز نقش عليت را برای مراتب خيرات ايفا می کند. يعنی ممکن است تزاحم نباشد اما تفاوت ها، باعث حرکت و پويايی شوند. به همين خاطر است که می گويند رقابت ها سالم باشد . قرآن کريم نيز می فرمايد: ﴿ وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين‏[2] و يا می فرمايد ﴿سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ[3]
جمع بندی
بنابراين نتيجه اين شد که به لحاظ هستی شناختی و وجودی درجاتی از زيبايی ها يا خيرات و نيز شناخت آنها در گرو مواجه با شرور است. قرآن نيز می فرمايد: ﴿ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِساب‏ ﴾[4]. اما به صورت بالجمله وجود خيرات و شناخت آنها وابسته و در گرو شرور و بديها نيست .
مخلصين و انسانهای ويژه در علم الهی مجتبی و برگزيده شده اند و ابتلائات برای آنها نقش جلوه گری دارد. چون خدای متعال می دانست که اينان در شرايط عادی نيز از بقيه جلو می زنند لذا زودتر مدال برتری را به آنها داده است. اين مانند آن است که داور مسابقه چون علم قطعی دارد فلان شخص پيروز ميدان می شود، زودتر جايزه را به او می دهد. يعنی هم به طور ويژه او را تقدير کرده است و هم اجازه می دهد در شرايط ويژه ظهور و بروز کند . اين همان مقام وحدت در کثرت است . 
مرحوم علامه در الميزان در زمينه حسنات و سيئات و نسبت آنها به خدای متعال و انسان چند نکته کليدی را مطرح کرده اند که انشاء الله در جلسه بعدی پيگيری می شود .




[1] مجموعه آثار، شهيد مطهری، ج1، ص168، ط صدرا.
[2] سوره آل عمران، آیه133.
[3] سوره حدید، آیه21.
[4] سوره زمر، آیه10