درس کلام استاد ربانی

91/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: رابطه نقش آفرینی خداوند با نظام علی و معلولی طبیعت
 جایگاه و نقش خدای متعال در عالم بر اساس دیدگاه آقای وایتهد
 موضوع سخن بررسی این امر بود که در فلسفه پویش که آقای وایتهد مطرح می کند چه نقشی برای اراده و مشیت خدای متعال در عالم تصویر شده است؟ بعد از بیان ارکان این فلسفه، به تبیین رابطه مشیت و تاثیر گذاری الهی در عالم بر اساس آن پرداخته شد. در این باره چند نقش توسط وایتهد بیان شده که از این قرار است :
 1- خداوند متعال پدید آورده اصل عالم است و آفرینش او مداوم است و نه خلق از عدم. مراد از خلق از عدم در کنار آفرینش مداوم ، عدم زمانی است. آفرینش مداوم به این معناست که یعنی خداوند متعال دائما در حال خلق است و زمانی نبوده که خالی از خلق باشد.
 این همان مساله فیض دائمی خداوند متعال است که در تفکر اسلامی مطرح است . وقتی خدای متعال کمال مطلق است، فیض بخشی او نیز که جزء کمالات او می باشد دائمی و ازلی خواهد بود .
 2- این جهان که توسط خدای متعال خلق شده، نظام مند است. نظم موجود در عالم نیز آفریده خدای متعال و طرح و نقشه اوست .
 3- در این عالم نظام مند، قابلیت ها و امکان هایی نهفته شده که منبع و مصدر آنها خداوند است. وی می گوید خداوند هم اس اساس نظم است و هم اس اساس ابتکار و ابداع . منظور او از ابتکار، به فعلیت رسیدن قابلیت ها و در نتیجه حاصل شده چیز های جدیدی است که قبلا نبوده است.
 4- چهارمین نقش الهی در عالم، حفظ و نگهبانی آن است . اگر اراده الهی پشتیبان این عالم نباشد ، بقائی نخواهد داشت .
 5- خدای متعال مدبر عالم است و شرور را کنترل می کند . اگر این شرور کنترل نشود ، پیامدهای ویرانگری را به همراه می آورد. خدای متعال در جهت خیر برتر، شر را مهار می کند.
 بررسی : نقش هایی که آقای وایتهد مطرح می کند مورد تایید ما نیز هست. همه این نقش ها به خالقیت و ربوبیت الهی باز می گردد . اما دو مطلب را بیان می کند که مورد مناقشه و اشکال است :
 وی اصل ارتباط متقابل که یکی از ارکان فلسفه پویش است را شامل همه واقعیت ها حتی خدای متال دانسته و گفته است حوادث عالم در خداوند نیز تاثیر می گذارد .
 در اینجا این سوال مطرح است که اولا اگر ذات الهی تاثیر پذیر باشد آیا پیامد منفی ندارد؟ ثانیا چه بهره دینی و کلامی بر این سخن مترتب است و جنبه مثبت آن چیست؟ جنبه مثبتی که وی از این نظریه دیده این است که می گوید خدایی که ما بر اساس این نظریه معتقد می شویم خدایی در دور دست و بیگانه از جهان نخواهد بود . اگر معتقد باشیم که خداوند از عالم متاثر می شود، یک نوع همدردی میان خالق و مخلوق ایجاد شده و ارتباط نزدیکی میان این دو برقرار می شود. اگر مخلوق بداند که خداوند هم از حوادث عالم آگاه است و هم تحت تاثیر آن ناراحت، غمگین و متاثر می شود، ارتباطی عاطفی و اخلاقی برایش حاصل می شود .
 بررسی و نقد :
 بر اساس آموزه های دینی ما اگر خداوند را موجودی بدانیم که هیچ گونه ارتباط وجودی در خوبی ها و بدی های ما ندارد، به خدایی معتقد نشده ایم که در دین و قرآن آمده است. در آیات و روایات مفاهیمی بین خدای متعال و انسان بکار رفته که جنبه عاطفی و احساسی دارد. مثلا سخن از رابطه محبتی میان خداوند و مومنان آمده است « فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ » [1] . پیامبر اکرم (ص) در جنگ خیبر در مورد حضرت امیر المومنین (ع) فرمودند « لأعطينّ الرّاية غدا رجلا يحبّ اللَّه و رسوله و يحبّه اللَّه و رسوله كرارا غير فرّار [2] . و یا صفت غضب و خشم به خداوند نسبت داده شده است آنجا که می فرماید « وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم‏» [3] اما معنای صحیح این مفاهیم چیست؟ قطعا این مفاهیم خالی از معنا نبوده و حقیقت را بیان می کند و صرفا بیان امری تخیلی و موهوم نیست. اگر وقتی می خواهیم این معانی مشترک معنوی را بر خداوند اطلاق کنیم ، مصداقی از آن معنا را در نظر بگیریم که مشابه انسان است در این صورت اطلاق آن بر خداوند تشبیه و پذیرفته نیست. محبت و غضبی که در انسان شکل می گیرد در دو بعد واکنش هایی ایجاد می کند: یکی بعد انفعالی که همان تغییراتی که در درون ما رخ می دهد که قبل از آن نبوده است و دیگری بعد فعلی که عبارت است از واکنشی که نسبت به محبوب و یا مغضوب انجام می شود. اگر درباره خدای متعال وقتی گفته می شود « يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ » یا « وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم‏» مراد هر دو جهت باشد صحیح نیست. اما اگر تنها جنبه فعلی آن مد نظر باشد اطلاق آن بر خداوند صحیح است. « یعامل مع الانسان معامله الغضبان فی مرتبه الاعلی ». به عبارت دیگر در مورد اسناد این صفات به خدای متعال باید از این شیوه بهره گرفت «خذ الغایات و الترک المبادی ». در احتجاج مرحوم طبرسی آمده است، عمر ابن ابی خدمت امام باقر (ع) رسید و چند سوال نمود . از جمله درباره معنای غضب الهی سوال کرد که چگونه است. آیا همین گونه که انسان غضبناک می شود، خدای متعال نیز غضب می کند؟ حضرت فرمودند معنای غضب الهی این است که نسبت به انسان فعلی را انجام می دهد که انسان غضبناک چنین می کند. درباره فعل الهی نیز سوال شد که چگونه صورت می گیرد؟ حضرت فرمودند وقتی ما اراده می کنیم تامل و تربی در ما بوجود می آید که یک حالت انفعالی است اما در خدای متعال اینگونه نیست ، اراده الهی همان فعل اوست .
 بر اساس ادبیات دینی، خدای که انبیاء الهی معرفی می کند غیر از خدایی است که فلاسفه مطرح می کنند. اینکه قرآن کریم می فرماید « يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ » بکار گیری ادبیاتی است که دیگر در زبان فلسفه مطرح نیست . البته باید توجه داشت که آن را تشبیه آلود نکنیم بلکه با تنزیه آن را بر خدای متعال حمل کنیم. بنابراین این سخن آقای وایتهد که می گوید خداوند از عالم متاثر می شود را ما نمی پذیریم .
 سخنی که آقای وایتهد مطرح کرده در برابر دین مسیحیت بوده است که به مساله تجسد و حلول معتقد هستند.از وی نقل شده که گفته است خداوند یک ذات اصلی دارد که تغییر ناپذیر است و یک ذات تبعی که تغییر پذیر است. چه بسا وی این مطلب را از تثلیث مسیحیت گرفته باشد. خدای اب، اصلی و تغییر ناپذیر است و خدای ابن، که در حضرت مسیح تجلی یافته، ذات تبعی اوست که تغییر پذیر است. این سخن بر اساس آموزه های مسیحی درست است اما بر اساس آموزه های ما مورد پذیرش نیست .
 آقای وایتهد خواسته است این معزل را حل کند که چگونه می توان برای اراده و مشیت الهی در عالم نقش قائل شد در حالی که حوادث طبیعی معلول علل مادی است؟ وی گفته است تاثیر خداوند در این حوادث در علت فاعلی نیست بلکه فاعل این حوادث علل طبیعی است بلکه تاثیر الهی در ناحیه علت غایی یعنی ایجاد انگیزه و شور و عشق در موجودات است . نقش اراده الهی در حوادث عالم این است که آنها را به سوی خود جذب می کند. با این تقسیم کار و تفکیک میان علت فاعلی و غایی، دیگر جمع میان تاثیرگذاری مشیت الهی و علل طبیعی بدون مشکل خواهد بود. زیرا پیدایش یک پدیده نیازمند علت فاعلی و علت غایی است. علت فاعلی پدیده ها علل طبیعی و علت غایی آنها خدای متعال است.
 بررسی و نقد:
 این بخش از سخن آقای وایتهد که می گوید خدای متعال، علت غایی پدیده هاست مورد پذیرش است اما انکار علت فاعلی بودن خداوند مقبول نیست. خدای متعال در حوادث عالم هم نقش علت غایی دارد و هم علت فاعلی.
 فلاسفه گفته اند برای اینکه حرکت از مبدا به منتهی صورت گیرد و قوه ای به فعلیت سیر نماید فاعل و غایتی لازم است. خدای متعال هم غایت الغایات است و همه کمالات رو به سوی او دارند «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُور» [4] و هم مبدا المبادی است و همه فعلیت ها به مشیت و اراده او صورت می گیرد . اگر انسان فعلی را انجام می دهد، فعل الهی است که از طریق انسان انجام می شود، حوادث طبیعی نیز همین گونه است. اساسا اینکه خدای متعال تنها علت غایی باشد نه علت فاعلی قابل تصویر نیست . چگونه ممکن است پدیده های عالم در ذاتشان وابسته و محتاج باشند اما در فعلشان مستقل و بی نیاز؟ لذا برای حل مشکل جمع میان تاثیر اراده الهی و علل طبیعی در عالم باید راه حل دیگری ارائه داد و آن راه حل، طولی دانستن نظام علت و معلول است . آقای وایتهد چون فاعلیت الهی را در عرض سایر علل دیده است نتوانسته است تصویر درستی از مساله ارائه دهد.
 مساله بعدی مورد بحث: خوارق عادات
 با توجه به آنچه گفته شد پرونده این بحث بسته شد. مساله ای که تا کنون مورد بحث قرار داشت یکی از مسائل علم و دین بوده که بدنبال پاسخ به این سوال مطرح شد که چه نقش و جایگاهی می توان برای اراده و مشیت الهی در رخداد های عالم با توجه به جبری بودن نظام آن دانست؟ دیدگاههای مختلف متفکران مسیحی و اسلامی در این زمینه مطرح شد. مساله دیگری که مورد بحث قرار می گیرد، بحث خوارق عادات است. سوالی که در این مورد مطرح می شود آن است که اگر عالم دارای نظامی ثابت است، گونه می توان مساله خوراق عادات را در آن توجیه نمود؟ این بحث ان شاء الله در جلسات بعد پیگیری می شود
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مائده ، 54
[2] الغدیر ، ج 1 ، ص 95
[3] فتح ، 6
[4] شوری ، 53