درس کلام استاد ربانی

92/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نقد و بررسی شبهات برهان نظم
 نقض های وارده بر کبرای برهان نظم
 متکلمین اسلامی در کتب خویش نقض هایی را بر برهان نظم نقل و بررسی کرده اند. برخی از این نقض ها متوجه کبرای استدلال و از این قرار است:
 1- نقض اول:
 گفته شده: گاه فعل های منظمی از افراد جاهل و غیر ماهر مشاهده می شود. این موارد گویای آن است که کبرای برهان نظم یعنی اینکه « هر پدیده منظم و محکمی دارای ناظمی آگاه و مرید است»، دارای کلیت نیست.
 پاسخ این نقض آن بود که کبرای برهان، مطلق نظم نیست بلکه مراد نظم و احکامی است که به صورت مکرر از ناظم صادر شود. این صدور دائمی گویای علم و تدبیر در ناظم و پدید آورنده آن است. لذا موردی که نام برده شد خدشه ای به کبرای برهان وارد نمی کند. در تکمیل این پاسخ تفصیلی می دهیم و آن اینکه در مباحث گذشته به این سوال پاسخ داده شد که آیا در برهان نظم تکرار لازم است یا نه؟ گفته شد در مواردی که نظم و احکام ساده باشد، وقوع یکبار نمی تواند ما را به ناظم آگاه برساند اما در نظم های پیچیده وقوع یکبار نیز دلیل بر وجود ناظم آگاه است. در عالم واقع نیز نظم های ساده توسط افراد ناآگاه به ندرت رخ می دهد اما تا کنون پیش نیامده که فردی ناآگاه پدیده ای پیچیده را خلق کند. در هر حال عالمان اسلامی این قید را در کبرای برهان نظم آورده اند که صدور فعل محکم ، به صورت مکرر و دائمی واقع شود.
 2- نقض دوم:
 دومین نقضی که بر این برهان وارد شده وجود کارهایی منظم و محکمی است که از روی تقلید صورت می گیرد. آنان گفته اند این موارد گویای آن است که می تواند فعلی محکم واقع شود بدون آنکه فاعل آن آگاه و دارای مهارت لازم باشد.
 به این نقض نیز پاسخ های مختلفی داده شده است. از جمله گفته شده فردی که از روی تقلید کاری را انجام می دهد، همین کار وی گونه ای از علم است. گاه فردی در ابتدا وسیله ای را از روی دیگری می سازد اما کم کم مهارت یافته و خود مانند آن و بلکه بهتر از آن را ایجاد می کند. الان فراوان دیده می شود که افرادی دستگاه های ابداعی دیگران را بعد از مدتی بازسازی کرده و عرضه می کنند. این نکته اول، ثانیا اگر گفته شود در این موارد فاعل مباشری فعل محکم هیچ گونه علمی ندارد در این صورت به سراغ مبدا آن که این نظم را طراحی کرده می رویم و آن را ناظم آگاه می دانیم.
 در حدیث «توحید مفضل» نیز گفته شد وقتی جناب مفضل به امام فرمودند برخی از افراد آنچه شما از شگفتی های عالم فرمودید را به طبیعت نسبت می دهند و کار آن می دانند. امام فرمودند: « سَلْهُمْ عَنْ هَذِهِ الطَّبِيعَةِ أَ هِيَ شَيْ‏ءٌ لَهُ عِلْمٌ وَ قُدْرَةٌ عَلَى مِثْلِ هَذِهِ الْأَفْعَالِ أَمْ لَيْسَتْ كَذَلِكَ فَإِنْ أَوْجَبُوا لَهَا الْعِلْمَ وَ الْقُدْرَةَ فَمَا يَمْنَعُهُمْ مِنْ إِثْبَاتِ الْخَالِقِ فَإِنَّ هَذِهِ صَنْعَتُهُ وَ إِنْ زَعَمُوا أَنَّهَا تَفْعَلُ هَذِهِ الْأَفْعَالَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا عَمْدٍ وَ كَانَ فِي أَفْعَالِهَا مَا قَدْ تَرَاهُ مِنَ الصَّوَابِ وَ الْحِكْمَةِ عُلِمَ أَنَّ هَذَا الْفِعْلَ لِلْخَالِقِ الْحَكِيمِ فَإِنَّ الَّذِي سَمَّوْهُ طَبِيعَةً هُوَ سُنَّتُهُ فِي خَلْقِهِ الْجَارِيَةُ عَلَى مَا أَجْرَاهَا عَلَيْه‏ » [1] از آنها سوال نما آیا طبیعتی که می گویند، دارای علم و اختیار است یا نه ؟ اگر بگویند دارای علم و اختیار نیست که سخنی نادرست است زیرا کسی نمی پذیرد این همه شگفتی بدون علم ایجاد شده باشد و اگر بگویند دارای علم و آگاهی است در این صورت با موحدان یک صدا خواهند بود با این تفاوت که موحدان آن وجود را خدای متعال می نامند و آنان اسم آن را طبیعت گذاشته اند .
 نکته ای در علم معصومین
 یکی از مسائلی که اهل سنت درباره علم پیامبر مطرح می کنند این است که پیامبر اکرم (ص) نیز مجتهد بوده است. دلیل آنها این است که اجتهاد از کمالات به شمار می رود و نمی شود که افرادی مانند ابن مالک، شافعی و دیگران از این کمال برخوردار باشند اما پیامبر اکرم (ص) فاقد آن باشد. در حالی که نادرستی این سخن روشن است زیرا علم اجتهادی علمی ظنی است و غالبا مجتهد در مسائل به ظن معتبر دست می یابد نه یقین. در حالی که علمی که پیامبر اکرم (ص) از آن برخوردار است علم لدنی است که از جانب خداوند کسب نموده است، علم لدنی، علمی شهودی و یقینی است. لذا آنچه برای دیگران کمال به شمار می آید برای آن حضرت کمالی محسوب نمی شود زیرا او از درجه بالاتری برخوردار است.
 نکته در نشئه های وجودی پیامبر اکرم (ص)
 پیامبر اکرم (ص) دارای دو نشئه از حیات بودند: وجود ملکوتی که هر آنچه یک موجود امکانی از کمالات می تواند داشته باشد، ایشان دارا است. او صادر اول، فیض اقدس و تجلی اعظم الهی است که سایر موجودات از طریق ایشان فیض را دریافت می کنند. نشئه دیگر ایشان، وجود ملکی و ناسوتی آن حضرت است. در این نشئه آن حضرت تنزل یافته و از طریق نظام طبیعی بدنیا آمده اند لذا همه عوارض موجود طبیعی از قبیل خواب، خوراک، خستگی، فرح، رنج و غیره را دارا می باشند. تکامل آن حضرت که در برخی آیات و روایات بیان شده همه مربوط به این نشئه است. بنابراین اگر کسی سوال کند آیا تکامل در وجود حضرت رسول (ص) و یا وجود حضرت امیرالمومنین (ع) صورت می گیرد یا نه؟ پاسخ آن تفصیلی است به این صورت که آنان به یک لحاظ دارای سیر صعودی هستند و به لحاظ دیگر تکاملی نمی یابند. نشئه ملکی آنان به نشئه ملکوتی آن حضرات باز می گردد و لذا اگر در مجموع در نظر گرفته شود می توان گفت که چیزی بر آنان افزوده نمی شود. این بحث در واقع همان بحثی است که در فلسفه تحت عنوان «عقول مفارق» مطرح شده است. در آنجا گفته شود موجودات عقلی هر آنچه از کمالات را که می توانسته اند دارا باشند از طرف خدای متعال دریافت کرده اند و دیگر تکاملی در آنها صورت نخواهد گرفت.
 3- نقض سوم:
 گفته شده ما می بینیم در میان موجودات عالم بویژه برخی از آنها مانند زنبور عسل و مورچه افعال منظم و محکمی از آنها صادر می شود که برخی به قدری پیچیده است که تنها انسان های متخصص می توانند از آنها آگاهی پیدا کنند. این کارها و افعال هر چند دارای نظم و احکام است اما از طرف موجوداتی که بهره ای از عقل و تدبیر ندارند صادر شده است بنابراین کبرای برهان نظم با مشکل مواجه می شود. [2]
 به این نقض چند پاسخ داده شده است :
 1- گفته شده بنابر مبنای کسانی که چون اشاعره قائل هستند هیچ موثری غیر خداوند در عالم نیست این حیوانات هیچ کدام فاعل نبوده و فاعل مستقیم این پدیده ها خدای متعال است .
 2- بر غیر مبنای اشاعره که موثر غیر خداوند را به صورت غیر مستقل می پذیرند گفته شده این فاعل های طبیعی نقش معدات را داشته و در حقیقت فعل محکم از آنها صادر نشده بلکه از فاعل حقیقی آنها صادر شده است.
 3- برخی دیگر گفته اند شما از کجا می گویید که این حیوانات این کارها را بدون علم انجام داده اند. صرف ادعا و احتمال کافی نبوده و باید آن را اثبات کنید .
 4- گفته اند فرض کنیم با اینکه این حیوانات دارای آگاهی نیستند اما فعل محکم از آنها صادر می شود. این امر گویای آن است که علت و خالق این موجودات که توانسته موجوداتی را خلق کند که چنین کارهای پیچیده را انجام دهند کاری بس شگفت انجام داده است. [3]
 بررسی پاسخ های داده شده
 سه پاسخ اول، دوم و چهارم از منظر یک انسان الهی داده شده است و در این بحث ما مناسب نیست. زیرا همان طور که گفته شد متکلمین بعد از اثبات وجود خدای متعال در بحث اثبات علم الهی از برهان نظم بهره گرفته اند اما ما می خواهیم از این برهان برای اثبات خدای متعال استفاده نماییم .
 اما پاسخ سوم پیش فرضش اعتقاد به وجود خدای متعال نیست بلکه بحثی علمی و فلسفی است. مستشکل که در مقام نقض این قاعده عقلی است یعنی «هر جا نظم و احکامی باشد، فاعلش دارای علم و آگاهی است» برای این کار نمی تواند از موارد احتمالی استفاده کند بلکه باید موردی یقینی را نام برد. این مطلب یک قاعده کلامی و منطقی است و آن اینکه هر گاه قاعده ای کلی ثابت شده باشد کسانی که می خواهند آن قاعده را نقض کنند نمی توانند از موارد احتمالی استفاده کنند بلکه باید موردی قطعی ذکر نمایند تا آن قاعده کلی نقض شود. مثلا اگر گفته شده هر گاه شعله آتش با ماده ای قابل اشتعال برخورد کند آن را مشتعل می کند. اگر کسی بخواهد این قاعده علمی را رد کند اگر بگوید این قاعده کلیت ندارد زیرا احتمال دارد در کره ای دیگر چنین واقعه ای رخ ندارد، سخن او پذیرفته شده نیست. و یا وقتی قرآن کریم می فرماید: « وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ » [4] و هر امّتى در گذشته انذاركننده‏اى داشته است‏. کسی که در صدد وارد کردن نقض به این مطلب کلی است نمی تواند به ما بگویید شما از کجا می گویید در فلان منطقه چه پیامبری بوده است؟ این مطلب چون احتمالی است آن قاعده کلی را نقض نمی کند. بله اگر هنوز قاعده کلی ثابت نشده است و در مقام اثبات آن هستیم در صورتی که احتمالی وارد شود، آن را با مشکل مواجه می کند و باید دفع شود. این جمله که گفته شده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» مراد همین مورد یعنی وارد شده احتمال در مقام اثبات استدلال است و الا بعد از اثبات آن برای نقض باید موارد یقینی و قطعی به عنوان شاهد آورده شود .
 نکته دیگر در پاسخ به این نقد آن است که می گوییم از کجا می گویید این حیوانات دارای علم و آگاهی نیستند؟ ما علم و آگاهی دیگران را از آثار آنها می فهمیم و آنان از این آثار برخوردارند . شهید مطهری فرمودند: ما علم و آگاهی را تنها در خود شهود می کنیم و وجود علم و آگاهی در دیگران را از روی آثار آنها می فهمیم. در مورد این حیوانات نیز آنچه از آثار مشاهده می شود گویای وجود علم در آنها است. البته این علم غیر از عقل است، علم گونه های مختلفی دارد که یکی از آنها همین علم در حیوانات است . آیات قرآن نیز به این مطلب اشاره نموده است: « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ » [5] و هر موجودى، تسبيح و حمد او مى‏گويد؛ ولى شما تسبيح آنها را نمى‏فهميد.
 اگر هم گفته شود ما قبول نداریم که امثال مورچه و زنبور عسل دارای علم باشند می گوییم در این صورت معلوم می شود که این حیوانات مسخر موجود علیم و خبیری هستند که چنین افعال محکمی از آنها صادر شده است. زیرا بر اساس عقل ثابت شد که هر فعل منظم و محکمی نیازمند ناظمی آگاه و مرید است و اگر در خود این موجودات علم را قبول نداشته باشیم باید علم را در مبدا آنها ثابت بدانیم .


[1] توحید مفضل ، امام صادق (ع) ، ص 55، ط : داوری
[2] این اشکال در این منابع نقل شده است: المحصل، فخر الدین رازی، ص240؛ قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص85؛ ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص196
[3] تلخیص المحصل، خواجه نصیرالدین طوسی، ص280؛ ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص 196؛ قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص 86؛ شرح المقاصد، تفتازانی، ج4، ص112؛ شرح مواقف، میر سید شریف جرجانی، ج7، ص66
[4] فاطر/سوره35، آیه24
[5] اسراء/سوره17، آیه44