درس کلام استاد ربانی

92/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : نظریه تکامل انواع و رابطه آن با دین
 دو دیدگاه در مورد منشا انواع گوناگون در طبیعت
 در بحث مربوط به تکامل انواع در جلسه گذشته مقدماتی بیان شد . از جمله آنها این بود که در تبیین و تفسیر گوناگونی انواع جانداران، دو دیدگاه مطرح شده است: یکی ثبات انواع و دیگری تحول و تکامل انواع . نظریه ثبات انواع (فیکسیسم ) معتقد است انواعی که اکنون در میان حیوانات و گیاهان مشاهده می شود در آغاز نیز به همین کیفیت بوده است و اگر تحولی رخ داده در برخی از صفات و خصوصیات و در برخی اصناف بوده است اما در این میان هرگز نوعی به نوع دیگر تبدیل نشده است.
 نظریه دوم ، نظریه تحول انواع (ترانسفورميسم‏) است . این نظریه می گوید آنچه در آغاز بوده نوعی ساده ( موجود تک سلولی ) بوده است که در اثر عوامل طبیعی ( نه متافیزیکی ) مانند عوامل زیستی ، ژنتیکی، محیطی و غیره و در یک فرایند بسیار طولانی، تکثر یافته و به انواع پیچیده تری تبدیل شده است .
 طبق این نظریه موجودات زنده ای که در طبیعت مشاهده می شود و انواع فراوانی دارد در آغاز به موجود واحدی باز می گردد . این موجود واحد و ساده در طی میلیارد ها سال در اثر عوامل مختلف طبیعی، ‌به وضعیت کنونی رسیده است . این تحول نیز بر اساس نظام اصلح شکل گرفته است . یعنی آنچه کامل تر و برتر بوده است در اثر نزاعی که میان موجودات رخ داده توانسته باقی بماند. سپس آثار او که تکامل یافته به نسل های بعدی از طریق وراثت منتقل شده و به این ترتیب ، نوع کامل تری پدید آمده است. مثلا گوسفند نر برای حفظ حریم خود در باره گوسفندهای ماده ، با گوسفندهای نر دیگر مبارزه می کرده است . در اثر برخورد سر های آنها به هم، کم کم در سر آنها شاخ کوچکی ایجاد شده است و بعد از آن طی فرآیندی طولانی این شاخ بزرگ تر شده است . و یا گردن زرافه در ابتدا این مقدار بزرگ نبوده است بلکه در اثر اینکه تلاش نموده برگ درختان بالاتر را مصرف کند ، کم کم گردن او دراز تر شده است و این امر به نسل بعدی منتقل شده است .
 اما کسانی که قائل به ثبات انواع هستند می گویند آنچه مستقیما از طرف خدای متعال خلق شده است، همین انواع گوناگون است. این انواع در طول حیات کره زمین ثابت بوده است هر چند برخی از انواع منقرض شده و در برخی تحولات صنفی رخ داده است اما هرگز نوعی به نوع دیگر تبدیل نشده است .
 استاد مطهری در کتاب نبوت ، درباره این بحث سه دیدگاه را مطرح می کند. ایشان بر اساس یک پیش فرض این تقسیم را انجام داده اند و آن اینکه می فرماید کسانی که نظریه ثبات انواع را مطرح کرده اند آن را مساوی با خلقت و حدوث گرفته اند. این نظریه بخصوص در جهان غرب همواره با مساله حدوث مطرح بوده است لذا از آن به نظریه خلقت هم تعبیر شده است. به همین خاطر ، نظریه تحول انواع که آن را این گونه تلقی کرده اند که اگر قائل به آن شویم ، مخلوق بودن عالم دیگر مطرح نیست. لذا مادی گراها گفتند این نظریه، دلیل علمی بر ادعای آنان است. این شد که الهیون از یک طرف و مادیون از طرف دیگر این فضا را به وجود آوردند که هر کس بگوید عالم مخلوق است قائل به ثبات انواع و هر کس عالم را مخلوق نداند، معتقد به تکامل انواع است. شهید مطهری می فرماید در اینجا شق سومی هم وجود دارد که طرفدارانی نیز دارد و آن قدمت انواع است . این گروه معتقد هستند که در عین حالی که انواع متکثر است ، از نظر زمانی نیز قدیم می باشند .
 با دقت در این مساله روشن می شود که قدمت انواع، نظریه ای در عرض آن دو نظریه نیست بلکه شاخه ای از ثبات انواع است. یعنی ابتدا دو نظریه بنام ثبات و تحول انواع مطرح است و سپس قائلین به ثبات انواع دو گروه می شوند: کسانی که انواع را حادث می دانند و کسانی که به قدمت آنها معتقدند.
 در تعلیل نظریه قدمت انواع بر دو مبنای فلسفی قدما تکیه شده است. فلاسفه قدیم نظریه دائمی بودن فیض از ازل و نیز تغییر ناپذیری افلاک نه گانه را مطرح کرده بودند .
 اما چگونه می توان با تلفیق این دو مبنا این مطلب را بدست آورد که موجودات جاندار، انواع ثابت ازلی دارند؟ آنچه می توان تصور کرد این است که ماده طبیعت ازلی بوده و کم کم حیات به وجود آمده است اما دلیلی بر این نداریم که اگر ماده ازلی بوده ، پس انواع هم ازلی بوده است.
 بررسی نظریه تحول انواع از نظر تاریخی
 نظریه ای که در میان غالب بشر اعم از اهل علم و غیر علم رایج بوده، نظریه ثبات انواع است. نظریه تحول انواع بعدا و در نیمه قرن 18 به صورت علمی مطرح شده است. البته می توان رد پای این نظریه را به صورت جسته گریخته و غیر رایج در متون قدیمی و فلاسفه یونان باستان یافت نمود.
 ابتدا باید دید کدام نظریه در این میان درست است، بعد از آن در صورتی که نظریه تحول انواع پذیرفته شد این مساله پیش می آید که آیا پیامدهایی که برای آن بیان کرده اند صحیح است یا نه ؟
 ریشه نظریه تحول انواع در میان زمین شناسان
 قبل از اینکه در عصر جدید نظریه تحول در مورد موجودات زنده و آزمایش در مورد آن توسط دانشمندان تجربی صورت گیرد، در زمین شناسی، نظریه مشابهی مطرح شده است. در زمین شناسی این مساله مسلم است که در طول تاریخ تحولات عظیمی بر روی کرده زمین اتفاق افتاده است و به همین خاطر ، این کره دارای لایه های مختلفی است. در مورد منشا این تحولات، دو نظریه مطرح شده است:
  1. برخی گفته اند این تحولات به صورت مقطعی رخ داده است و عامل آن اموری همچون سیل های شدید یا طوفان های سهمگین بوده است . در اثر این بلایا، حیوانات و گیاهان بر روی کره زمین از بین رفته و سپس دوباره موجودات دیگری بر روی زمین خلق شده است. این نظریه را «کاتاستروفیسم » گویند . گفته اند فسیل هایی که در اکتشافات بدست آمده شاهدی بر این مدعی است . آنان جریان طوفان حضرت نوع (ع) را از این قبیل امور دانسته اند . از دانشمندان مشهوری که این نظریه را بیان کرده اند می توان از ژور هوویه ( زمین شناس فرانسوی و متوفی 1832 ) نام برد . نقل شده است که وی سالهای زیادی را بدنبال کشف استخوانهای حیوانات منقرض شده گذاشت و توانست 23 جانور را پیدا کند . دانشمند دیگری که این نظریه را بیان کرده است، ورنه ( زمین شناس اسکاتلندی و متوفی 1817 ) است .
  2. بعدها این نظریه پیدا شد که این تحولات به صورت تدریجی و بر اثر علل و عوامل طبیعی رخ داده است . همان عواملی که اکنون نیز وجود دارد مانند فوران آتش فشان ها، رانش زمین، زلزله و مانند آن . آنان فسیل های کشف شده را معلول همین عوامل می دانند . این نظریه را «اونیفورمیسم» یا یک شکل انگاری گویند . از دانشمندانی که این نظریه را برگزیده ، چالز لایر متوفی 1875 است . وی کتابی بنام «اصول زمین شناسی » تالیف کرده که گفته شده سر آغاز زمین شناسی عصر جدید است . نقل شده آقای داروین در سفر پنج ساله ای که توسط کشتی سلطنتی برای کشف شواهد نظریه خویش داشت این کتاب را مطالعه کرده و فوق العاده بر او تاثیر گذاشته است .
 منابعی که در بحث تاریخ نظریه تحول در اینجا مورد استفاده قرار گرفت از این قرار است : کتاب «تاریخ و فلسفه علم » ، ص 332 334 . کتاب «علم و دین »، ص 101 و 102 . کتاب تاریخ علم دان پیر ، ص 313 و 314 و کتاب دایره المعارف دکتر مصاحب .
 نکته :
 وقتی فردی حوزوی که این مباحث از حوزه تخصص او خارج است به این مباحث می پردازد باید ، مطالب خویش را به صورت مستند بیان کند در غیر این صورت مورد قبول مجامع علمی قرار نمی گیرد. از آن طرف وقتی این مطالب را به صورت مستند و دقیق بیان کند برای مخاطب اعجاب آمیز خواهد بود است.
 دانشمندان شاخص در نظریه تحول انواع
  1. از چهره های شاخص این نظریه ، لامارک (1744 1829 م) جانور شناس فرانسوی است . وی اولین کسی است که فرضیه تحول انواع را به صورت علمی و بر اساس شواهد مطرح کرده است .
  2. دومین شخصیت، والاس (1913 م) طبیعی دان انگلیسی است. وی همزمان با داروین بوده و با اینکه از نظریه تحول انواع او مطلع نبوده اما این نظریه را مطرح کرده است. هر چند با داروین در مورد نوع انسان اختلافات نظر دارد .
  3. چهره دیگر ، زیست شناس انگلیسی ، هاکسلی (1825 م ) است . گفته شده وی سرسخت ترین مدافع داروین بوده است تا آنجا که گفته من سگ مدافع داروین هستم. وی بعد ها گرایش مارکسیستی پیدا کرده در حالی که خود داروین تا آخر عمر بر دیانتش باقی ماند و حتی در لحظات جان دادن کتاب مقدس را به سینه خود چسبانیده بود.
  4. چالز داروین ( 1809 1882 م) که معروف ترین چهره در این نظریه است . وی 25 سال از عمر خود را به تحقیق در این زمینه پرداخت که 5 سال آن در کشتی سلطنتی به دنبال شواهد بود .
 
 
  * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد