درس کلام استاد ربانی

91/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : رابطه معجزات با نفس قدسی نبی
 بررسی کلامه علامه طباطبایی در مورد دخالت اسباب طبیعی در معجزه
 در جلسه قبل نظریه علامه طباطبایی درباره اینکه معجزات انبیاء و کرامات اولیاء و نیز سایر خوارق عادات که از دیگران صادر می شود، علاوه بر تاثیر گذاری نفس صاحب آنها ، سبب طبیعی ناشناخته نیز دارند، بیان شد. در آنجا اشکال شده بود که اگر چنین باشد معجزه امری نسبی خواهد بود که برای همگان اعجاز آن یکسان نخواهد بود. مرحوم علامه در پاسخ فرمودند: اولا معجزه از این جهت معجزه نیست که سببی طبیعی اعم از شناخته یا ناشناخته دارد بلکه از این جهت معجزه است که صاحب آن مورد عنایت خاص الهی است. ثانیا به جهت همین ویژگی هرگز مغلوب نخواهد شد. اگر فرض کنیم فرد دیگری که اهل ریاضت است در مقام معارضه بر آید، مغلوب خواهد شد و این از ویژگی های معجزه و کرامت است در نتیجه امور نسبی نخواهد بود و همیشگی است .
 بررسی کلام مرحوم علامه
 برای بررسی نظریه علامه طباطبایی ابتدا به کلام ایشان که در جاهای دیگر بیان کرده اند مراجعه می کنیم و مقایسه ای میان آنها انجام می دهیم، سپس به سراغ دو دلیل عقلی و نقلی ایشان در این زمینه می رویم.
 مرحوم علامه این بحث را در چند جا بیان کرده اند .
  1. اواسط جلد اول المیزان ، ص 76 به بعد ، ذیل آیه 23 سوره بقره
  2. در همین جلد ، ص 241 ، ذیل آیه 102 سوره مبارکه بقره بیان کرده اند .
  3. در جلد شش ، ص 187 تحت عنوان معرفت النفس
 مرحوم علامه در ذیل آیه 102 سوره بقره که مربوط به داستان سحر ساحران زمان حضرت موسی (ع) می فرماید: شکی نیست که خوارق عادات در جهان رخ می دهد و این مساله هم از نظر نقل متواتر است و هم مورد مشاهده قرار گرفته است .
 « من المعلوم وقوع أفعال خارقة للعادة الجارية للمشاهدة و النقل، فقلما يوجد منا من لم يشاهد شيئا من خوارق الأفعال أو لم ينقل إليه شي‏ء من ذلك- قليل أو كثير إلا أن البحث الدقيق في كثير منها يبين رجوعها إلى الأسباب الطبيعية العادية.
 فكثير من هذه الأفعال الخارقة يتقوى بها أصحابها بالاعتياد و التمرين كأكل السموم و حمل الأثقال و المشي على حبل ممدود في الهواء إلى غير ذلك، و كثير منها تتكي على أسباب طبيعية مخفية على الناس مجهولة لهم كمن يدخل النار و لا يحترق بها من جهة طلاية الطلق ببدنه أو يكتب كتابا لا خط عليه و لا يقرؤه إلا صاحبه، و إنما كتب بمايع لا يظهر إلا إذا عرض الكتاب على النار إلى غير ذلك. و كثير منها يحصل بحركات‏ سريعة تخفى على الحس لسرعتها فلا يرى الحس إلا أنه وقع من غير سبب طبيعي كالخوارق التي يأتي بها أصحاب الشعبذة، فهذه كلها مستندة إلى أسباب عادية مخفية علي حسنا أو غير مقدورة لنا لكن بعض هذه الخوارق لا يحلل إلى الأسباب الطبيعية الجارية على العادة كالإخبار عن بعض المغيبات و خاصة ما يقع منها في المستقبل و كأعمال الحب و البغض و العقد و الحل و التنويم و التمريض و عقد النوم و الإحضار و التحريكات بالإرادة مما يقع من أرباب الرياضات و هي أمور غير قابلة للإنكار، شاهدنا بعضا منها و نقل إلينا بعض آخر نقلا لا يطعن فيه، و هو ذا يوجد اليوم من أصحابها بالهند و إيران و الغرب جماعة يشاهد منهم أنواع من هذه الخوارق و التأمل التام في طرق الرياضات المعطية لهذه الخوارق» [1]
 مرحوم علامه می فرماید برخی از کارهای عجیبی که انجام می شود در اثر تمرین صورت گرفته است مثل خوردن سم، زیرا دستگاه مزاج انسان در اثر تدریج با این چیزها سازگار می شود. یا برداشتن جسم سنگینی که را در اثر تمرین بدست می آید. و نیز بسیاری دیگر از این اعمال بر اساس اسباب طبیعی صورت می گیرد اما آن اسباب از چشم مردم مخفی مانده است مثل اینکه داخل آتش می شود اما نمی سوزد به خاطر اینکه ماده ای نسوز به بدن خود مالیده است . یا نامه ای می نویسد که خطی ندارد اما جز نویسنده کسی نمی تواند آن را بخواند. برخی دیگر از این خوارق عادات در اثر حرکات سریع صورت می گیرد که از چشم ها پنهان می ماند . همه این امور دارای سبب طبیعی عادی شناخته است اما به جهت اغراضی برخی از آنها از نظر ها مکتوم مانده است.
 اما برخی دیگر از این خوارق عادات این گونه نبوده و نمی توان برای آنها اسباب طبیعی عادی تحلیل نمود مانند خبر دادن از وقایع غیبی که در گذشته رخ داده یا در آینده واقع می شود. و یا انجام کاری که باعث محبت یا بغض نسبت به فردی شود و یا خواب مصنوعی و یا بیمار نمودن فردی به صورت غیر عادی و یا احضار ارواح و یا انجام کارهای خارق العاده ای که مرتاضین انجام داده و بر اثر قوت نیروی اراده حاصل می شود.
 استاد مطهری نیز موارد فراوانی از این قبیل کارها را در کتاب نبوت نقل می کنند. ایشان همچنین فرموده اند خود مرحوم علامه نیز برخی از این کارهای خارق العاده را داشته است. از جمله جریان مشاهده شبه فرزند حسین ابن روح است « خود آقاى طباطبائى كه مدتها در اين امور بوده و كار مى‏كرده خيلى جريانهاى عجيبى دارد و خودش گاهى نقل مى‏كند (البته كم نقل مى‏كند) و گاهى جريانهاى عجيبى نقل مى‏كند كه براى خود ايشان هم عجيب است. از جمله مى‏گفت: من يك وقتى در يك حالت بعد از نماز بودم، ديدم درب منزل را مى‏زنند. وقتى رفتم درب را باز كردم ديدم يك آدم مى‏بينم ولى به صورت يك شبح كه مثل اينكه حائل نمى‏شود ميان من و آن ديوارى كه آن طرف هست. آمد با من مصافحه كرد. گفتم تو كى هستى؟ گفت من پسر حسين بن روح هستم. (عرض كردم، در اين كه چنين حالاتى براى بشر پيدا مى‏شود ترديد نكنيد، حالا ريشه‏اش هر چه مى‏خواهد باشد.)
 بعد ايشان گفت من در حالت عادى هر چه كتابهاى رجال را گشتم ديدم حتى يك نفر هم ننوشته حسين بن روح پسر داشته، اين همه كتب رجالى كه علماى شيعه داشته‏اند، و اين براى من به صورت يك معما همين طور باقى ماند تا اينكه كتاب خاندان نوبختى عباس اقبال «1» منتشر شد.
 اين كتاب را مطالعه مى‏كردم، ديدم نوشته است كه حسين بن روح پسر جوانى داشت كه در زمان حيات خودش جوانمرگ شد.» [2]
 مرحوم علامه در ادامه در مورد اینکه آیا این خوارق عادات سبب طبیعی ناشناخته دارد یا به قوت نفس باز می گردد می فرماید « و التجارب العملي في أعمالهم و إرادتهم يوجب القول بأنها مستندة إلى قوة الإرادة و الإيمان بالتأثير على تشتت أنواعها، فالإرادة تابعة للعلم و الإذعان السابق عليه، فربما توجد على إطلاقها و ربما توجد عند وجود شرائط خاصة ككتابة شي‏ء خاص بمداد خاص في مكان خاص في بعض أعمال الحب و البغض، أو نصب المرآة حيال وجه طفل خاص عند إحضار الروح أو قراءة عوذة خاصة إلى غير ذلك، فجميع ذلك شرائط لحصول الإرادة الفاعلة، فالعلم إذا تم علما قاطعا أعطى للحواس مشاهدة ما قطع به، و يمكنك أن تختبر صحة ذلك بأن تلقن نفسك أن شيئا كذا أو شخصا كذا حاضر عندك تشاهده بحاستك ثم تتخيله بحيث لا تشك فيه و لا تلتفت إلى عدمه و لا إلى شي‏ء غيره فإنك تجده أمامك على ما تريد، و ربما توجد في الآثار معالجة بعض الأطباء الأمراض المهلكة بتلقين الصحة على المريض.
 و إذا كان الأمر على هذا فلو قويت الإرادة أمكنها أن تؤثر في غير الإنسان المريد نظير ما توجده في نفس الإنسان المريد إما من غير شرط و قيد أو مع شي‏ء من الشرائط. » [3] دقت تام در راههایی که این ریاضات از طریق آنها انجام شده است ما را به این مطلب می رساند که منشا این خوارق عادات اراده و قوت ایمان است. این ریاضات خود موضوعیت ندارد بلکه سبب آن می شود که اراده فرد، قوی شده و در نتیجه به یقین تام دست یابد. اگر یقین قطعی برای کسی در مورد چیزی اتفاق افتد، آن واقعه برای او روی می دهد. مثلا اگر کسی یقین صد در صد پیدا کند که به هوا می پرد، می تواند چنین کاری انجام دهد، اما عمده مساله در کسب چنین یقینی است. حواس ظاهری ما مانع دستیابی به چنین یقینی است .
 مرحوم علامه می فرماید: اراده تابع علم است و دارای نقش فاعلی است . اراده آن قدر قوی است که می تواند منشا ایجاد شود . البته گاه اراده از قوت کمی برخوردار است در این صورت برای تحقق امر نیازمند شرایطی است مثلا برای ایجاد حب و بغض در دل کسی، مطالبی را می نویسد و کتابت می کند و در وضع خاصی قرار می دهد. با انجام چنین کاری آن یقین برای او حاصل می شود. اینها همه معداتی هستند که باعث تاثیر اراده می شوند.
 این بود خلاصه آنچه مرحوم علامه در ذیل آیه 102 در این باره بیان می فرماید . در بررسی این کلام و مقایسه آن با آنچه قبلا فرموده اند روشن می شود که این دو کلام با هم سازگاری ندارد . در اینجا ایشان منشا خوارق عادات را اراده می داند و شرایط را معد می دانند در صورتی که قبلا بیان فرمودند هر خارق العاده ای لاجرم دارای سبب طبیعی ناشناخته است. مرحوم علامه در اینجا می فرماید اراده نقش آفرین است حتی اگر مطابق با واقع نباشد در صورتی که داشتن سبب طبیعی گویایی مطابقت با واقع است و این دو کلام با هم هماهنگ نیست .
 مرحوم علامه همچنین مباحثی را در مورد معجزه در جلد 6 المیزان ، ص 178 و 192 بیان می فرماید. این مطالب نیز با آنچه در مورد وجود اسباب طبیعی ناشناخته در معجزه بیان کرده سازگاری ندارد . ایشان در اینجا که به بحث معرفت النفس پرداخته اند و می فرماید
 « أثر الرياضة أن تحصل للنفس حالة العلم بأن المطلوب مقدور لها فإذا صحت الرياضة و تمت صارت بحيث لو أرادت المطلوب مطلقا أو أرادته على شرائط خاصة كإحضار الروح للصبي غير المراهق في المرآة حصل المطلوب.
 و إلى هذا الباب يرجع معنى‏
 ما روي: «أنه ذكر عند النبي ص: أن بعض أصحاب عيسى (ع) كان يمشي على الماء- فقال (ص): لو كان يقينه أشد من ذلك لمشى على الهواء»
 فالحديث- كما ترى- يؤمئ إلى أن الأمر يدور مدار اليقين بالله سبحانه و إمحاء الأسباب الكونية عن الاستقلال في التأثير، فإلى أي مبلغ بلغ ركون الإنسان إلى القدرة المطلقة الإلهية انقادت له الأشياء على قدره، فافهم ذلك. ‏» [4] اثر ریاضت این است که برای نفس انسان این مطلب حاصل می شود که این کار مقدور اوست و در صورتی که اراده کند و شکی در آن نداشته باشد، آن کار انجام می شود . ایشان سپس روایتی را از پیامبر اکرم (ص) نقل می فرماید که به آن حضرت گفتند برخی از اصحاب حضرت عیسی (ع) بر روی آب حرکت می کردند . حضرت فرمودند در صورتی که یقین شان بیشتر می بود بر روی هوا نیز می توانستند حرکت کنند .
 ایشان در ادامه همین بحث می فرماید « فجميع هذه الأمور الغريبة المطاوعة لأهل الرياضة و المجاهدة إنما ترتضع من إرادتهم و مشيئتهم، و الإرادة ناشئة من الشعور، فللشعور الإنساني دخل في جميع الحوادث المرتبطة به و الأمور المماسة له.» [5]
 شهید مطهری نیز مطالب مرحوم علامه را به صورت مفصل نقل کرده و می فرماید از دانشمندان ایرانی نیز فردی است به نام کاظم زاده ایرانشهر که در اروپا زندگی خاصی را برگزیده و در این زمینه در کتاب « دواعی روحی» به این مسائل پرداخته است.
 استاد مطهری می فرماید در درون انسان قوه و نیروی نهفته شده که در موارد خاصی عمل می کند. استاد قرائتی نیز می فرمود: انسان خیلی توانایی دارد، فردی که در حالت عادی تنها می تواند 500 متر بدود و در این حالت به نفس نفس می افتد اگر گرگی دنبال او نماید چندی کیلومتر می دود .
 « ما مى‏خوانيم كه اول بار كه مگنتيزم (مغناطيس) پيدا شد خيال مى‏كردند كه در مغناطيس يك نيروى خارق‏العاده‏اى وجود دارد و افرادى پيدا شدند كه مدعى بودند ما با مگنتيزم معالجه مى‏كنيم؛ اطباء هم اغلب اينها را شيّاد مى‏دانستند. بعد واقعا معلوم شد كه مغناطيس اثرى ندارد، هيچ خاصيت و خصوصيتى [در اين زمينه‏] ندارد. بعد فكر ديگرى پيدا شد و آن اين بود كه شايد آن نيروى موجود در مغناطيس در آن فلز نيست و آن مغناطيسِ ديگرى حيوانى در بدن آن شخص است يعنى بعضى از انسانها اصلا در وجودشان قوه‏اى نظير قوه مغناطيس وجود دارد كه با آن [بيماران را] معالجه مى‏كنند، مثل مردى به نام دكتر مسمر كه چيزهاى عجيبى از او نقل مى‏كنند. ولى مى‏گويند بعدها اين فكر هم مردود شناخته شد و گفتند واقعا اين طور نيست كه در بدن يك انسان قوه‏اى نظير قوه مغناطيس‏ وجود داشته باشد.
 آنگاه افكار متوجه اين مطلب شد كه هرچه هست، خاصيت مال تلقين است يعنى خاصيت مال فكر خود بيمار است؛ نه در فلز خاصيتى هست و نه در بدن آن طبيب معالج، و معالجات و فعاليتهاى زيادى مشاهده شده است و بعد نتيجه گرفته‏اند كه اين معالجه‏اى كه انجام مى‏شود بيشتر، از تلقين است يعنى از اين باور و ايمان و عقيده‏اى است كه در خود بيمار پيدا مى‏شود. بعدها افكار بر محور همين قوه تلقين و قوه فكر خود انسان دور زد. از وقتى كه افكار آمد روى تأثير قوه تلقين و قوه فكر، باز همان مسأله درمان روحى زنده شد كه اصلا خود علم و اراده در انسان قوه است، نفس علم در انسان قوه‏اى است كه مى‏تواند بر بدن انسان حكومت كند و نفس اراده و خواست قوه‏اى است كه مى‏تواند بر بدن انسان حكومت كند؛ تا قضيه خواب مصنوعى كشف شد.» [6]
 حاصل سخن اینکه آنچه مرحوم علامه در تفسیر آیه 23 سوره بقره فرمود که همه خوارق عادات اسباب طبیعی دارد و لو ناشناخته ، با آنچه اینجا فرموده است سازگار نیست و واقعا نیز در بعضی موارد خوارق عاداتی رخ می دهد که اسباب طبیعی ندارد. مثلا حضرت مریم (س) دو معجزه دارد: یکی اینکه وقتی درد زایمان برای او رخ داد بر درخت نخل خشکیده ای کوبید و آن درخت خرما داد « وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا » [7] اما جریان دیگر آمده غذای بهشتی برای ایشان است . قرآن می فرماید « كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب‏» [8] در مورد مائده آسمانی چگونه می توان سبب طبیعی برای آن در نظر گرفت؟ با توجه به آنچه گفته شد نمی توان از سخن مرحوم علامه یک قاعده در آورد که هر خارق العاده ای دارای سبب طبیعی ناشناخته است بله فی الجمله می توان این امر را پذیرفت که برخی از خوارق عادات دارای اسباب طبیعی هستند.
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] المیزان ، ج 1 ،ص 241 و 242
[2] مجموعه آثار ، ج 4 ، ص 401
[3] همان ، ص 242
[4] المیزان ، ج 6، ص 187
[5] همان ، ص 192
[6] مجموعه آثار ، ج 4 ، ص 414 و 415
[7] مریم ، 25
[8] آل عمران ، 37