درس کلام استاد ربانی

92/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : نظریه تکامل انواع و رابطه آن با آموزه های دینی
 دیدگاه آدم نوعی به جای حضرت آدم (ع) در قرآن
 سخن در مورد آیاتی بود که مربوط به آفرینش حضرت آدم (ع) است. برخی گفته اند مراد از آدم در قرآن شخص خاصی نیست بلکه طبیعت انسان مراد است. آنان از این امر به «آدم نوعی» تعبیر کرده اند. بر اساس این عقیده، آدم ماهیتی است واحد که بواسطه قیود متکثر می شود و این تکثر یافته ها همان فرزندان او هستند. [1]
 نقد و بررسی
 این دیدگاه نادرست است و آیات فراوانی آن را رد می کند که برخی از آنها از این قرار است:
 1- آیه 59 سوره آل عمران: « إِنَّ مَثَلَ عيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏ » قرآن کریم در این آیه خلقت حضرت عیسی (ع) را به خلقت حضرت آدم (ع)‌تشبیه نموده است و در صورتی که مراد از آدم در آیه ، طبیعت نوعی انسان باشد دیگر این تشبیه وجهی نخواهد داشت زیرا آن حضرت نیز خود فردی از آن طبیعت است .
 2- آیه 1 سوره نساء : « يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً » اگر مراد از نفس واحده در این آیه طبیعت انسانی باشد در این صورت عبارت «و خلق منها زوجها» دیگر چه معنایی خواهد داشت؟ طبیعت نوعیه که دیگر زوج ندارد! زیرا زوج به در جایی اطلاق می شود که فرد دیگری در کنار آن بوده که همتای آن است در حالی که زوج خود جزء آن طبیعت است. شاهد دیگر این است که در ادامه آیه می فرماید: از این دو موجود ، مردان و زنان زیادی خلق شده است . روشن است که ضمیر «منهما » به حضرت آدم (ع) و زوج او باز می گردد .
 در باره منشا پیدایش حضرت حواء که در این آیه با عبارت «و خلق منها زوجها» از آن یاد شده، دو دیدگاه بیان شده است:
 الف ) برخی گفته اند حضرت حواء از یک ضلع آدم (ع) خلق شده است. مرحوم علامه این دیدگاه را رد فرموده و روایاتی نیز بر رد آن بیان فرموده اند . از جمله در روایت آمده است که همین سوال را از امام (ع) پرسیده شده، آن حضرت فرمودند : مردم در این باره چه می گویند؟ راوی گفت: می گویند حضرت حواء از تکه ای از حضرت آدم (ع) خلق شده است . امام فرمودند : مگر خدای متعال عاجز بود از اینکه بتواند ایشان را از همان ماده و گلی که آدم (ع) را آفرید بیافریند؟ راوی سوال نمود پس ایشان چگونه خلق شده است ؟ حضرت فرمود « أخبرني أبي عن آبائه قال: قال رسول الله ص: إن الله تبارك و تعالى قبض قبضة من طين- فخلطها بيمينه- و كلتا يديه يمين- فخلق منها آدم، و فضلت فضلة من الطين فخلق منها حواء » [2]
 ب) دیدگاه دیگر آن است که خلقت حضرت حواء از همان ماده ای بوده است که آدم (ع) خلق شده است . مرحوم علامه این دیدگاه را پذیرفته اند .
 3- آیه 27 سوره اعراف : « يا بَني‏ آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما » اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! روشن است که کلمه «ابویکما» و سایر تعابیری که در آیه آمده است ناظر به دو شخص یعنی حضرت آدم (ع) و حواء است.
 4- آیه 61 و 62 سوره اسراء: « وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طيناً (61) قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَليلاً » (به ياد آوريد) زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» آنها همگى سجده كردند، جز ابليس كه گفت: «آيا براى كسى سجده كنم كه او را از خاك آفريده‏اى؟!» (61) (سپس) گفت: «به من بگو، اين كسى را كه بر من برترى داده‏اى(به چه دليل بوده است؟) اگر مرا تا روز قيامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عده كمى، گمراه و ريشه‏كن خواهم ساخت!» . این آیه نیز گویای نادرستی ادعای یاد شده است . اگر گفته شود آنچه قائل ادعا کرده در آیه محتمل است می گوییم هر چند چنین است اما ظهور کلام حجت است و تا وقتی قرینه معتبری یافت نشود نمی توان دست از آن برداشت .
 5- شاهد دیگر آیاتی است که مساله حضور آدم (ع) و حواء در بهشت و خروج آنها از آنجا و مانند آن را بیان داشته است « وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ » [3] دلالت این آیات خیلی روشن است که مراد فرد انسان است نه نوع آن.
 وجود انسان هایی دیگر قبل از حضرت آدم (ع)
 سوال دیگری که در این بحث مورد توجه است این است که آیا قبل از حضرت آدم (ع) انسانهایی با همین کیفیت می زیسته اند یا نه؟ در مورد نسل حاضر دیدگاه مشهور این است که همه افراد بشر به حضرت آدم (ع) باز می گردد. اما برخی نیز مانند صاحب المنار و عبده گفته اند تنها بعضی از افراد بشر کنونی به حضرت آدم(ع) باز می گردد. برخی نیز گفته اند نسل کنونی به چهار انسان باز می گردد: سیاه پوستان به یک آدم ، سفید پوستان به یک آدم ، سرخ پوستان به یک آدم و سبزه گونه ها به آدمی دیگر .
 وقتی که برای پاسخ به این سوال به قرآن رجوع کنیم، همان طور که مرحوم علامه فرموده است قرآن کریم سخنی بیان نکرده است . برخی خواسته اند از آیه « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمين‏ » [4] استفاده کنند که قبل از حضرت آدم (ع) انسان هایی بوده اند تا اصطفی و برگزیدن معنا پیدا کند . اما همان طور که قبلا بیان شد این وجه نادرست است. برخی دیگر نیز به آیه « وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏ » [5] تمسک کرده اند و گفته اند مراد از خلیفه ، جانشین قرار دادن این مقام بر انسانهای گذشته است. اما این سخن نیز نادرست است زیرا می تواند مراد، جانشینی از خداوند باشد .
 نکته: در مورد اینکه ملائکه از کجا فهمیدند که انسان دست به جنایت و خونریزی می زند چند وجه بیان شده است: برخی گفته اند از آنجایی که انسان هایی جنایت کار قبل از حضرت آدم (ع) بوده و آن حضرت نیز در ظاهر شبیه آنان بوده است ملائکه چنین برداشتی نموده اند. مرحوم علامه می فرماید: این سخن نادرست است زیرا مقام ملائکه اجل از آن است که چنین قیاس باطلی را نموده باشند. وجه صحیح آن است که آنان دریافتند که اقتضای عالم طبیعت، درگیری و تصادف و مانند آن است. مرحوم علامه می فرماید « و أما القرآن الكريم فإنه لم يتعرض تصريحا لبيان أن ظهور هذا النوع هل ينحصر في هذه الدورة التي نحن فيها أو أن له أدوارا متعددة نحن في آخرها؟ و إن كان ربما يستشم من قوله تعالى: وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ الآية: «البقرة: 30»، سبق دورة إنسانية أخرى على هذه الدورة الحاضرة، و قد تقدمت الإشارة إليه في تفسير الآية. » [6]
 اما در روایات به وجود انسان های قبل از حضرت آدم (ع) اشاره شده است که از جمله آنها می توان به این روایات اشاره نمود :
 1- در تفسیر عیاشی [7] از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: اگر فرشتگان ندیده بودند که افرادی خونریزی و فساد می کردند پس از کجا فهمیدند که خلقت انسان منشاء فساد و خونریزی می شود؟ [8]
 اما در این روایت نیامده است، آنانی که قبلا آمده اند انس بودند یا غیر انس. البته علی القاعده باید مثل انسان عقل و اختیار داشته باشند ، لذا ممکن است آن موجوداتی که فساد کرده اند از جنیان باشند . شاهد آن نیز روایت دیگری است که در همین تفسیر از امام نقل شده که فرمودند «انما قالوا ذلک بخلق کذا یعنی الجان » [9] . پس این روایت هم از نظر سند و هم دلالت نمی تواند شاهد بر خلقت انسان هایی قبل از حضرت آدم (ع) باشد.
 2- در روایتی از امام باقر (ع) در کتاب خصال، باب خصال هفت گانه آمد است که خدای متعال از روزی که زمین را خلق نموده است تا کنون هفت عالمین آمده است: « لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِينَ لَيْسَ هُمْ وُلْدَ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَأَسْكَنَهُمْ فِيهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا هَذَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْهُ » [10] عالمین دارای دو کاربرد است : یکی اینکه به معنای ما سوی الله باشد، که در این صورت نمی تواند شاهد ما باشد. و دیگر اینکه به معنای خردمندان باشد. در این صورت می تواند شاهد باشد . اما با توجه به کاربردهای مختلف آن ، کلام مجمل خواهد بود. مگر اینکه کسی بگوید اینکه امام در ادامه فرموده است: «ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا هَذَا الْبَشَرِ »، سیاق کلام گویای آن است که منظور از عالمین قبلی موجوداتی از جنش بشر بوده است .
 3- در روایت دیگری از امام باقر (ع) خطاب به جابر ابن یزید جوفی آمده است: « ای جابر شاید عقیده تو این باشد که خداوند متعال فقط همین عالم را آفرید و بشری غیر از شما خلق نکرده است؟ خیر! سوگند به خدا که هزار هزار عالم و آدم آفریده است و شما آخرین آن عالم ها و انسانها هستید.» [11] نکته جالب در این روایت آن است که زمین شناسان نیز که برای زمین چهار دوره تعریف کرده اند گفته اند دوره چهارم زمین که با پا گذاشتن انسان به این عالم شروع می شود، در حدود یک میلیون سال پیش اتفاق افتاده است، یعنی معادل همان چیزی که امام باقر (ع) فرموده اند. [12]
 4- در تفسیر برهان آمده است قبل از اینکه خداوند انسان را خلق کند هم جن بوده است و هم موجوداتی بنام نسناس. « إن الله تبارك و تعالى أراد أن يخلق خلقا بيده، و ذلك بعد ما مضى من الجن و النسناس‏ » [13]
 
 حاصل بحث این می شود که اگر بخواهیم درباره فرضیه های علمی در باب تکامل انواع با ادبیات دینی صحبت کنیم می توان از این روایت استفاده نمود اما باید دقت داشت که نه اصل این فرضیه علمی قطعی است و نه می توان از این روایات نتیجه قطعی گرفت. بلکه باید گفت بر این فرضیه مؤیداتی احتمالی در نقل نیز بیان شده است.
 نکته: اگر کسی مبنایش درباره خبر واحد این باشد که خبر واحد هر چند قطعی صدور باشد اما در غیر تعبدیات مانند اعتقادات و مسائل تاریخی معتبر نیست کما اینکه رای مشهور چنین است در این صورت نمی تواند از این روایات در این باب استفاده کند اما اگر گفته شود چون دلیل خبر واحد سیره عقلا است و روایات نیز امضای سیره عقلا است و در سیره عقلا فرقی میان نقل و مشاهده آن نیست ، در این صورت می توان از این روایت بهره گرفت. مرحوم آیت الله خویی و آیت الله فاضل دیدگاه دوم را برگزیده اند و بنظر می آید این مبنا صحیح باشد.
 سرفصل های مباحث بیان شده در طول سال
 مباحثی که از اول سال تا کنون مورد بررسی قرار گرفت از این قرار بود :
  1. مباحث مقدماتی در زمینه رابطه علم و دین
  2. بررسی رابطه میان اراده الهی و قوانین حاکم بر طبیعت
  3. بحث معجزات و رابطه آن با علم
  4. دین و مساله خلقت انسان و تکامل انواع
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مرحوم علامه طباطابایی در تفسیر المیزان ، ج16، ص 257 و نیز ج 4 ، ص 142 به این قول اشاره کرده و نقد نموده اند .
[2] المیزان فی تفسیر القرآن ، علامه طباطبایی ، ج4 ، ص 146 و 147 ، ط : جامعه مدرسین
[3] بقره /سوره 2 ، آیه 35
[4] آل عمران ، سوره 3 ، آیه 33
[5] بقره /سوره 2 ، آیه 30
[6] المیزان فی تفسیر القرآن ، علامه طباطبایی ، ج4 ، ص 140 ، ط : جامه مدرسین حوزه علمیه قم
[7] اشکال روایات تفسیر عیاشی این است که مسند نیست بلکه همه را به صورت مرسل نقل کرده است .
[8] تفسیر عیاشی ، ج1 ، ص 29
[9] تفسیر عیاشی ، ج1 ، ص 30
[10] خصال ، شیخ صدوق ، ج2 ، ص 359 ، ط : جامعه مدرسین
[11] خصال ، شیخ صدوق ( ابن بابویه ) ، ج2 ، ص 652 ، ط : جامعه مدرسین
[12] شیخ صدوق در التوجید ، ج2 ، 450 ؛ و خصال ، ج2 ، ص 277 و نیز ابن میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 186 این روایت را نقل کرده اند .
[13] البرهان فی تفسیر القرآن ، سید هاشم بحرانی ، ج1 ، ص 171 ، ط : بنیاد بعثت