درس کلام استاد ربانی

92/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : نظریه تکامل انواع و رابطه آن با آموزه های دینی
 بررسی شواهد اقامه شده بر فرضیه تکامل انواع
 درباره فرضیه تکامل انواع از منظر علمی و شواهدی که از چند رشته علمی بر اثبات آن اقامه شده، این نتیجه بدست آمد که این شواهد نمی تواند یک نتیجه قطعی و یقینی به دست دهد به گونه ای که اطمینان عقلایی به آن حاصل شود . هر چند می تواند در مباحث علمی یکی از فرض های تکامل یا ثبات انواع را برگزید و مباحث را مبتنی بر آن بیان نمود اما دلیلی بر برتری یک نظریه بر دیگری از نظر علمی تا کنون یافت نشده است . آن گاه می توان به برتری یکی از این دو فرضیه حکم نمود که یا یکی بر اساس دلایل و شواهد اثبات شود و یا فرضیه مقابل باطل شمرده شود . اما هیچ کدام از این دو امر محقق نشده است لذا کما کان هر دو فرضیه می تواند مورد انتخاب قرار گیرد .
 از موضع فلسفی نیز گفته شد، اگر جهان بینی فرد مادی باشد در این صورت هیچ کدام از این دو فرضیه قانع کننده نخواهد بود زیرا عقل، پیدایش این انواع گوناگون را بدون دخالت عنصر حکمت و شعور و تنها از روی تصادف معقول نمی داند . اما در صورتی که جهان بینی ما الهی باشد، در این صورت هر دو فرضیه می تواند قانع کننده باشد. زیرا نشان می دهد که گویا شعور مرموزی در میان موجودات زنده هست که آنها را هدایت می کند . شهید مطهری در این باره فرموده است بعید نیست که فرضیه تکامل انواع مزیتی نسبی نسبت به ثبات انواع داشته باشد زیرا بهتر می تواند غایت مندی و هدف دار بودن جهان را نشان دهد. ایشان می فرماید « من معتقدم كه با نظريه «تبدل انواع» نمايش اصل علت غايى را خيلى بهتر مى‏شود درك كرد. » [1]
 علامه طباطبایی نیز همه شواهدی که از علوم بر فرضیه تکامل انواع بیان شده را مربوط به تغییر هایی صنفی می داند و معتقد است هیچ شاهدی تا کنون ارائه نشده که فردی از یک نوع به نوع دیگر تبدیل شده باشد. آنچه شواهد علمی در این زمینه نشان داده تنها تغییراتی در حد صنف است. بر این اساس دلیل قائلین به تکامل انواع خاص است در حالی که مدعا آنها عام می باشد.
 مرحوم علامه سپس می فرماید آنچه دانشمندان فعلا به صورت فرضیه، مسلم گرفته اند، فرضیه تکامل انواع است و ممکن است شواهدی در آینده پیدا شود که این فرضیه را باطل کند. مرحوم علامه در اینجا گویا بر اساس روش ابطال پذیری در علم، به تحلیل این بحث علمی پرداخته اند . در علم تجربی دو روش برای ایجاد قانون و نظریه وجود دارد : اثبات پذیری و ابطال پذیری . بر اساس روش اثبات پذیری ، قانونی علمی است که بتوان آن را بر اساس شواهد مختلف استقرائی اثبات نمود . مثلا دانشمندی فرضیه ای را مطرح می کند و سپس به دنبال کشف شواهد آن می رود . در صورتی که شواهد قابل توجهی از طریق استقراء بدست آورد، حکم را تعمیم داده و بر اساس « حکم الامثال فی ما یجوز و لایجوز واحد » و نیز یکنواختی طبیعت ، قانونی علمی را وضع می نماید . اگر طبق این روش بخواهیم نظریه تکامل انواع را اثبات کنیم ممکن نیست زیرا همان طور که گفته شد شواهدی که در این زمینه وجود دارد تنها تغییر در حد صنف را نشان می دهد و تغییر نوعی به نوع دیگر را بیان نمی کند.
 اما روش دیگری در علم تجربی برای وضع قانون علمی،‌ بیان شده که بنام ابطال پذیری نامیده می شد. طبق این روش، شاخص قانون علمی دارای دو پایه است :
  1. راه برای ابطال آن فرضیه وجود داشته باشد. اینان بر اساس همین مطلب گفته اند قوانین متافیزیکی علمی نیست زیرا بر اساس تجربه نمی توان آنها را باطل نمود .
  2. واقعیت های موجود را بتوان بر اساس این فرضیه تبیین نمود . به تعبیر دیگر فرضیه ای که ارائه شده بتواند از عهده تفسیر واقعیت بر آید.
 طرفداران این روش گفته اند شواهد حسی گویای آن است که در عالم طبیعت فی الجمله تغییراتی رخ داده است . لذا این امکان در مورد انواع نیز وجود خواهد داشت و هر چند تا کنون شاهدی بر تبدل نوعی به نوعی وجود ندارد اما امکان آن هست و اگر کسی این مطلب را قبول ندارد باید دلیل بر ایطال بیاورد .
 نظریه تکامل انواع و قرآن کریم
  آقای دکتر سحابی بعد از اینکه شواهدی را بر فرضیه تکامل انواع از چند رشته علمی بیان می کند ، به بررسی این فرضیه در قرآن کریم می پردازد . ایشان معتقد شده است که برخی از آیات قرآن، نیز بیان گر تکامل انواع می باشد . از جمله آیاتی که به آن استدلال شده ، آیه 45 سوره مبارکه نور است « وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ » [2] و خداوند هر جنبنده‏اى را از آبى آفريد؛ گروهى از آنها بر شكم خود راه مى‏روند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مى‏روند؛ خداوند هر چه را بخواهد مى‏آفريند، زيرا خدا بر همه چيز تواناست!
 حاصل استدلال ایشان بدین شرح است :
 1- صدر آیه سخن از «دابه» است . دابه به معنای جنبنده است و از بررسی سایر آیات قرآن بدست می آید که دابه عمومیت داشته و شامل همه جنبندگان اعم از خشکی ،‌آبی ، هوایی و زمینی می شود . مضافا بر اینکه از واژه «کل» نیز استفاده شده است .
 2- در ادامه قرآن کریم می فرماید خداوند همه جنبندگان را از آب آفریده است . این مساله نشان می دهد که منشا خلقت همه جنبندگان، آب است. از نظر علوم زیستی نیز ثابت شده است که خلقت موجودات زنده از آب آغاز شده است . ابتدا موجودات تک سلولی در میان آب و جلبک ها و لجن ها پدیدار شده است و آرام آرام زندگی آغاز شده است .
 3- قرآن کریم بعد بیان خلقت همه جانداران از آب، به سه دسته از آنان اشاره می فرماید: آنها که بر روی شکم می خزند که مراد خزندگان است؛ آنهایی که بر روی دو پا حرکت می کنند که مراد پرندگان است و چهارپایان. قرآن کریم در اینجا از کلمه «فمنهم » استفاده کرده است . کلمه «فاء» برای تفریع است و سه نکته را می رساند :
 الف) در عین حالی که منشا موجودات از آب است، قبل از اینکه خزنده یا پرنده یا چهار پا شوند، یک خلقت اولیه داشته اند. زیرا قرآن می فرماید خداوند همه چیز را از آب خلق نمود بعد بعضی از آنها خزنده شدند و برخی بر دو پا حرکت می کنند و برخی بر چهار پا.
 ب) کلمه «فاء» می فهماند که خلقت جنبندگان متفرع بر خلقت اولیه آنها بوده است و نیز خلقت ثانویه آنها نسبت به خلقت اولیه از نظر زمانی متاخر است.
 ج) نکته سومی که از کلمه «فاء» بدست می آید این است که میان جانداران در مراحل خلقت خویش اتصال وجودی بر قرار است .
 سپس ایشان می گوید اینکه قرآن کریم از واژه «من» برای حیوانات استفاده کرده در عین حالی که این کلمه برای ذوالعقول به کار می رود، مفسرین وجوهی را بیان کرده اند . اما این وجوه قابل پذیرش نیست. مرحوم طالقانی وجهی را بیان کرده که صحیح تر است و آن این است که در جهان موجودات سیر تکاملی داشته و انسان کامل ترین موجود است. لذا ممکن است از آنجا که سیر موجودات به موجود برتر است از واژه «من » استفاده شده است.
 در ادامه به یک سوال مقدر پاسخ می دهند که اگر خلقت انسان متکامل تر از چهارپایان است پس چرا در آیه شریفه ، جمله « وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ رِجْلَيْنِ » که دلالت بر انسان می کند، مقدم ذکر شده است؟ پاسخ ایشان این است که مراد از جنبندگانی که بر روی دو پا راه می روند پرندگان است نه انسان زیرا آنان هستند که در از اول عمر تا آخر بر روی دو پا هستند اما انسان ابتدا بی حرکت است ، سپس بر روی زمین می خزد و بعد از آن چهار دست و پا حرکت می کند و در نهایت بر روی دو پا حرکت می کند . لذا منظور از « وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ رِجْلَيْنِ » انسان نیست . اما اینکه چرا خلقت انسان در این آیه بیان نشده است وجهش چنین است که امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات از نظر خصایص وجودی ، خیلی برتر است لذا دور از شأن اوست که در خلال سایر حیوانات ذکر شود. اگر بنا بود خلقت انسان بیان می شد باید به صورت مستقلی ذکر می گردید.
 عبارت ایشان در کتاب قرآن مجید ، تکامل و خلقت انسان چنین است « در میان تمام بدایع ادبی که در عبارات آیه منظور وجود دارد چند نکته بلیغ و محسوس، حقایق علمی بزرگی را روشن می کند که از نظر انطباق با مبانی علمی مربوط و تکمیل و تاویل آنها موجب شگفتی و شایان بسی توجه است . کلمه دابه ... با استعمال کلمه مرکب «فمنهم» که در مقدمه آیه ذکر شده چند موضوع پیش می آید: بکار برده شدن حرف فاء با مفهوم تقدم و تاخیری که دارد می رساند که خلقت جانورانی که به ترتیب در آیه مشخصا ذکر شده در همان موقع خلقت اولیه به نحوی که در مقدمه ذکر شده صورت نگرفته است . از این حرف فاء قطعا دریافت می شود که برهه ای از زمان، میان خلقت اولیه جانوران تا پیدایش حیوانات راهرو مذکور در آیه فاصله بوده است.
 مضمون عطف و تفریع نیز که از حرف فاء فهمیده می شود ارتباط پیوستگی و راهرو بودن حیوانات متن آیه را به حیواناتی که در مقدمه آیه به خلقت آنها اشاره شده است را نشان می دهد. کلمه من تبعیضیه که بلافاصله بعد از فاء ذکر گردیده منظور مذکور در فوق یعنی پیوستگی حیوانات راهرو را به جانوران مقدمه موکدا تاکید می نماید » [3]
 سوال و جواب
 آیا آنچه ایشان در مورد این آیه بیان می فرماید تفسیر به رای نیست ؟ خیر ایشان بر اساس برخی نکات ادبی و نیز برخی واقعیت ها که برای همگان پذیرفتنی است برای معنای آیه استفاده نموده است. وی خواسته است با استفاده از کلمات آیه و شواهد دیگر فرضیه تکامل را بیان کند. لذا هر چند دیدگاه ایشان نادرست است اما از باب تفسیر به رای نخواهد بود . تفسیر به رای آن است که ابتدا نظریه را قبول کرده و بخواهد بر قرآن به اندک مناسبتی تحمیل کند.
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مجموعه آثار ، استاد شهید مطهری ، ج4 ، ص 226 ، ط صدرا
[2] سوره نور ، 45
[3] قرآن مجید ، تکامل و خلقت انسان ، ص 53 57