درس کلام استاد ربانی

92/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مباحث مقدماتی برهان نظم و اتقان صنع
 شاهد دیگر بر استفاده از برهان نظم بر اساس نظم صوری
 حاصل مباحث گذشته این شد که برهان نظم را غالبا بر اساس نظم غایی مورد استدلال قرار می دهند اما می توان از طریق نظم صوری نیز توسط آن بر وجود آفریدگار دانا استدلال نمود. شواهدی در این خصوص بیان شد. از جمله شواهد دیگر در این زمینه، روایتی از هشام ابن حکم است .
 راوی که هشام ابن سالم است می گوید در جلسه ای که ابوجعفر احول حضور داشت شخصی بلند شد و از وی این سوال را نمود که به چه چیزی خداوند را شناختی؟ ابوجعفر گفت: «بِتَوْفِيقِهِ وَ إِرْشَادِهِ وَ تَعْرِيفِهِ وَ هِدَايَتِه‏» خداوند را با توفیق الهی شناختم. هشام می گوید من از آن جلسه خارج شدم و در راه هشام ابن حکم را دیدم و همین سوال را از او نمودم. [ابوجعفر احول از شاگردان قوی امام صادق (ع) در مباحث کلامی بود اما گویا هشام ابن سالم را قانع نکرده بود لذا سوال را از هشام ابن حکم می پرسد. این امر جایگاه ممتاز هشام را در میان شاگردان حضرت می رساند] او در پاسخ فرمود: اگر کسی چنین سوالی از من نماید می گوییم من خداوند را از وجود خویش شناختم «عَرَفْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ بِنَفْسِي لِأَنَّهَا أَقْرَبُ الْأَشْيَاءِ إِلَيَّ وَ ذَلِكَ أَنِّي أَجِدُهَا أَبْعَاضاً مُجْتَمِعَةً وَ أَجْزَاءً مُؤْتَلِفَةً ظَاهِرَةَ التَّرْكِيبِ مُتَبَيِّنَةَ الصَّنْعَةِ مَبْنِيَّةً عَلَى ضُرُوبٍ مِنَ التَّخْطِيطِ وَ التَّصْوِيرِ زَائِدَةً مِنْ بَعْدِ نُقْصَانٍ وَ نَاقِصَةً مِنْ بَعْدِ زِيَادَةٍ قَدْ أُنْشِئَ لَهَا حَوَاسُّ مُخْتَلِفَةٌ وَ جَوَارِحُ مُتَبَايِنَةٌ مِنْ بَصَرٍ وَ سَمْعٍ وَ شَامٍّ وَ ذَائِقٍ وَ لَامِسٍ مَجْبُولَةً عَلَى الضَّعْفِ وَ النَّقْصِ وَ الْمَهَانَةِ لَا تُدْرِكُ وَاحِدَةٌ مِنْهَا مُدْرَكَ صَاحِبَتِهَا وَ لَا تَقْوَى عَلَى ذَلِكَ عَاجِزَةً عِنْدَ اجْتِلَابِ الْمَنَافِعِ إِلَيْهَا وَ دَفْعِ الْمَضَارِّ عَنْهَا وَ اسْتَحَالَ فِي الْعُقُولِ وُجُودُ تَأْلِيفٍ لَا مُؤَلِّفَ لَهُ وَ ثَبَاتِ صُورَةٍ لَا مُصَوِّرَ لَهَا فَعَلِمْتُ أَنَّ لَهَا خَالِقاً خَلَقَهَا وَ مُصَوِّراً صَوَّرَهَا مُخَالِفاً لَهَا عَلَى جَمِيعِ جِهَاتِهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون‏» [1] می گوید: من خداى جل جلاله را بنفس خود شناختم زيرا كه آن نزديكترين چيزها است در نزد من و بيانش آنست كه من آن را ابعاض مجتمع و اجزاء با يك ديگر آميخته مى‏يابم كه تركيبش ظاهر و هويدا و صنعت و ساختنش آشكار و پيدا است و بر نوعى چند از تخطيط و تصوير بنا شده و بعد از نقصان زيادتى دارد و بعد از زيادتى نقصان دارد و از برايش حواس مختلف و جوارح متباين انشاء و ايجاد شده از ديده و گوش و بوينده و چشنده و لمس‏كننده كه حواس پنجگانه باشد و بر ضعف و نقصان و خوارى خلق شده و هيچ يك از آن حواس نميتواند كه دريافته صاحبش را كه‏ حاسه ديگر باشد دريابد و بر آن قوت ندارد و عاجز است از كشيدن منفعتها بسوى خود و دفع كردن مضرتها از خود و وجود تاليف و تركيب‏كننده از برايش نيست و ثبات صورتى كه صورت دهنده ندارد در عقول محال و ممتنع باشد پس دانستم كه آن را آفريننده ايست كه آن را آفريده و نگارنده كه آن را نگاشته كه با آن در همه جهاتش مخالفت دارد خداى عز و جل فرموده كه فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ يعنى و نيز نشانها است در نفسهاى شما كه دلالت دارند بر وجود صانع و علم و قدرت او آيا پس نظر نميكنيد و نمى‏بينيد .
 هشام ابن حکم در صغرای استدلال خود بیان می کنند که چگونه در بدن انسان نظم و شگفتی های مختلفی قرار داده شده است. سپس در کبرای آن می فرماید عقل محال می داند که چنین صورتی باشد و تصویر گری نداشته باشد. از این جا است که پی به آفریدگار دانا و توانا برای خلقت این موجود می بریم . سپس از قرآن نیز بر این مطلب شاهدی می آورد.
 چند نکته در این روایت مورد توجه است :
  1. جایگاه ویژه و ممتاز هشام ابن حکم در میان شاگردان امام صادق (ع) زیرا با توجه به اینکه ابوجعفر احول بود اما هشام ابن سالم نهایتا از او درخواست جواب نمود؛
  2. شیوه امام صادق (ع) این گونه بود که شاگردهای خود را به صورت تخصصی بار آورده بودند که هر کدام در رشته ای دارای فن و توانایی بودند.
  3. آنچه در این روایت آمده سخن از صورت و تالیف است نه فایده و مصلحت. بنابراین شاهدی است بر اینکه نظم صوری نیز می تواند در برهان نظم مورد توجه قرار گیرد .
 برهان نظم در کلام علامه طباطبایی
 مرحوم علامه در تفسیر « المیزان» تصریح کرده اند که قرآن کریم وجود خداوند متعال را بدیهی دانسته و لذا هیچ گاه در مقام اثبات آن بر نیامده است و آنچه در قرآن در باب خداشناسی بیان شده در مقام اثبات صفات الهی است. ایشان در کتاب «شیعه در اسلام » و « تعالیم اسلام» به برهان نظم پرداخته اند. در کتاب تعالیم در اسلام عبارتی دارند که بیان می دارد نظم صوری هم می تواند دلیلی بر اثبات وجود خالق دانا و توانا باشد اما در شیعه در اسلام برهان نظم را بر اساس نظم غایی بیان فرموده اند. ایشان در کتاب تعالیم اسلام می فرماید «غریزه واقع بینی انسان هرگز نمی پذیرد که این همه اشیاء خود به خود از راه اتفاق بوجود آمده باشد و نظامی که در هستی دارند سر سری و بدون حساب اجرا شده باشد در صورتی که وجدان انسان چنین اتفاقی را در چند آجر پاره ای که به صورت منظم روی هم چیده شده باشد نمی پذیرد. این است که غریزه واقع بینی انسان اعلام می دارد که جهان هستی حتما تکیه گاهی دارد که منبع هستی و ایجاد کنند و باقی کننده جهان است.» [2]
 در کتاب شیعه در اسلام می فرماید « فردى كه هر حادثه و پديده اى را به علت و سببى نسبت مى دهد و گاهى براى پيدا كردن سببى مجهول، روزگارها با بحث و كوشش مى گذراند و دنبال پيروزى علمى مى گردد، فردى كه با مشاهده چند آجر كه با نظم و ترتيب روى هم چيده شده نسبت آن را به يك علم و قدرت مى دهد و اتفاق و تصادف را نفى كرده به وجود نقشه و هدفى قضاوت مى نمايد، هرگز حاضر نخواهد شد جهان را بى سبب پيدايش، يا نظام جهان را اتفاقى و تصادفى فرض كند.» [3]
 برهان نظم در کلام شیخ صدوق
 مرحوم شیخ صدوق در برخی از کتب خویش به مباحث تحلیلی و عقلی پرداخته است. اما در کتاب الاعتقادات ، عقاید را به صورت نقلی بیان کرده اند و همین امر سبب شده برخی به ایشان را متکلم نقلی بدانند . اما این سخن اشتباه است زیرا ایشان در کتاب های دیگر خویش مانند التوحید، در ذیل احادیث به تحلیل های عقلی پرداخته اند . از جمله بیان برهان خداشناسی از راه طبیعت و نظم در آن است . می فرماید : «ليس يجوز في عقل و لا يتصور في‏ وهم أن يكون ما لم ينفك من الحوادث و لم يسبقها قديما و لا أن توجد هذه الأشياء على ما نشاهدها عليه من التدبير و نعاينه فيها من اختلاف التقدير لا من صانع أو تحدث لا بمدبر و لو جاز أن يكون العالم بما فيه من إتقان الصنعة و تعلق بعضه ببعض و حاجة بعضه إلى بعض لا بصانع صنعه و يحدث لا بموجد أوجده لكان ما هو دونه من الأحكام و الإتقان أحق بالجواز و أولى بالتصور و الإمكان و كان يجوز على هذا الوضع وجود كتابة لا كاتب لها و دار مبنية لا باني لها و صورة محكمة لا مصور لها». [4] از صنعت و تدبير و بنوبت بر آنها وارد مى‏شود از صورتها و هيئتها و بالبديهه دانسته‏ايم كه ما آنها را نساخته‏ايم و نه كسى كه از جنس مادر مثل حال ما است آنها را ساخته و در هيچ عقلى روا نباشد و در وهم و خيالى تصور نشود كه آنچه از حوادث جدا نباشد و آنها را پيشى نگرفته باشد قديم باشد و نه آنكه اين چيزها بر آنچه ما آنها را بر آن مشاهده ميكنيم از تدبير و آنچه آن را بچشم سر در اينها مى‏بينيم از اختلاف تقدير موجود شود نه از صانعى يا حادث شود نه بمدبرى و اگر روا باشد كه عالم با آنچه در آنست از استوارى صنعت و تعلق و در آويختگى بعضى از آن به بعضى و حاجت بعضى از آن ببعض ديگر نه بصانعى باشد كه آن را ساخته باشد و حادث شود نه بموجودى كه آن را ايجاد فرموده باشد هر آينه آنچه پست‏تر از آن باشد از احكام و استوارى سزاوارتر باشد بجواز و اولى بتصور و امكان و بر اين وضع وجود نوشته كه نويسنده از برايش نيست و خانه ساخته كه سازنده ندارد و صورت محكمه كه نگارنده ندارد روا مي بود.
 برهان نظم در کلام سایرین
 از جمله افرادی که به برهان نظم توجه داشته اند و آن را در کنار سایر براهین خداشناسی آورده اند عبارتند از :
 1- مرحوم فیض کاشانی در کتاب «علم الیقین» که در دو جلد تنظیم نموده اند در جلد اول ، ص 26 29 ؛
 2- سید علامه شبر که او را مجلسی دوم می خوانند در کتاب «حق الیقین فی اصول الدین»، ص 19 23 به بحث خداشناسی در طبیعت پرداخته اند ؛
 3- شیخ جواد مغنیه در کتاب «فلسفات الاسلامیه» در ص 33 و 347 برهان نظم را در کنار سایر براهین آورده اند.
 بررسی چند سوال
 تا کنون برخی از مقدمات برهان نظم مورد بررسی قرار گرفت . اکنون به چند نکته دیگر در این برهان می پردازیم. این نکات را در قالب سه سوال بیان می کنیم:
  1. آیا برای استدلال از طریق نظم( خواه نظم صوری و خواه غایی ) بر وجود صانع تکرار آن نیز لازم است یا با یک بار تحقق آن نیز استدلال صحیح است؟
  2. آیا نظم غایی تنها در جایی است که دارای فایده و منفعت باشد یا اگر زیان بار نیز باشد باز می تواند کاشف از صانع دانا باشد؟
  3. مراد از عقل حاکم در برهان نظم کدام عقل است، عقل باریک بین فلسفی، عقل ریاضی یا عقل اطمینان آور عرفی؟


[1] توحید صدوق، شیخ صدوق، ص289، ط جامعه مدرسین
[2] تعالیم اسلام ، علامه طباطبایی ، ص64 و 65
[3] شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص121، ط دفتر نشر اسلامی
[4] توحید صدوق، شیخ صدوق، ص298، ط جامعه مدرسین