درس کلام استاد ربانی

92/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مساله شرور و بررسی مساله آلام
جمع بندی مساله شرور و آلام نسبت به توحيد و حکمت الهی
حاصل بحث های قبل در حل مساله شرور در توحيد، حکمت و رحمت الهی اين شد که اولا آنچه در عالم طبيعت بنام شرور و ناملايمات شناخته می شود بخش عظيمی از آن جنبه عدمی دارد ثانيا آنهايی نيز که جنبه وجودی دارند، بذات شر نبوده بلکه در مقايسه با ساير موجودات منشا شرور می شوند. در اين بخش دوم نيز در غالب موارد، شر بودن به خاطر ايجاد امر عدمی در غير است و تنها مساله ای که هم خود امر وجودی است و هم شريتش نسبت به غير وجودی است الم و درد است. در بررسی الم و درد نيز به اين نتيجه رسيديم که سخن حاجی سبزواری دقيق تر است. ايشان ميان وجود نفسی و غيری تفکيک قائل شده و فرمودند: الم از اعراض بوده و دو حيثيت فی نفسه و لغيره دارد. به لحاظ ماهيت خودش شر و نامطلوب نيست اما برای ماهيتی که موضوع او می باشد شريت دارد .
بر اساس آنچه گفته شد، شرور در توحيد مساله هيچ خدشه ای وارد نمی کنند زيرا يا شرور به عدم بر می گردد و اعدام نيازمند به علت نيستند و يا به وجود بر می گردد و در اين صورت چون مجعول بالتبع هستند، نيازمند به جعل مستقل نيستند زيرا آنچه نيازمند خالق است وجود نفسی است نه وجود تبعی.
در مورد رابطه مساله الم با حکمت الهی نيز اين سوال مطرح شد که آيا جعل تبعی الم حکيمانه است يا نه؟ اگر حکيمانه نباشد باز بايد به دنبال مبدائی غير از خداوند برای آن گشت زيرا خدای متعال خير محض و حکيم مطلق است و فعل غير حکيمانه از او صادر نمی شود. اما گفته شد به دو بيان اين جعل حکيمانه است:
1- به لحاظ کمی؛ آلام و ناملايمات در عرصه عالم طبيعت نسبت به خيرات از نظر افراد و اوقات خيلی کم است لذا مصداق خير کثير و شر قليل می باشند. عقل می گويد برای اينکه خير کثير از بين نرود، شر قليل پذيرفته شده است و اگر جلوی شر قليل به قيمت از بين رفتن خير کثير گرفته شود خود مصداق شر کثير خواهد بود.
2- به لحاظ کيفی؛ همين آلام علاوه بر اينکه نسبت به خيرات کم هستند خودشان دارای فوايدی هستند. اين فوايد گاه دنيوی و گاه اخروی است و گاه عمومی و گاه مختص انسان است. مثل اينکه آلام به عنوان زنگ خطر بوده و فرد را نسبت به تلاش برای سلامتی خويش هوشيار می کند و يا آلام و رنج ها باعث چاره جويی و در نتيجه رشد علم و دانش شده است. از ديگر فوايد آلام که مختص انسان است اين است که افرادی که در برابر سختی ها صبر می کنند به مقامات بالای معنوی دست می يابد. حضرت امير المومنين (ع) فرمودند: « فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَال‏»[1] در دگرگونى روزگار گوهر مردان است پديدار. به لحاظ اخروی نيز پاداش و اجر فراوانی در عوض ناملايمات به صابرين داده خواهد شد.
سوال و جواب: ممکن است گفته شود تنها افراد کمی هستند که از آلام بهره گفته و ارتقاء می يابند لذا چگونه آلام مصداق خير کثير خواهد بود؟ پاسخ اين است که اولا خدای متعال طرحش عمومی است و همه می توانند از ناملايمات بهره گرفته و رشد نمايند، لذا اين امکان برای همگان وجود دارد. ثانيا چون غرض و هدف واحدی در عالم حاکم است و همه به سمت آن حرکت می کنند فدا شدن رتبه های پايين تر برای مراتب بالاتر امری حکيمانه و عاقلانه است. لذا چون اين آلام باعث می شود برخی از انسان ها با مقاومت و صبر در برابر آنها به هدف نهايی دست يابند، وجود آنها دارای خير کثير است هر چند عده ای نيز در اين ميان فدا شوند.
عوض و اجر اخروی در برابر آلام
متکلمان عدليه در بحث آلام بيش از هر چيز همين بخش اخير يعنی اجر اخروی آلام را مد نظر قرار داده اند در حالی که اين بخش در کلام فلاسفه خيلی پر رنگ نيامده است. متکلمان در بحث عدل الهی بحثی را با نام «آلام و اعواض» گشوده و بدنبال پاسخ به اين سوال بوده اند که: آلام و ناملايماتی که بر حيوانات و انسان ها وارد می شود با عدل الهی چه رابطه ای دارد؟ آنان در پاسخ آلام را دو گونه دانسته اند:
1- آلام استحقاقی: به آلامی گفته می شود که به خاطر ارتکاب کارهای ناگوار از سوی فرد متوجه او شده است. در نظام خلقت اصل تاثير و تاثر وجود دارد يعنی جهان نسبت به انسان و اعمال او عکس العمل نشان می دهد. در قرآن و روايات نيز اين اصل به صورت پررنگی بيان شده است. بنابراين اين آلام با عدل الهی منافاتی ندارد. 

2- آلام ابتدائی: منظور آلام و رنج هايی که به مقتضای نظام علّی و معلولی متوجه فردی شده در حالی که او استحقاق آن را نداشته است. مثلا اگر در جايی آتش رخ دهد هم انسان مومن را می سوزاند و هم انسان گناهکار را . « وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً »[2]. خدای متعال به جهت مصلحت نوع مخلوقات اين نظام علی و معلولی را اين گونه طراحی کرده است البته ايشان نسبت به کسانی که ناملايمات را بدون استحقاق دريافت کرده اند، عوض داده و جبران می کند. پس اين آلام نيز با عدل الهی منافاتی ندارد .
اما فلاسفه از اين زاويه وارد شده اند که کل نظام عالم بر پايه مصلحت کل و نوع طراحی شده است و هر چند ناملايماتی وجود دارد اما با در نظر گرفتن مصلحت کل مانعی به شمار نمی روند. متکلمان گفته اند هر چند مصلحت نوع درست است اما اگر راهی باشد که اين فشار غير استحقاقی که بر برخی وارد شده جبران شود به عدل و حکمت نزديک تر است. لذا گفته اند: خدای متعال نسبت به کسانی که بدون استحقاق دچار آلام می شوند اگر جبران در دنيا ممکن نباشد در آخرت حتما جبران می کند. آنان حتی اين مساله را در مورد حيوانات نيز جاری دانسته اند و بحثی را با عنوان «انتصاف» يعنی انتقام از مجرمين به نفع مظلومين، مطرح کرده اند.
در اين بحث فلاسفه قسمتی از راه را طی کرده و متکلمان گام ديگر را رفته اند لذا ديدگاه صحيح در اينجا جمع بين سخن فلاسفه و متکلمان است. اين نظر در آيات و روايات نيز بيان شده و بلکه می توان گفت برگرفته از آن است. در کتاب کافی، جلد 2، کتاب الايمان و الکفر، بابی با نام ابتلاء مومن آمده است. از جمله روايات آنجا اين روايت است که: عبد اللَّه بن ابى يعفور- كه هميشه بيمار بود- می گويد: از دردهائى كه به من می رسيد بامام صادق عليه السّلام شكايت كردم، حضرت به من فرمود: اى عبد اللَّه اگر مؤمن پاداشى را كه براى مصيبت ها دارد بداند، آرزو می كند كه او را با مقراض ها تكه تكه كنند. «لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيض‏»[3]. لذا نبايد پرونده ناملايمات را در زندگی دنيا مخدومه کرد بلکه بايد عالم آخرت را که اصل است نيز در نظر گرفت. حاصل اين شد که شرور و آلام نه مساله توحيد را خدشه دار می کنند و نه با حکمت و عدل الهی ناسازگار است .
حکمت الهی در پنهان نمودن جزئيات وقايع
کار خدای متعال خيلی عجيب است. ايشان جزئيات امور را برای بنده خويش روشن نمی کند و حکمت اين امر نيز بالارفتن مرتبه تسليم و رضای بنده در برابر خدای متعال است و همين نکته باعث رشد و ارتقاء آنها می شود. اگر آدمی جزئيات را می دانست عبادتش، از روی تجارت و کاسبی بود و روشن است که تاجر مسلکی انسان را به کمال نمی رساند. اين يک فرمول و قانون الهی است که هرچه انسان در برابر خواست و قضای الهی بيشتر تسليم و راضی باشد، رشد و تعالی بيشتری می يابد. نوع انسان ها اين گونه هستند که اگر بهشت و جهنم برداشته شود ديگر خداوند را عبادت نمی کردند. اما الان که اين مقدار تلاش و زحمت در عبادات صورت می گيرد برای همين امور است. لذا هر کس اين فرمول الهی را بفهمد می تواند بيشتر رشد و کمال بيابد؛ قرآن کريم می فرمايد: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَر»[4]  
سعادت يا شقاوت مندی نهايی انسانها
ممکن است اشکالی مطرح شده و به فلاسفه گفته شود: شما که مدعی هستيد آلام مصداق خير کثير و شر قليل است، اگر حيات اخروی را در نظر بگيرم  می بينيم که اکثر انسان ها در مسير صحيح نبوده و از قافله سعادتمندان عقب افتاده اند و تنها قليلی به هدف مطلوب و کمال خلق می رسد.[5]
خلاصه پاسخی که فلاسفه به اين اشکال داده اند اين است که گفته اند: انسان ها به لحاظ زندگی اخروی سه دسته اند همان طور که به لحاظ زندگی دنيوی نيز سه دسته اند. به لحاظ زندگی دنيوی انسان هايی که از نظر خلقت زيبا و کاملا سالم هستند کم هستند. در نقطه مقابل نيز زشت­رويانی که دائما بيمار هستند نيز کم هستند. اکثريت افراد در ميان اين دو گروه با تفاوت در مراتب قرار دارند. از نظر اخروی نيز آنهايی که علما و عملا در کمال برين هستند اندک هستند. آنهايی هم که در نازل ترين درجه قرار دارند باز کم هستند. و اکثريت انسان ها، در مرتبه وسط و اين دو گروه قرار دارند. آنچه مقياس و معيار سعادت و شقاوت به شمار می رود همان علم و عمل است و اکثريت افراد هر چند گرفتار عذاب می شوند اما سرانجام نجات می يابند.[6]
مرحوم صدرا در اسفار بعد از بيان اين تحليل فلسفی می فرمايد: گر چه اين تحليل با ظاهر آيات و روايات سازگاری ندارد اما چون مقتضای برهان است، بايد آن ظواهر را تاويل نمود. « هذا الكلام و الذی قبله و إن كان منافيا لظواهر بعض النصوص و الروايات إلا أن الإمعان فی الأصول الإيمانية و القواعد العقلية يعطی الجزم بأن أكثر الناس فی الآخرة وجب أن يكون من أهل السلامة و النجاة »[7]. اما ايشان در کتاب شرح هدايه که اثر متاخر ايشان است، مخالفتی ميان بحث نقلی و عقلی نمی بيند و می فرمايد: حکم جزمی به اينکه رحمت خداوند جز اندکی از بندگان را شامل نمی شود مشکل است در حالی که خدای متعال می فرمايد « رحمتم همه چيز را فراگرفته؛ و آن را براى آنها كه تقوا پيشه كنند، و زكات را بپردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مى‏آورند، مقرّر خواهم داشت!» «قد يثبت إن الشرّ ليس بغالب، على أن الحكم الجزم بأن رحمة اللّه لا تنال إلا قليلا من عباده مشكل، و قد قال اللّه تعالى: « وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَی‏ءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ‏ »[8] فإنه يدل على انخراط الجميع فيها مع زيادة تخصيص لأهل الدرجة العليا» ايشان می فرمايد: اين آيه بيان گر آن است که همه موجودات مشمول رحمت الهی هستند و آنها که از درجه والای تقوا برخوردار هستند، سهم شان از اين رحمت بيشتر است .




[1] نهج البلاغه، سيد رضی، حکمت 213، ط: نشر هجرت.
[2] سوره انفال، آيه 25.
[3] کافی، شيخ کلينی، ج2، ص255، ط: نشر اسلاميه.
[4] سوره توبه، آيه 72.
[5] شرح اشارات، خواجه نصير الدين طوسی، ج3، ص325؛ اسفار اربعه، صدرالمتالهين، ج7، ص79؛ شرح هدايه الاثيريه، صدرالمتالهين، ج2، ص190.
[6] شرح اشارات، خواجه نصير الدين طوسی، ج3، ص325- 328؛ اسفار اربعه، صدرالمتالهين، ج7، ص79- 80؛ شرح هدايه الاثيريه، صدرالمتالهين، ج2، ص190؛ شرح حکمت الاشراق، ص523؛ عدل الهی، شهيد مطهری، ص 404-407.
[7] حکمه متعاليه، صدرالمتالهين، ج7، ص 80، ط: دار احياء التراث.
[8] سوره اعراف، آيه 156.